دوشنبه 12 مرداد 1388-0:0

من معجزه نمی کنم!

یادداشتی از:شیخ عبدالله شاهینی، مدرس حوزه علمیه و دانشگاه های گرگان


 

       "  قدّیسان ما معجزه نمی کنند، روی آب راه نمی روند، به کوهها حُکم

         نمی رانند، باد را زیر فرمان نمی آورند، قدیسان ما کاری بهتر و بس بهتر

         از معجزه می کنند، غم را شفا می بخشند و هر اندوهی را از دل می شویند"

                                                               " فرانچسکو ی قدیس "

           * * * * * *  * * *

کارهای بزرگ و پر صدا که دیگران را انگشت به دهان کند ،خیلی دوست دارم؛ آنچنان دهان ُپر کُن و چشم و گوش خیره کننده که همه افسوس بخورند، ای کاش جای من بودند !

 اما ....نه ...نه من برای اینکه بخواهم کار بزرگ کنم، لازم نیست منتظر این بمانم که معجزه ای داشته باشم، معجزه کار من نیست، کار امثال من هم نیست و مردم نباید از من و امثالم در انتظار معجزه باشند، راستش؛ من هم نباید خود را قدیسی در هاله ای از نور و معجزه گری از آسمان به زمین آمده معرفی کنم!

      من هم انسانی زمینی به مانند دیگران هستم نه می توانم معجزه کنم و نه ادعای آن را دارم و نه باید ادعای آن را کنم، تفاوتم به این است که علم دین می خوانم، دستاری به سر دارم و ردائی به دوش ..همین و همین !!و الّا مانند دیگران احتمال خطا، احتمال اشتباه و حتی احتمال گناه نیز در من هست، همانگونه که در دیگران این احتمال می رود، اگر نه بیشتر، کمتر نیست!

    البته باید کاری مهمتر از حرکت بر روی آب و یا حرکت دادن کوهها کنم، اینکه غم و اندوه و نفرت و کینه را از دلها بزدایم و به جایشان عشق و امید کشت کنم ،دین چیزی غیر از عشق و امید نیست و مردان دین نیز کاری را مهمتر از این برای خود نمی دانند.

      باری، انسان مدرن معجزه اش را باید در عقل و ایمان جستجو کنم، "عقل" برای اینکه تدبیر کند و "ایمان و عشق" برای آنکه معنا و مفهوم به زندگی ببخشد و معجزه در دنیای امروز همان انسان عقل گرا با ایمان و عاشق برخوردار از دل گرم و شیدائی است که در قلّه ی عقلانیت ،قلب و دلی پر از محبت و خالی از نفرت و اندوه و غم دارد، وجود چنین انسانی معجزه هزاره سوم است.

    مبلّغان مذهبی آمده اند، زمینه ای فراهم سازند تا انسان آنگونه ساخته شود، از این رو می بایست عشق و محبت پراکنده کنند و نفرت و اندوه را از دلها بزدایند و زمینه ای بسازند که انسان خود معجزه وجودش را حس کند و دیگر نیازی به جابجا کردن کوهها و راه رفتن بر روی آب و از این دست کارها نباشد نه آنکه خود زمینه ای برای نفرت سازی و تقدیس خشونت و کینه پراکنی بین انسان ها گردند.