دوشنبه 5 مرداد 1388-0:0

برو بذار باد بياد!

شما چه بخواهيد و چه نخواهيد ؛ بايد بپذيريد كه  طبيعت شمال اتاق خصوصي شما نيست(يادداشت رسيده)


اشاره نويسنده:

در اين درد دل؛ روي صحبت ما با آن دسته از مسافران عزيز و محترمي كه با متانت و اخلاق از مواهب الهي استان بهره مي برند نيست بلكه عده اي با جمعيت كم اما تاثيرگذار، مخاطبند.

--------------

مازندران با طبيعت ويژه  خود از قبيل كوه و جنگل و دريا و ... از ديرباز بهترين مكان براي رفع خستگي هاي ناشي از روز هاي پركار سال بوده است. هميشه با  كمترين روزهاي تعطيل شاهديم كه فوج عظيمي از مسافران به اين منطقه وارد شده و از هواي پاك و امكانات طبيعي آن استفاده مي كنند.


 اينها در حقيقت پتانسيل عظيم اين استان ، براي بهره گيري هرچه بيشتر از ورود اين مسافران را نشان مي دهد. ورود اين همه مسافر مي تواند وسيله مهمي براي اشتغال زايي و كسب در امد در استان باشد.


اما سواي از اين ظاهر خوش ورود خيل زيادي از مسافران به استان (كه صد البته مسئولان استان استفاده شايسته اي از اين ظرفيت خداداد نمي كنند) بايد اذعان داشت كه در پشت پرده اتفاقات دردناكي در حال رخ دادن است.


با ورود هر جماعتي به هر منطقه، بي شك تبادلات فرهنگي زيادي هم انجام خواهد گرفت كه البته ميزان تاثير پذيري دو طرف به ميزان و حجم فعاليتشان بستگي خواهد داشت.


با تاسف فراوان ، ديگر نمي توان انكار كرد كه فضاهاي گردشگر پذير استان، ديگر از لحاظ فرهنگي  از سلامت كافي برخوردار نيست ؛ كه هر پدري بتواند با خانواده اش چند ساعتي براي تفريح و استراحت وارد آن شود.

ديگر هيچ پدري نمي تواند در لب ساحل درياي مازندران  با خانواده اش بيايد؛ ساعاتي به تماشاي اين درياي نيلگون بپردازد.


ديگر فضاي شهرها و خيابان هاي مازندران هم عوض شده است.


در همه اين مكان ها با كمال تاسف مي بينيد كه افرادي اصلا وقعي به ارزش هاي اسلامي نمي گذارند. دو تا دوتا يا چند تا چند تا در هر گوشه اي هر كاري بخواهند مي كنند و مگر تو جرات مي كني كه به انها تذكر دهي؟


 اينها كه گويي از دماغ مبارك جناب فيل افتاده اند شديدا به اينكه به آنها بگويي احيانا ممكن است بالاي چشمان مباركتان ابرويي هم باشد حساسند! و اگر از نسبت هايشان بپرسي ؛ اصولا يا برادر و خواهرند يا ازدواج كرده اند كه در هر دو صورت شناسنامه هايشان را يا گم كرده اند يا به همراه ندارند!


  مي گويند آزادي ما را سلب نكنيد! و مي گويند برو بذار باد بياد!  البته همين طور كه اينها را مي گويند بسيار مواظبند كه آن همه ملات هايي  كه براي جلب توجه بيشتر به لب و گونه هايشان ريخته اند؛ آسيبي نبيند.


نيروي انتظامي هم كه با كدامشان بحث كند؟ مسئولين هم كه هميشه شعار مي دهند كار فرهنگي لازم است؛ اما در عمل كه چيزي از آنها نمي بينيم.


اما حرف ما با اين عده ي خاص از مسافران آن است كه به ياد داشته باشيد:
مازندران حيات خلوت شما نيست!
شما چه بخواهيد و چه نخواهيد ؛ بايد بپذيريد كه  طبيعت شمال اتاق خصوصي شما نيست كه با هر سر و وضعي و هر گونه رفتار زننده بخواهيد فضايش را آلوده كنيد.
شما بايد بدانيد كه انسانيد! شما مانكن نيستيد!
شما بايد بدانيد كه جز چسبي كه روي بيني هايتان زده ايد، چيز بيشتري از مردم شريف  مازندران  نداريد!
شما بايد بدانيد كه منطقه شناي آقايان و خانم ها جداست، و منطقه شناي خانوادگي نداريم!
شما بايد بدانيد كه جاده پيست اتومبيل راني نيست كه هرچه بخواهيد در آن تخته كنيد! در آخر هم كه با تاسف عده اي جان مي دهيد نگوييد كه جاده هاي مازندران كشش سرعت ندارد؛ بگوييد ما ظرفيت ماشين پرسرعت نداريم!
و حرف اول و آخر اينكه :
شما بايد بدانيد كه  بايد به ميزبان احترام بگذاريد و حقوقش را پاس بداريد!