تعداد بازدید: 6012

توصیه به دیگران 3

شنبه 28 مرداد 1391-0:38

در دانشگاه،تصمیم گیری با استاد و دانشجو نیست

گفتگوي ليلا مشفق با دكتر قدسيه رضوانيان،محقق و مدرس دانشگاه


مازندنومه: به نظر مي رسد تفاوت هائي بين واقعيات موجود در ادبيات معاصر با آنچه كه به عنوان روند آموزشي در دانشگاه ها مطرح است وجود دارد. مثلا" در دانشگاه ها، ادبياتي پي گيري مي شود كه در دوره دبيرستان ( در سطح محدودتری ) با آن آشنا شديم.

حتي نيما طي همين چند سال اخير ، آن هم در همايش ها ، موضوع بحث قرار گرفت در حالي كه 60 سال است نظريه نيما فرآيند ادبيات معاصر را متحول نموده است. طبیعتا ادبيات پيشرو حتي در قالب كلاسيك هم جايگاهي در ادبيات آكادميك ندارد.


تحليل ها و نقدها ي دكتر شفيعي كدكني سال هاست آخرين مراجع براي محققان و پژوهشگران است در صورتي كه سير ادبيات به سمتي مي رود كه ممكن است به ديدگاه هاي از اين دست نقدهائی نیز وارد باشد. ( البته با کمال احترام به خدمات ارزنده ای که به ادبیات فارسی داشته اند)

با اين دلايل خلاي يك كار گروه ويژه، براي نزديك نمودن اين دو جريان ، علي الخصوص براي ابهام زدائي از ادبيات امروز به شدت حس مي شود.

بدین جهت سرکارخانم دكتر رضوانيان نه تنها به عنوان يك مدرس دانشگاه بلكه به عنوان يك محقق مي تواند طرف گفتگوي مناسبي باشد و البته موافقم كه اين جلسه براي آشنايي بيشتر است و براي آينده نزديك قول گفتگويي جدي تر و مفصل را از خانم دكتر گرفته ايم.

خانم دکتر قدسيه رضوانیان كه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران اخذ نموده، به مدت یک دهه است(1380 تا کنون) كه در دانشگاه مازندران تدریس می کند و عضو هیأت علمي اين دانشگاه است .

وي در طی دوران تحصیل دانشگاهی زیر نظر استاد دکتر حسن انوری به تألیف فرهنگ بزرگ 14جلدی سخن پرداخته که تنها فرهنگ بزرگ واژه است که به شیوه ی کاملاً علمی نگاشته شده است.

این فرهنگ بزرگ در سال 1381 فرهنگ برگزیده سال معرفی شد و جایگاه ویژه ای در حوزه ی فرهنگ نویسی فارسی یافت.


وي هم چنین گذشته از درس نامه های فارسی عمومی، 2 کتاب مستقل با عنوان های: ساختار داستانی حکایت های عرفانی (1389، نشر سخن) و دیگر از سرگذشت نویسی به داستان نویسی (1388، دانشگاه مازندران) تاليف نموده است.


از دكتر رضوانيان مقالات بسیاری در حوزه ی نقد ادبی در نشریات دانشگاهی منتشر و یا در کنفرانس های علمی داخل و خارج از کشور ارائه گرديد.


از این رو این گفت وگو با دکتر رضوانیان صورت می گیرد که ایشان از پژوهشگرانی هستند که با رویکردی نوین به ادبیات کلاسیک و معاصر ایران پرداخته اند.

***


* به عنوان اولين و اصلي ترين سوال خواهشمندم دليل شكاف و مغايرت چشمگير در ادبيات موسوم به آكادميك و شعر و داستان امروز که در سطح کشور رایج است را بيان كنيد.


با صفت «چشمگیر» در پرسش شما موافق نیستم، اما پیش از این که به پرسش شما پاسخ بدهم باید بگویم که ادبیات نه تنها با رشته های فنی و علوم طبیعی و تجربی که با دیگر رشته های علوم انسانی نیز، یک تفاوت برجسته دارد و آن این است که ادبیات 2 بعد دارد، بعد ذوقی و بعد علمی.

همین جا باید بگویم که هدف ادبیات دانشگاهی، پرورش و آموزش بعد ذوقی یعنی پرورش شاعر و نویسنده نیست، بلکه وظیفه ی ادبیات دانشگاهی، مطالعه ی عمیق و نقادانه و البته پژوهشگرانه ی ادبیات کشورمان است البته هم کلاسیک و هم ادبیات معاصر و امروز.


شاید آن چه شما در پرسش خود مطرح کردید تا یک دهه ی پیش کاملاً پذیرفتنی بود اما در دهه ی اخیر به دلایل مختلف تکنولوژیک، گسترش واحدهای ادبیات دانشگاهی، جوان شدن استادان دانشگاه، رویکرد نوین به مقوله ی مکالمات دانشگاهی، اهمیت یافتن پژوهش دانشگاهی و ... استادان و پیرو آن دانشجویان ادبیات وارد حوزه های کاملاً نو و گاه حتی آوانگاری شده اند که با پیش از آن قابل مقایسه نیست.

کافی است که شما نگاهی به پایان نامه های ادبیات در سال های اخیر بیندازید در آن چه از آن به شکاف و مغایرت چشمگیر بین ادبیات آکادمیک و شعر و داستان امروز یاد کردید، جای درنگ می یابید.

ضمن این که من نیز هم-چون شما معتقدم که سر فصل های آموزش ادبیات، ضعف جدی دارند که سال گذشته در نشست استادان ادبیات برای تغییر آن، تدابیری اندیشیده شد.


*دانشکده ادبيات دانشگاه مازندران-بابلسر يكي از دانشکده های برجسته مازندران محسوب مي شود آيا اتفاق تاثيرگذاري را در ادبيات امروز ايران رقم زده است؟

از نظر من گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران، یکی از نوگراترین گروه های ادبیات دانشگاهی کشور است که مجال ورود به عرصه های تازه و به ویژه میان رشته ای در آن کاملاً به دانشجویان داده می شود.

ضمن این که از نخستین واحدهائي است که بر آن شده تا گرایش ادبیات داستانی را در دوره ی کارشناسی ارشد راه اندازی کند.

اما بدیهی است که در فضای رسمی دانشگاهی، تصمیم گیری مطلق با استاد و دانشجو نیست و در هر حال وضعیت موجود تابعی از اصول و ضوابطی نیز هست که بخش نامه ها و آیین نامه های وزارتی تحمیل می کنند که سبب کندی برخی از تغییرات و حتی پیشرفت ها می شود!

*چرا رشته ادبيات فارسي كمتر از طرف جوانان مورد استقبال قرار مي گيرد در صورتی که ادبيات غرب بيشتر مورد توجه است؟ در حالی که از نظر محتوا و بار تکنیکی و زبانی و قدمت تاریخی با بسیاری از نحله های غربی حتی قابل مقایسه نیست؟

به نظر من از يك سو به دلیل تعریف نادرست از ادبیات در ذهن تقریباً همگان است و از دیگر سو به دلیل نگاه نادرست و سهل انگارانه ای که اولیای امر به این رشته دارند، نگاهی که هرگز نقد آسیب شناسانه نشده.

دیری نخواهد انجامید که دریابیم کشوری که بخش عظیمی از تمدن دیرینه اش را مدیون ادبیات پر بار و پهناور خویش است، ادبیات نوینش در جهان، هیچ جایگاهی نداشته باشد.

وقتی غایت تحصیل در رشته های ادبیات فارسی، تدریس در مدرسه و دانشگاه است و بسط و توسعه ی گرایش های بسیار متنوع آن، با باز دارنده های بسیار مواجه است، به نظرتان جایی برای استقبال باقی می ماند؟

در جست وجویی که در مورد رشته ی ادبیات در یکی از کشورها می کردم، دیدم ادبیات با 31 گرایش ارائه می شود، حال آن که ما برای راه اندازی یک گرایش باید زمان بسیاری را صرف کنیم زیرا در مورد گرایش های جدید به طور متمرکز در وزارت علوم تصمیم گیری می شود.


  • سه شنبه 17 آذر 1394-15:37

    مگه میشه ی خانم
    انقد تو کارش موفق باشه
    واقعا عالی هستن دکتر رضوانیان

    • يکشنبه 30 تير 1392-0:0

      ادبیات با انسان و جامعه سروکار دارد. برخلاف عقیده عده ای کثیر ،ادبیات خوش باشی نیست، ادبیات درد انسان و جامعه است. اما دریغ که نگاه ها سنتی و ادعاها به روز و جامعه پر است از روشن فکران سنتی.

      -هنوز به دانشگاه های دیگر سر نزده اید که این طور از ادبیات قوی دانشگاه مازندران صحبت می کنید.

      • دوشنبه 17 مهر 1391-0:0

        با سلام و احترام
        من این ترم با خانم رضوانیان درس از سرگذشت نویسی تا داستان نویسی رو گرفتم و در این مدت کوتاه چیزهایی زیادی از ایشون یاد گرفتم.علاقه من داره به داستان نویسی بیش تر میشه...مرسی از خانم دکتر و تشکر از مدیر سایت

        • شنبه 25 شهريور 1391-0:0

          تیتر با متن همخونی ندارد

          • شعر علي اكبر ياغي تبار استپاسخ به این دیدگاه 0 0
            دوشنبه 20 شهريور 1391-0:0


            جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد شيطان‌خبر نداشت، بشر اختراع شد « هابيل » ها مزاحم « قابيل » مي‌شدند افسانه ي « حقوق بشر » اختراع شد مـردم خيال فخر فروشي نداشتند شيـئي شبـيه سكه ي زر اختراع شد فكر جنايت از سر آدم نمي‌گذشت تا اينكه تيغ و تير و سپر اختراع شد با خواهش جماعـت علاف اهل دل چيزي به نام شعر و هنر اختراع شد اينگونه‌ شد كه ‌مخترع ‌از خير ما گذشت اينگونه ‌شد كه‌ حضرت « شر » اختراع شد دنيا به‌ كام بود و … حقيقت؟! مورخان ! ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد

            • محمد توفيقيپاسخ به این دیدگاه 0 0
              يکشنبه 19 شهريور 1391-0:0

              جدا از اين من شاگرد خانم دكتر بودم اكنون خودم در حال تدريس در دانشگاه هستم .
              خيلي از مدعيان در باره نظريه هاي مطرح شده گمان بد زدند ولي ميدانيم و مي دانيد اشاره كسي در يك سايت يا نشريه نمي تواند گوياي علمي باشد ولي ثبت مقاله و نظريه آن را داراي وجاهت مي كند به شرط نام و نشاني كامل و صحيح و در صورت زنده بودن حضور و در صوذرت مرگ به تاييد مراجع ذيصلاح ورثه مي توانند مدعي اسناد علمي باشند. در نتيجه اگر شخصي مورد بي احترامي قرار بگيرد و نام و مشخصات فرد هتاك نامعلوم باشد مديريت سايت بايد پاسخ گو باشد تا جايي كه بنده تشخيص دادم جناب آقاي صادقي برا حفظ آبروي افراد بسيار اهتمام مي ورزند

              • يکشنبه 19 شهريور 1391-0:0

                مسئول محترم سايت
                درست نيست اينجا بگويم خيلي ها هستند در خارج از كشور كتاب چاپ كردند در 13 سالگي شماره كتابخانه ملي انگليس دارند حرفي نمي زنند نميدانم چرا براي موضوعات كوچك 3 مفاله را در سايت اشغال كرد.
                بنده فراموش نميكنم حضرت استاد موحد وقتي به مازندران امدند دنبال اين نابغه مي گشتند ولي متاسفانه او يك سفر به بخارست داشتند نيامدند

                • شنبه 18 شهريور 1391-0:0

                  تا بازار بچه های ارتعاش و شاگرداشون گرمه یه نوشته داشت قبلا اقای ر.ب با عنوان در ساری پیغمبری ظهور نکرد البته مقاله نبود یه اشاره بود به گروهی در ساری. بخونین

                  • عاي لين نمك دارپاسخ به این دیدگاه 0 0
                    جمعه 17 شهريور 1391-0:0

                    مي آيند ضرورت نبود درگير فعاليت هاي مجازي هستند حلقه ارتعاش خود را كوچك نمي كند بچه هاي بوشهر و تهران فعلا نيامدند تعطيلات تابستانه دارند پوريا جون

                    • جمعه 17 شهريور 1391-0:0

                      دوستان حلقه ارتعاش بعضیا غیبت دارن
                      ظاهرا مسیح دستشون نرسیده!

                      • احسان خلیلیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                        چهارشنبه 15 شهريور 1391-0:0

                        خانه از پای بست ویران است خانم مهندس مشفق
                        خانم دکتر فرمودند:
                        ه نظر من از يك سو به دلیل تعریف نادرست از ادبیات در ذهن تقریباً همگان است و از دیگر سو به دلیل نگاه نادرست و سهل انگارانه ای که اولیای امر به این رشته دارند، نگاهی که هرگز نقد آسیب شناسانه نشده.
                        خوب خود ایشان برای رفع این نقیصه چه کردند؟
                        اصلن هر دوستی که کاری برای شعر و ادبیات کرد بسم ا... بگوید من کردم
                        بیخود هم نقایص را گردن وزارتخانه و شورای و کمیسیون نگذاریم.
                        حرف زیـــــــــــــــــــــاد و مجال کم....
                        ما هم خواندیم و رفتیم

                        • محمد توفيقيپاسخ به این دیدگاه 0 0
                          پنجشنبه 9 شهريور 1391-0:0

                          من هر آنچه بايد در باره كامنت هاي بي نام و نشان گفتم پاسخ هم دادم حاشيه هايي كه درست مي كنيد كار نمي كند چون هم مصاحبه شونده و هم مصاحبه كننده هردو از اقشار فرهيخته و كارشناس در بستر شعر و ادبيات هستند و كتاب ها توليد كردند و مقالاتشان در معتبر ترين سايت ها و مجلات به چاپ رسيد .
                          بعضي ها مسابقه بين مدرسه ها را هم در سوابق خود ندارند بهتر است كمي بخوانند !!

                          مازند نومه فضاي آزاد براي بحث هاي علمي است ما از آزادي سوء استفاده نكنيم تا يك نفر را هم بالاي سرمان بگذارند .
                          اگر شمت توهين نكرديد اسم اين جمله را چه بايد بگذاريم :
                          (سلام دست خانم مشفق درد نکنه. آیا خانم دکتر شما و ادبیات معاصر! در میان کوران یک چشم پادشاه است، اگرجه این یک چشم نیم چشم هم نیست)
                          اگر اين توهين به دو نويسنده فوق الذكر نيست پس چه بايد باشد ؟ حاضريد در باره شما با همين الفاظ چيزي بنويسيم؟
                          اگر نظرتان چيز ديگريست يك ساعتي را در راهرو همكف آموزش و پرورش مشخص كنيد خدمت مي رسيم و مفصل حرف مي زنيم دقيقا به اين دليل كه شما اسامي افراد نخبه و حافظ اشعار كلاسيك ما را نداده و تنها از اشخاص ناشناس تعريف و تمجيد كرديد شايد در مواجهه حضوري بدانيم آن اشخاص و ايضا سركار چه كساني هستيد و پس از اين اينقدر در سايه ننشينيد و به خورشيد سنگ نپرانيد

                          • پروانه دلاورپاسخ به این دیدگاه 0 0
                            چهارشنبه 8 شهريور 1391-0:0

                            ممنون از لیلامشفق عزیز ومازندنومه.
                            فضای ادبی ایران به بسیاری امثال خانم دکتر رضوانیان می بالد وبه مدد آنها نفس می کشد وبه بسیاران دیگر نیاز دارد. حالا چه قدر تشنه ی دانشجویی در کلاس های دکتر حسن پور بزرگوار ودکتر روحانی نازنین شده ام یاد باد آن روزگاران یاد باد . خانم دکتر سلام مرا به استادان بزرگوارم برسانید . از دیدگاههای ارزشمندتان بهره بردم.

                            • ليلا مشفقپاسخ به این دیدگاه 0 0
                              شنبه 4 شهريور 1391-0:0

                              سلام مجدد
                              از هم دوستاني كه اين گفتگو را مجالي دانستند تا حرف هايشان را بزنند سپاسگزارم و بيشتر از دوستاني كه سعي كردند با بيان نواقص و دادن پيشنهاداتي راه گشا باشند.
                              خانم شيران عزيز اولا اميدوارم نائب زياره ما هم باشيد. ثانيا فكر نمي كنم سكوت اختيار كردن و كنار نشستن ( خواسته يا ناخواسته) كمكي به ادبيات امروز بكند خصوصا مازندران كه به اين پتانسيل نياز دارد. من بسيار خوشحال مي شوم تا با اين عزيزان آشنا شوم. حتي اگر تمايلي به اظهار نامشان ندارند معلومات و دانش آنها مي تواند بسيار موثر باشد. خوشحالم كه دانش آموخته ادبيات هستيد و به ادبيات دهه هشتاد توجه داريد چون فضاي ادبيات آكادميك از ادبيات روز بسيار دور افتاده است. پروژه جشنواره خوارزمي يكي از شاگردانم كه من استاد راهنمايش بودم درباره ادبيات بعد از نيما و شعر ارتعاش بود و ما با دردسرهاي زيادي توانستيم تئوري هاي روز ادبيات را براي هيات ژوري اين جشنواره تشريح كنيم. چون به نظر مي رسيد اين اساتيد از دهه 40 پا فراتر نگذاشته اند. به هر حال همه ما خوب مي دانيم چه مشكلاتي پيش رو است اما خوب است كه اين چالش ها باعث شود تا لااقل گره هاي كوچك باز شوند. با تشكر واحترام.

                              • جمعه 3 شهريور 1391-0:0

                                نمیدانم کجای یادداشتم بی احترامی یا موضع گیری به همراهش بود که اقای توفیقی گرامی به خودتان اجازه میدهید اینطور صحبت کنید تا به حدی که راجع به نام خانوادگی و شغلم قضاوت میکنید و بدون اینکه مرا بشناسید میگویید شیران واقعی نیست و ...

                                اگر کامنتهای اینگونه برای این است که صرفا کسانی که موافقند بیایند و هورا بکشند نیاز نیست خاطر عزیزتان را ازرده کنید.
                                سالها مازندرانی بودن و در مازندران زیستن به من یاد داد از شما و امثال شما دلخور نشوم و به دل نگیرم.
                                اگر هم ذره ای عداوت در قسمتی از نوشته من بوده که احتمالا موجب شده شمای واقعی و شمایان واقعی ارامشتان اشفته شود باز هم معذرت میخواهم.

                                صفحه های کامنت فضایی برای تمرین است. اگر نتوانیم توی این فضا خوددار و محترم باقی بمانیم چه طور میتوانیم در فضای واقعی که پر است از کسانی که از ما بهترند، دانش بیشتری دارند و مهمتر از همه گرو کشی ها در مقابل غیرهمفکر و پیغام تشکر فرستادن برای همفکر در معرض دید افراد زیادی قرار میگیرد دوام بیاوریم.
                                ادبیات در مازندران مدعی بسیار دارد. اتفاقا اگر به شما برنخورد چون تحصیلات مرتبط دارم و مطالعه بابت پایان نامه ام روی شعر دهه هشتاد مازندران داشته ام معتقدم "بهترین ها در مازندران گوشه نشینند" .شاید سالهای بعدتر که شاعران و نویسندگان جوان سرزمین مادری ام پیله های انزوا را پاره کنند و اولین جرقه های دیده شدنشان بخورد رسانه های استان مجبور بشوند در موردشان صحبت کنند.شاعر جوانی را میشناسم که حافظ را از بر است. مثنوی را به حدی خوب میشناسد که گویی در عصر و زمان مولانا میزیسته. بانویی که بسیار هم خوب قلم میزند و اتفاقا به ادبیات معاصر نیز مسلط است. اما خودنمایی در وجودش نیست، رشته تحصیلی اش ادبیات نیست و جز وبلاگ شخصی اش تقریبا تریبونی برای ارائه ندارد. میدانم که مانند او بسیارانند و اینده روشن را برای ادبیات مازندران نوید میدهند.

                                مسافر کربلا هستم،اگر بی احترامی صورت گرفته امید عفو دارم.
                                موفق باشید.
                                شیران

                                • محمد توفيقيپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                  جمعه 3 شهريور 1391-0:0

                                  با سلام

                                  ممنونم كه پاسخ خانم شيران داده شد بنده معتقدم هنوز هم خانم شيران شخص واقعي نيست آقاي عرب هركاري بكنيد آنها نيمه دوم ليوان را ديدند
                                  من خود شاهد بودم كه آقاي مهديان در گفتگوهايي كه در مقاله ( جور كجور ) عليه آقاي پاشا افراد بي نام و نشان شكل دادند چقدر حضور داشتند تا همين اواخر هم گفتگو كردند .
                                  در گفتگويي كه در همين سايت با مدير سايت مازند نومه صورت گرفت ( هردو گفتگو هنوز روي صفحه اول سايت موجود است ) آنقدر كامنت هاي طولاني و حتي انتقادي داشتند كه بعدها از صفحه هات فرهنگي روزنامه هاي كاغذي هم سر دراورد چطور خانم شيران با اين قوت مي گويند آقاي مهديان اگر مورد گفتگو خانم شان نبود وارد نمي شدند؟!!
                                  موضوع ادبيات خيلي مهم ست و نگاه به آن بسيار راهبردي و متشكرم كه تذكر داده شد و بايد باز بنده هم بگويم :
                                  (سلام دست خانم مشفق درد نکنه. آیا خانم دکتر شما و ادبیات معاصر! در میان کوران یک چشم پادشاه است، اگرجه این یک چشم نیم چشم هم نیست) خانم شيران كه ذيل نام خود نوشتيد فرهنگي با اجازه مي خواهم بگويم فرهنگي بودن يا فرهنگ گفتگويي داشتن با شغل در يك جايي كه نام فرهنگي دارد خيلي فرق مي كند.
                                  بنده به نوبه خود از آقاي صادقي مدير سايت متشكرم كه واقعا حوصله مي كنند و نظرات را چاپ مي كنند و به آقاي خاتمي قول رييس جمهور سابق تمرين دمكراسي مي كنيم

                                  • محمد عرب خزائليپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                    سه شنبه 31 مرداد 1391-0:0

                                    سلام دست خانم مشفق درد نکنه. آیا خانم دکتر شما و ادبیات معاصر! در میان کوران یک چشم پادشاه است، اگرجه این یک چشم نیم چشم هم نیست، ولی جه باید کرد دست خانم مشفق خالی است و یا اگلاعات ایشان همین قدره، البته از ایشان بیش از این هم انتظار نباید داشت.
                                    اين گونه سخن گفتن چه معنايي دارد؟ غير از اينكه چون اسم نداريد مي توانيد به افرادي كه همه زندگيشان وقف ادبيات است متلك بپرانيد؟
                                    من ياداور مي شوم كه مباحث از طرف سوال كننده كاملا راهبردي هستند كه پاسخ ها نيز بايد همسطح باشند .
                                    بخشي از يك پاسخ را خانم دكتر چنين گفت :
                                    در جست وجویی که در مورد رشته ی ادبیات در یکی از کشورها می کردم، دیدم ادبیات با 31 گرایش ارائه می شود، حال آن که ما برای راه اندازی یک گرایش باید زمان بسیاری را صرف کنیم زیرا در مورد گرایش های جدید به طور متمرکز در وزارت علوم تصمیم گیری می شود.

                                    به نظر شما اين بزرگ ترين هشدار نيست ؟ آيا در يك گفتگوي 1200 كلمه اي چنين جمع بندي و خروجي مثبتي كه مي تواند هشداردهنده باشد كم است ؟
                                    از شما متشكرم خانم شيران اگر سوء تفاهمي حاصل شد پوزش مي طلبم بقيه را دوستان خودشان اگر ضروري دانستند پاسخ مي گويند .

                                    • سه شنبه 31 مرداد 1391-0:0

                                      ضمن تشکر از مسئولان سایت
                                      و خانم مشفق.

                                      جناب عرب عزیز
                                      چیزی که ما پیش روی داریم به هیچ وجه "یک بحث جدی در حوزه ادبیات"نیست.
                                      صرفا یک پرس و جوی ساده است بین کسی که دکترا دارد و کسی که با یک دارنده مدرک درکترا صحبت میکند.
                                      در بحث هیچ نکته منحصر به فردی که نشان دهنده "بینش مصاحبه شونده مشتق از تحصیلاتشان" یا حتی نکته ای که ما را مجاب کند ایشان با توجه به مسئولیتشان دارند کار خاصی را برای ادبیات سروسامان میدهند وجود ندارد.بدتر از همه هیچ صحبتی از ادبیات منطقه نیست.البته قبول دارم که دلیلی ندارد هر جایی که بحث ادبیات است حتما بحث ادبیات بومی مطرح شود ولی موضوعی هم نیست که رد شدن از ان به این سادگی ها باشد. تنها نکته پررنگ گذر شتابزده ایشان به نگاه استاد کدکنی است و توضیحی که نمی اورند. و بیشتر موضوع بر سر نوآور بودن، پیشرو بودن و همه چیز تمام بودن ما مازندرانیهاست.

                                      اینکه میگویید در هر بحثی یک عده ان را به حاشیه میبرند درست،
                                      ولی کجای کامنتی که خانم مشفق را به وسعت دید و نظر دعوت کرده بود این ویژگی را داشت؟
                                      از خانم مشفق مصاحبه ها و کارهای دیگری هم خوانده ام.از نظر بنده همین که ایشان به موضوع میپردازند ارزش دارد ولی این به این معنی نیست که کاستی ها را متذکر نشویم.

                                      بحث اینجاست که رسانه های استان ما در سیطره افراد خاص و ان افراد خاص نیز دربند روابط خاصند. البته اینکه این روابط چه هستند یا چرا هستند هیچ ربطی به دیگرانی که من باشم ندارد ولی تا زمانی که محیط مجازی تنها گلوگاه فریاد بی نام و نشانهاست این دغدغه ها مطرح میشوند. این که گفتید بدون نام بردن از کسی. چند بانوی ارزشمند و اغلب جوان مازندران را اسم ببرم مسولیت واکنشها را شما میپذیرید؟ ایا شما تضمین میکنید این عزیزان مورد بی احترامی واقع نشوند؟ فکر نمیکنید ما در دوره ای از فعالیتهای رسانه ای قرار داریم که ادمها یا باید وارد میدانی نشوند یا اگر میشوند باید تا چند پشت حامی گردن کلفت همراهشان باشد؟مثلا همین اقای مهدیان عزیز جز در مواردی که همسر گرامی و دوستان محترمشان موضوع بحثند کی و کجا همچین کامنتهای طویلی گذاشته اند؟ آیا همین نشان نمیدهد هنوز برای شنیدن و خواندن متفاوتها اماده نیستیم؟

                                      خانم مشفق عزیز.
                                      فکر میکنم با توجه به گفتگوها تا حدود زیادی دغدغه ها را لمس کرده اید.
                                      پیشنهاد میکنم صفحه ای را در همین سایت یا صفحات دیگر صرفا به معرفی بپردازید. معرفی اثر. یعنی جدا از اینکه بانویی که معرفی میکنید دوست، همکار یا اشنای دیرینه شماست صرفا معرفی کنید. معرفی اثر نه هیچ چیز حاشیه دیگر.
                                      بانوان خبرنگار، شاعر، نویسنده، و ... کم نیستند. برای شناختشان نیاز به مراحل طولانی گزینش نیست. تجربه سالها فعالیت در حوزه زنان به من نشان میدهد اتفاقا زنان کارامدتر کمتر سر زبانها هستند. خیلی از بهترین هنرمندان بانوی مازندران جز صفحه وبلاگ شخصیشان هیچ تریبون دیگری ندارند. حتی به نشستهای ادبی شهر خودشان هم دعوت نمیشوند. گاهی حتی ان یک تریبون را هم ندارند. فکر نمیکنید با توجه به شغلتان یا لااقل عنوان مسئولیتتان وظیفه دارید بیشتر بگردید؟
                                      پیروز باشید

                                      محبوبه شیران-فرهنگی

                                      • پاسخ به 2 سوالپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                        سه شنبه 31 مرداد 1391-0:0

                                        با سلام به بزرگواري كه سوال فرمودند، بايد عرض كنم قيد ايميل من در كامنت پيشين براي ايجاد نوعي پل ارتباطي بود تا كساني كه اشخاص خاصي مد نظرشان است و من از آنها غافل مانده ام امكان لازم را براي معرفي داشته باشند و مسلما پس از معرفي تلاش هاي عزيزان مورد توجه قرار خواهد گرفت. چون بايد مشخص شود آنچه مي گويند با خواسته هايمان همخواني دارد يا خير( مسئله اهداف اين سرويس است نه خود محوري).
                                        اما درباره جنسيت بايد متذكر شوم كه مدتي ست روزنامه همشهري مسئوليت كار در حوزه زنان را (كه فعاليت هاي شاخصي در عرصه هاي مختلف دارند) به عهده من گذاشته است، چون به نظر مي رسد كمتر به اين بخش توجه شده و اين ربطي به تفكيك جنسيتي ندارد و خوشبختانه در بخش هاي مربوط به آقايان، همكاران ديگر به اندازه قابل قبولي اقدام مي نمايند.
                                        شخصا به نظرات كاربران – دوستانه يا غير دوستانه / بدون تفكيك جنسيتي – احترام مي گذارم و هميشه منتظر پيشنهادات تازه براي ارتقا وضع موجود هستم، مسلما پيشنهادات شما مي تواند راه گشا باشد.
                                        ضمن تشكر از سوال كننده محترم اعلام مي دارم كه اين گفتگوها در راستاي سياست هاي روزنامه همشهري صورت گرفته و پس از آن، به دليل اينكه بسياري از كاربران به روزنامه دسترسي ندارند با موافقت جناب آقاي صادقي مدير محترم مازند نومه در اين سايت منعكس مي گردد.

                                        ايلا مشفق

                                        • سوال از خانم مشفق پاسخ به این دیدگاه 0 0
                                          سه شنبه 31 مرداد 1391-0:0

                                          1- آیا بانوان پیشرو در عرصه هاي هنري و فرهنگي کسانیند که ایمیل شما را بدانند ؟ یا آن که شما با ملاحظه تلاش هایشان ایمیل آن ها را درخواست می کنید .2- آیا محدوده کار شما هم به نوعی تک جنسیتی است ، یعنی فقط خانم ها را برای مصاحبه انتخاب می کنید که البته این به خودی خود اشکالی نخواهد داشت فقط مشکل این جا است که در پاسخ گفتن به کاربران هم تک جنسیتی عمل می کنید و فقط به نام های مشخص زنانه التفات نشان می دهید .

                                          • محمد عرب خزائليپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                            سه شنبه 31 مرداد 1391-0:0

                                            بابا هروقت يك بحث در چنين جايي سر ميگيرد يك عده بي هويت مي آيند و لحن و كلام توهين آميز به كار ميگيرند و مدير مازند نومه توجهي ندارد . بحث علمي و چالش هاي اينچنين را فقط اهل آن درك مي كنند پس خاله زنك هايي كه بدون در نظر گرفتن ديالوگ ها و محتواي سخنان ( اصلا نمي فهمند بحث بر سر چيست !!!) فقط خودشان را به نام ها سرگرم مي كنند و حتي نام يك نفر را نيز نمي آورند كه معلوم شود او از چه كسي دفاع مي كند فقط مخرب هستند و در حوزه علم و در اين دست نيستند لطفا پيام هايي كه نام و نشام ندارند مخصوصا آنهايي كه لحن توهين آميز دارند ( با نقد جداست و شامل نقد نمي شود ) را تاييد نفرماييد تا بحث ها با جلوه علمي دنبال شود .
                                            به عنوان مثال افرادي كه خود را معرفي نمي كنند آيا ميدانند دكتر رضوانيان چه مي گويد : وقتی غایت تحصیل در رشته های ادبیات فارسی، تدریس در مدرسه و دانشگاه است و بسط و توسعه ی گرایش های بسیار متنوع آن، با باز دارنده های بسیار مواجه است، به نظرتان جایی برای استقبال باقی می ماند؟
                                            لطفا انسان باشيد و هم قد درست كنيد و هم نام خود را بگوييد ما بدانيم با چه دانشمندي روبرو هستيم

                                            • احسان مهديانپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                              سه شنبه 31 مرداد 1391-0:0

                                              بنام خدا

                                              با سلام خدمت خانم دكتر رضوانيان
                                              آنچه مشخص است و نمي توان پنهان كرد كه حلقه مفقوده ادبيات چه بومي و محلي ( تبري ) و چه ادبيات رسمي كشور ( فارسي ) عدم شناخت و تعهد و مسئوليت پذيري دانشگاه ها در برابر آنچه في الواقع در فضاي ادبي كشور جريان دارد مي تواند باشد .
                                              و بديهي است آنان تا زماني كه طرح كلاسه شده و دقيقا علمي بصورت يك بسته كه فرم و شكل آن آكادميك نباشد را به عنوان يك طرح نمي پذيرند در حاليكه اساتيد دانشگاه پيش از آنكه يك معلم و يك مدرس و عضو فلان هيئت باشند يك پژوهشگر هستند و الزاما بايد از آن چه كه واقعا و بصورت واضح در ادبيات ، كانون ها و انجمن هاي ادبي ، مجموعه اشعار و داستان هاي منتشر شده و حتي بعضا مقالات و اظهارنظرهاي شاعران و نويسندگان در مطبوعات و حتي فضاي مجازي مي گذرد آشنا بوده و توجه داشته و كار بسته بندي و كلاسه كردن را خود به گردن بگيرند مگر اين روش را به اشكال مختلف تجربه نكرديم كه اساتيد محترم بر كار پژوهش هاي دانشجويي نظارت و راهنمايي و تشويق و مساعدت مي كنند ؟ اكنون نيز اگر كار ميداني دانشجويان و پژوهشگران را به خودشان بسپارند و بخشي از امور را در كانون هاي شعر و ادب شهرها پيگيري كنند متوجه اين تفاوت فاحش خواهند شد .
                                              به نظر من پيش نهاد در باره ادبيات بومي و محلي بسيار پيش نهاد خوبي است دوستاني كه به چنين پيشنهاداتي اقدام مي كنند مي توانند به شكل بهتري و با لحن دوستانه تري كه قطعا تاثيرگذارتراست بگويند البته آنان از مشكلات ما در اين حوزه ها خبر ندارند مثلا شعارزدگي در ادبيات بومي به نوعي آفت شده است در حاليكه فرهنگ هاي بومي به عنوان يك فرهنگ ، بكر و كمتر شناخته شده است در حاليكه اغلب زواياي فرهنگ هاي مسلط شناسايي و تكراري شده است گاهي حتي به كليشه نزديك ميگردد اين فرهنگ هاي بومي و منطقه اي هستند كه جاي مانور بسياري دارد و در دنياي امروز از اهميت ويژه اي برخورداراست هميشه به يك يا چند موضوع و مولفه محدود مي شود و كارشناسي ها و نظرات غير تخصصي در اين حوزه بيداد مي كند . و از طرف ما نيز يعني انجمن هاي ادبي بيش از آنكه به مولفه هاي بومي خود اهميت دهيم ترجيحا به ادبيات اروپا و آمريكا پناه مي بريم و اين ژست روشنفكري علاج ناتواني هاي ما نيست ما با احياي تفكر بومي مي توانيم جايگاه مهمي در ادبيات جهان داشته باشيم آنچه خانم دكتر اشاره فرمودند مبني بر اينكه در شعر جهان جايگاهي نداريم اگر فرض را بر صحت فرموده استاد بگذاريم بايد بگويم علت آن فراموشي ادبيات بومي است .
                                              حتي بعضا به اشتباه فكرمي كنند ادبيات محلي تنها در گويش بومي و محلي ممكن است در حاليكه ضمن اهميت دادن به اين بخش نبايد فراموش كرد فرهنگ مي تواند به عنصري فراگير بدل شود و محدود به گويش بومي هم نباشد
                                              بنده در يك نشست تخصصي مشاهده كردم افرادي كه براي اظهارنظر به جايگاه تشريف برده بودند فرهنگ مازندراني را با عنوان خرده فرهنگ نام بردند و مشخص بود كه آنان نه خرده فرهنگ را مي شناسند و نه فرهنگ بومي خود را ، و اين جاي تاسف دارد . يعني اين بخش ها نياز به كار دارد و توجه به اين بخش ها نيز زمينه فعاليت هاي جدي را فراهم مي كند
                                              پيوند دانشگاه ها با گروه ها و حلقه هاي ادبي كشور و شهرها بسيار كم است و حقيقتا نمي دانم دليل اصلي آن چيست ولي مسئله اي كه شخصا در گير آن بودم مسئله مدرك گرايي منتهي به نمره كه خواست اساتيد محترم است خود ضايعه اي است . شابد به به همين دليل است كه شوق پرداختن به پروژه هاي بومي كمتراست ضمنا همانطور كه اشاره كردم در استان ها و محيط هايي كه داراي فرهنگ منطقه اي و بومي هستند گرايش به توليد آثار فارسي نيز به شدت رواج دارد اهميت دادن به فرهنگ بومي مي تواند تاثير خود را بر اين گروه نيز بگذارد
                                              احتمالا هنوز هم برداشت غلطي از تجدد گرايي كه منجر به تقليل فرهنگ هاي بومي شده بود هنوز هم در بين بعضي از واحد ها خود نمايي مي كند كه بايد با ميدان دادن و اولويت قائل شدن در تحقيقات و پروژه هاي پژوهش دانشگاهي به فرهنگ مازندراني جايگاه مهم و تاثير گزار آن را نشان دهيم و اين فرايند را تا حصول نتيجه و ارتقاء فرهنگ بومي در كتاب هاي درسي و آموزشي پيگيري كنيم
                                              بايد از دبير روزنامه همشهري و مدير سايت مازند نومه تشكر كرده و به خانم مشفق خسته نباشد بگويم چرا كه از نزديك در جريان بجث ها و حواشي و مقاومت هايش در تهيه اين گفتگو ها هستم و باز مي دانم اين گفتگو ها نه تنها براي بنده و امثال بنده كه خواننده هستيم مفيد است بلكه براي كساني كه به عنوان توليد كننده مورد گفتگو هستند نيز مفيد است آنان در اظهارنظرهاي صادقانه اي كه در كامنت ها مشاهده مي كنند گاهي متوجه خلاء جديدي ميشوند كه تاكنون به آن توجه نداشتند و از اين نظر نيز موهبتي است .
                                              در پايان ضمن تبريك عير سعيد فطر به مومنين روزه دار جا دارد ضايعه بزرگ از دست دادن تعداد زيادي از هم وطنانمان در زلزله آذربايجان را تسليت عرض كنم .

                                              • دوشنبه 30 مرداد 1391-0:0

                                                سلام
                                                دست خانم مشفق درد نکنه.
                                                آیا خانم دکتر شما و ادبیات معاصر!
                                                در میان کوران یک چشم پادشاه است، اگرجه این یک چشم نیم چشم هم نیست، ولی جه باید کرد دست خانم مشفق خالی است و یا اگلاعات ایشان همین قدره، البته از ایشان بیش از این هم انتظار نباید داشت.

                                                • ليلا مشفقپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                                  دوشنبه 30 مرداد 1391-0:0

                                                  سلام و سپاس از مديريت محترم مازندنومه
                                                  نظر خانم عمراني رو خواندم و بسيار خوشحال خواهم شد اگر بانوان پيشرو در ادبيات و عرصه هاي ديگر هنري و فرهنگي را كه مورد نظر شما هستند، معرفي كنيد. من مشتاقانه تمام سعي ام را براي بازتاب تلاش هاي بانوان پوياي اين استان خواهم كرد. براي ارتباط با من مي توانيد از ايميل زير استفاده كنيد:
                                                  moshfegh1390@gmail.com
                                                  با احترام.

                                                  • ندا عمرانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                                    دوشنبه 30 مرداد 1391-0:0

                                                    به خانم مشفق پیشنهاد میکنم جز اسامی که در کانتکت لیست گوشی شان دارند به اسمهای دیگر در مازندران هم فکر کنند.
                                                    ضمن احترام از نظر بنده هم در زمینه نقد ادبی و هم شعر بانوان پیشرو در ادبیات کم نیستند. پرداختن به اسامی که بارها قبل از این شنیده شده اند و نوع ارتباطاتشان طوری است که اگر هنر خاصی هم نداشته باشند باز هم شنیده میشوند اتفاقی را در مازندنومه پدید نمی آورد.
                                                    بهتر است دنبال اسمهایی بگردید که بی ادعا، بدون کف و هورای مسئولان، بی هیچ چشمداشت مادی و معنوی برای "ذات" ادبیات فعالیت میکنند.

                                                    • پرسش و پاسخی عبرت آموز !پاسخ به این دیدگاه 0 0
                                                      يکشنبه 29 مرداد 1391-0:0

                                                      هم پرسشگر و هم پاسخگو به ظاهر مازندرانی اند . از دانشکده ادبیات و دانشگاهی سخن می گویند که در قلب مازندران است . سخنی که مطرح نمی شود همانا ادبیات بومی و زبان مردم منطقه است . این اثبات وجود فاصله ای بعید بین دانشگاه از یک سو و جامعه و مردم از سوی دیگر است !

                                                      • شنبه 28 مرداد 1391-0:0

                                                        خانم رضوانیان آدم باسوادی است. اما اینکه گروه ادبیات دانشگاه مازندران را گروهی قوی و نوگرا دانستند خودشان هم میدانند که اینطور نیست. از همکاران ایشون چند نفر میتونند تحلیل درستی از روند ادبیات معاصر ارایه بدهند؟کدومشون میتونند یک اثر شعری یا داستانی معاصر رو تحلیل کنند؟ برگزاری همایش های توخالی رو نگویید که خود خانم دکتر هم میدونند چه خبره.البته من بی انصاف نیستم و گروه ادبیات مازندران رو گروه متوسطی میدونم. اختلافات اعضای گروه هم که دیگه.....


                                                        ©2013 APG.ir