يکشنبه 6 بهمن 1387-0:0
تلخ وشيرين يک قهرمان
ناگفته هاي مراد محمدي،قهرمان جهان و نفر سوم المپيك : بعد از 50 روز آقاي استاندار طي مراسمي يك فرش 6 متري كه آن هم آقاي پريچهره تهيه كرده بود به من اهدا نمود- انگيزه اي براي كشتي گرفتن ندارم-مسئولين كم لطفي مي كنند-بعد از المپيك هيچيك از مسئولين به خانه من نيامدند.
مراد محمدي-پهلوان مازندراني- حرف هاي جالبي براي گفتن دارد.بيشتر دردها و غصه هايش از عملکرد نامطلوب نامديران حکايت دارد.مراد با روزنامه محلي" بشير مازندران" گفت وگو کرده است که در زير بخش هايي از آن آمده است:
- اگر كشتي گيري از استان ديگر مدال المپيك را به دست مي آورد به او خيلي احترام مي گذاشتند، اما چون من يك كشتي گير مازندراني هستم، مسئولين كم لطفي مي كنند.
-بعد از اينكه از المپيك برگشتم هيچيك از مسئولين به خانه من نيامدند و حال مرا جويا نشدند. فقط در مجامعي كه مي خواستند تبليغات كنند مرا دعوت مي كردند. در اين ميان تنها دو نفر به ديدار من آمدند، يكي آقاي رضايي عضو شوراي شهر ساري و ديگري تقوي مديرعامل شركت كشاورزي و عمران جنگلهاي قدس.
-من به اندازه كافي مشكلات دارم كه خيلي مرا اذيت مي كند همه از من انتظار كمك دارند و من هم چون نمي توانم به آنها كمك كنم اذيت مي شوم.حداكثر تا سال آينده بيشتر كشتي نمي گيرم چون مشكلات واقعا مانع از حضور من در ميادين مي شوند. تا به حال هم اگر كشتي گرفتم به خاطر مردم و شهر و استانم است.
-درمازندراني كه اين همه هياهو شد جوايز اهدائي به بنده به ده ميليون تومان هم نرسيد. استاندار يك فرش شش متري كه آنهم از طرف آقاي پريچهره بود به من اهدا كرد و بقيه مسئولين هم با بيان اين جمله كه تو وضعت خوب است و نياز به كمك نداري خود را تبرئه مي كردند.
- از نظر مالي از كسي انتظار ندارم اما بي احترامي را نمي توانم تحمل كنم. پس از كسب مدال المپيك توسط هادي ساعي چه كارهايي كه توسط مسئولين تهراني انجام نگرفت. يك مدال برنز هم براي استان ما مدال كمي نبود، در سطح شهر تهران براي آقاي ساعي بنر مي زدند و از او تجليل مي كردند اما در ساري پارچه نوشته هاي مراد محمدي را جمع آوري مي كردند. ببينيد تفاوت از كجا تا كجا مي باشد!
- در مراسمي كه در هتل بادله انجام پذيرفت از بنده تقدير بعمل آمد كه اي كاش در آن مراسم حضور پيدا نكرده بودم، آن مراسم بي احترامي بزرگ به من بود، واقعا نمي خواستم چيزي را بيان كنم.
-اگر واقعيت را مي گفتم همه اين طور استنباط مي كردند كه مراد محمدي دنبال ماديات است. در يك مراسم مديركلي مبلغ صدهزار تومان به من داد يعني مدال المپيك مراد محمدي اين قدر كم ارزش است، اگر يك شاخه گل به من مي دادند خيلي بهتر بود و حداقل شخصيتم حفظ مي شد.
-يكي توانايي و بنيه مالي كمي دارد و ربع سكه مي دهد براي من آن سكه خيلي ارزشمند است و آن را بالاي سرم مي گذارم اما افراد و مسئوليني كه توانائي و بضاعت مالي بالا دارند چرا كم لطفي مي كنند؟ اين يعني مدال المپيك مراد محمدي همين قدر ارزش دارد و بس!
-بعد از 50 روز آقاي استاندار طي مراسمي يك فرش 6 متري كه آن هم آقاي پريچهره تهيه كرده بود به من اهدا نمود. مي گوييم چرا پس از 50 روز كه درجواب گفتند: استاندار مشغله كاري داشت! در صورتي كه آقاي رئيس جمهور بلافاصله بعد از 4 روز از آقاي هادي ساعي تجليل به عمل آورد.
- من بنا به دلايلي قصد نداشتم كه كشتي بگيرم اما با صحبت هايي كه با غلامرضا محمدي سرمربي تيم ملي انجام گرفت ديدم كه تيم ملي به من احتياج دارد و با توجه به اينكه مسابقات جام جهاني در كشور خودمان برگزار مي شود، تصميم گرفتم در اين مسابقات حضور يابم.
-اين هم تنها به خاطر احترامي است كه براي مربيان تيم ملي و مردم عزيز قائل هستم امابه خاطر برخوردهايي كه با من شده، انگيزه اي براي كشتي گرفتن ندارم و به آنچه كه مي خواستم در كشتي به نوعي دست يافتم. بايد ديد آيا ارزش آن را دارد كه دوباره 4 سال زحمت بكشم يا اينكه كشتي را براي هميشه كنار گذاشته و به زندگي خود بپردازم؟!
-متاسفانه فقط مدت كوتاهي مجيد تركان سرمربيگري تيم ملي را پذيرفت اما خيلي زود آن را رها كرد. يكي از علتهايي كه مازندرانيها سرمربي تيم ملي نمي شوند خود ما مازندرانيها هستيم. به خاطر اينكه از مربيان خودمان حمايت نمي كنيم .مربيان ما مقطعي هستند. امسال هستند اما سال بعد مي روند.
-شش روز از المپيك مي گذشت كه ما به طرف چين پرواز كرديم. درآن روزها مردم اصلا حال و روز خوبي نداشتند و خيلي عصبي بودند چون كاروان ايران هيچ مدالي كسب نكرده و همه نگاه ها به كشتي بود.
-جو بدي حاكم بود اول كشتي فرنگي شروع شد كه آن اتفاق براي حميد سوريان پيش آمد تا كل تيم با استرس كار را ادامه دهد و نتيجه نگيرد.
-از اين به بعد همه نگاه ها به كشتي آزاد معطوف شد، فشار زيادي را از نظر روحي تحمل مي كرديم، جو المپيك جو سنگيني است ، وقتي در كنار قهرمانان جهان و المپيك تمرين مي كني استرس خاصي حتي براي بهترين كشتي گيران دنيا به وجود مي آيد.
-همه در ميدان المپيك از آمادگي جسماني بالايي برخوردارند و بقيه برمي گردد به روحيه و اگر يك ورزشكار بتواند بر استرس خود غلبه كند، صددرصد نتيجه راضي كننده اي به دست خواهد آورد. به عنوان مثال رضا يزداني خيلي استرس داشت و در حالي كه از آمادگي بدني بالايي هم برخوردار بود نتوانست بر اين مشكل غلبه كند و ديديم كه نتيجه هم نگرفت. خود من هم مي توانستم طلا بگيرم اما شرايط تيمي ما از نظر روحي شرايط خوبي نبود و استرس زيادي داشتيم.
-المپيك جاي تجربه اندوزي نيست، جاي نتيجه گيري است. هيچ كشوري نمي آيد در المپيك پشتوانه سازي كند اين اتفاق فقط در ايران مي افتد. فدراسيون و سازمان تربيت بدني سه سال برنامه ريزي و سرمايه گذاري روي تيم مي كنند و در سال چهارم كه سال المپيك است نتيجه مي خواهند، اما ما سال چهارم آمديم جوانگرايي كرديم كه با اين كار خيلي از نتايج تغيير كرد و به نظر من بزرگ ترين اشتباه بود.