شنبه 7 شهريور 1388-0:0
الي، درام اجتماعي يا زيستمحيطي؟
يادداشتي از:عادل جهان آرای،روزنامه نگارسوادکوهي،ساکن تهران
نشانهها فقط در دنياي معاصر زباني ديگر براي درك مفاهيم نيستند.
انسانها هميشه به نوعي از نشانهها بهعنوان ابزار رسانهاي بهره گرفتهاند. مثلا برخيها ستارهها را – آن هم در شبهاي خاص- نشانه اتفاق و يا حادثهاي تلقي كرده و چه بسا، شكل و روند زندگي خود را با آن ستارهها تغيير دادهاند. آنتوان چخوف، نويسنده نامدار روس ميگويد حتي ميخي كه روي ديوار است، بايد معنا و دليلي داشته باشد. شكي نيست كه در دنياي هنر نيز برخي از المانهاي تصويري بيدليل و بدون مطالعه بهكار برده نميشوند.
شايد بعضيها نخواهند از آن نشانهها بهعنوان محور موضوع استفاده كنند، اما هر شيء و يا نشانهاي در نوع خود ميتواند حامل پيامي باشد و ذهن بيننده آثار هنري و حتي شنونده يك اثر موسيقايي را به خود مشغول دارد.
شايد بسياري از شما فيلم «در باره الي» ساخته اصغر فرهادي را ديده باشيد و موضوع اصلي فيلم ذهن شما را درگير خود كرده باشد و اينكه چرا الي با وجودي كه نامزد داشته- هر چند با هم اختلاف داشتند- به سفري ميآيد تا با فرد ديگري براي ازدواج صحبت كند؟ و يا اينكه چرا سپيده با توجه به آگاهي از مسائل زندگي «الي» اصرار ميكند كه او به اين سفر بيايد؟
اين سئوالها و يا سئوالهاي از اين نوع، ذهن بسياري از بينندههاي فيلم الي را به خود مشغول ميكند، ضمن آنكه اتفاق مهمي هم در اين فيلم ميافتد كه كل ماجراي سفر كاراكترهاي فيلم را تحتالشعاع قرار ميدهد و آن هم غرق شدن الي در درياست.
شايد اين نكته كانوني خيلي مورد چرايي ذهنها قرار نگيرد، ولي واقعيت اين است كه آنچه اين فيلم را به تبوتاب انداخت و باعث شد كه روند داستاني فيلم ادامه پيدا كند، غرق شدن الي در دريا، آن هم درياي مازندران بود.
هر فيلمسازي معمولا نمادهاي فيلم و يا داستاني خود را از واقعيتهاي اجتماعي و زندگي مردم انتخاب ميكند، در اين فيلم هم فرهادي از يك واقعيتي گرتهبرداري كرد كه گرچه شايد در فيلم عمده نبوده و يا اينكه خيليها از كنارش به راحتي گذاشتند و آن غرق شدن الي و يا اليهاي ديگر است؛ اليهايي كه در همين تابستان در دريا غرق شدند و خانواده يا خانوادههايي را داغدار كردند.
اين اتفاق ناگوار هر ساله در ساحل درياي مازندران رخ ميدهد، از خليج گرگان تا ساحل آستارا: غرق شناگراني كه شنا بلد نيستند. وقتي كه تابستان ميشود انگار دريا به شناگران اعلام جنگ ميدهد و مردم هم بدون توجه به اعلان جنگ دريا به سويش ميروند و جان عزيزشان را تسليم او ميكنند. شايد كارگردان ميتوانست در پلاني، لوكيشني را انتخاب كند كه «الي» در استخر ويلا غرق شود و داستان از وجهي ديگر به نقطه اوج برسد؛ چون الي شخصيت اصلي فيلم است، در عين حالي كه حضور چنداني در فيلم ندارد، ولي سايه غرق شده الي، در فيلم سنگيني ميكند.
اينجا قصدم آن نيست كه بخواهم فيلم الي را نقد كنم، بلكه چيزي كه در فيلم الي ديدم، و جالبتر آنكه مقالههاي فراواني كه در باره الي نوشته شده است، هيچكدام به آن نقطهاي كه من نگاه ميكردم، متأسفانه يا خوشبختانه، نگاه نكردند، همه به رفتار الي، رفتار سپيده و ديگر شخصيتهاي فيلم و درونمايه آن پرداختند، اما هر فيلم علاوه بر پرسوناژها، لوكيشهايي دارد كه گاهي اگر خود آن لوكيشنها بهخوبي ديده شوند، چه بسا بتوان در باره آنها سخنهاي بسياري گفت و نوشت.
در اين فيلم لوكيشن ساحل، ويلا و دريا گرچه محور منظري فيلم بود، اما از نظر من محور موضوعي زيستمحيطي فيلم محسوب ميشد. در فيلم، ويلايي كه بهعنوان لوكيشن اصلي انتخاب شد، شايد به ظاهر نقش آن مهم نباشد، ولي واقعيت اين است كه اين لوكيش ميتواند خيلي معنا داشته باشد.
اولا در شمال ايران دريا در اختيار كساني است كه سرمايهاي دارند و ميتوانند در كنار دريا، ويلاهاي اختصاصي بسازند و دريا حياط بيانتهاي ويلاي آنهاست. اگر قرار باشد كه قاعده حفظ حريم دريا را رعايت كرد و حداقل 60متر از ساحل دريا آزاد باشد، در اين فيلم نشان داده ميشود كه حتي يك متر از حريم دريا آزاد نيست و كاملا بخشي از ساحل دريا به صورت شخصي استفاده ميشود.
دوم، شنا كردن در ساحل دريا، بدون آشنايي با اصول شنا باعث ميشود كه افراد جان خود را از دست بدهند، مهم اين نيست كه چه كس و يا چه كساني و از چه طبقه اجتماعي هستند، اصل بر حفظ سلامت شهروندان است. وقتي نهاد يا سازماني كه اجازه ساخت و ساز بنايي را در كنار ساحل ميدهند، به موازات آن بايد تمهيدات لازم براي حفظ سلامتي شهروندان را هم فراهم كنند.
نبايد به صرف اينكه فضاي جلوي ويلا مربوط به صاحب آن است و به بهانه اينكه نميتوان به حريم شخصي افراد وارد شد، از كنار اين موضوع گذشت. واقعيت اين است كه دريا حريم خصوصي هيچ كس نيست. اينجا مسئولان شهري و يا استاني هستند كه بايد تعريف درستي از دريا و حريم آن داشته باشند. علاوه بر تعريف، مهمتر شناخت آن است كه اين شناخت متاسفانه در مسئولان استانهاي شمالي – حال به هر دليل – ديده نميشود.
اگر بخواهيم نگاهي فرافردي داشته باشيم و افراد را بخشي از زنجيره حيات زيستي شهري و اجتماعي بدانيم، حذف هر فرد در حقيقت لطمه به كل اين زنجيره است. مرگ يك فرد در جامعه شايد در وهله اول تاثير سويي براي خانواده آن داشته باشد، اما احساس جامعه هم زخمي و جريحهدار ميشود، به همين دليل همه افراد در مقابل سلامتي و حيات همديگر مسئول هستند و مهمتر از همه اين مسئولان شهري، استاني و كشورياند كه در مقابل سلامت و حيات شهروندان وظيفه خطير و مهمي دارند.
در حاليكه بر اساس قوانين كشوري و جهاني، همه مردم بايد بتوانند از ساحل دريا و يا رودخانهها به صورت مساوي استفاده كنند و هيچكس وظيفه حصاركشي ساحل و يا دريا و رودخانه را ندارد، در اين فيلم چنان تصوير ميشود كه گويي كسي براي ساخت بنا در ساحل، ممانعت نكرده و مالك توانسته در چند قدمي ساحل ويلا بسازد.
ويلايي كه در حريم ساحل ديده ميشود، چندان امنيت ندارد، و حتي بچههاي كوچك، آسيبپذيرترين و ضعيفترين قشر جامعه، ميتوانند به راحتي در كنار ساحل بازي كنند و حتي ميتوانند بدون هيچ مانعي تن به آب بزنند. شايد اين نگاه خيلي سختگيرانه بهنظر برسد، ولي اين حقيقتي است كه نه در اين فيلم، بلكه هماكنون در ساحل درياي مازندران، از استان گلستان تا غربيترين نقطه استان گيلان، يعني آستارا ديده ميشود.
مرگهاي خاموش برخي از افرادي كه در كنار ساحل ويلا دارند، شايد چندان سروصدايي نكند و احيانا خيليها هم از آن باخبر نشوند. وجود شهركهاي متعدد در كنار ساحل، كه در واقع حق طبيعي ديگر شهروندان ايراني را از آنها سلب ميكنند، نشاندهنده يك معضل و مشكل قانوني در ايران است و كسي يا ارگان و نهادي هم نميتواند با آن مقابله كند و يا شهركنشينان را از حريم دريا دور كند.
آيا فرهادي كه معمولا بخشي از معضلات دروني و روحي با بنمايههاي اجتماعي را تصوير ميكند، تعمدا اين فضا را انتخاب كرد يا اتفاق او را به كنار ساحل مازندران كشاند؟ اگر الي در دريا، آن هم در يك ويلاي ساحلي غرق نميشد، راستي موضوع فيلم به كدام سمت ميرفت و سرنوشت الي به كجا كشيده ميشد؟(hamshahri)