تعداد بازدید: 3269

توصیه به دیگران 4

دوشنبه 15 فروردين 1390-8:42

نمایش صداقت، نه حماقت

به بهانه سريال پايتخت،جمع زيادي همانند اسپند روی آتش به جلز و ولز آمدند که فرهنگ مازندران دستخوش و دستمایه خنده دیگران شده است و متاسفانه در این ره از بي حرمتی به یکدیگر هم دریغ نکردند و تا وجدان شان اجازه می داد به هم تاختند.(يادداشتي از ربابه حسين پور،خبرنگار-ساري)


از آغازین روزهای سال جدید بلوایی در رسانه های مجازی و سایت های خبری استان به پا شد که صدایش به پایتخت هم رسید.

از آنجایی که علاقه ای به وقت تلف کردن پای برنامه های سرگرم و کسل کننده تلویزیون ندارم از طریق همین رسانه ها متوجه پخش سریال پایتخت شدم،بنابراين تا آخرین قسمت سریال را دنبال کردم.

هر روز پیگیر نظرات و یادداشت های صاحب نظران و اصحاب قلم استان بودم. جمع زيادي همانند اسپند روی آتش به جلز و ولز آمدند که فرهنگ مازندران دستخوش و دستمایه خنده دیگران شده است و متاسفانه در این ره از بي حرمتی به یکدیگر هم دریغ نکردند و تا وجدان شان اجازه می داد به هم تاختند. البته عده قلیلی هم به دفاع بر آمدند که ناسزاهایی هم نثارشان شد.

 جنجال فرهنگی عجیبی درست شد که به سیاست هم کشید. عده ای از این آب گل آلود ماهیان خوبی صید کردند،همان هایی که نان را به نرخ روز می خورند و همیشه در تب و تاب فردا هستند.

 تعجبم از برخی مسولان ارشد و قلم به دستان مطرح استان بود که به دور از عاقبت اندیشی بر عذر خواهی صدا و سیما از مازندرانی ها اصرار داشتند و پشت سر هم بیانیه صادر می کردند و با اصطلاحات عجیب و غریب سعی بر القای بی حرمتی پایتخت نشینان به ما را داشتند که با این اقدامات محیر العقول هر روز بر تنش موجود می افزودند!

در این بین بدون جانبداری به این آتش برافروخته که هر روز شعله هایش سرکش تر می شد می نگریستم.دوست فرهیخته ای سوال کرد چرا در این آشفته بازار اظهار نظر و ارسال یادداشت و کامنت گذاری دست به قلم نشده ای؟پاسخ دادم قصد دارم پس از پایان سریال یادداشتی بنویسم تا متهم به قضاوت عجولانه یا دفاعی غیر منطقی نشوم.

واقع بینانه بگویم ،این سریال صرف نظر از ایراداتی که بر آن وارد است در مجموع کاری زیبا و نمایش واقعیات در قالب طنز بود نه هجو، طنزی شیرین و آموزنده نه تلخ و گزنده.

این سریال نمایش صداقت بود نه حماقت. مگر غیر این است که همه ما ریشه در روستا داریم؛ روستاییانی پاک و بی آلایش و ساده،که رها و بی تکلف غذا می خورند، حرف می زنند و رفتار می کنند؟

 همه ما که این گونه ادعای مان می شود و تصور می کنیم به ما توهین شده ،نان تنوری را به نان های ماشینی ترجیح می دهیم،غذاهای فریزری نمی خوریم و به توستر و مایکروفر نیاز نداریم،عاشق دیزی ،قورمه سبزی و فسنجونیم ،پیتزا و هات داگ و چیز برگر به مذاق مان خوش نمی آيد،چای دودی دوست داریم ،کاپوچینو و کافه گلاسه کام مان را تلخ می کند و نیازی به چای ساز و این جور دم و دستگاه ها نداریم،مبل و راحتی ناراحت مان می کند،روي زمین راحت تریم...

 ما ساده رفتار می کنیم ،همان طوری که هستیم،پایتخت هم همین گونه نمایش مان داد؛آزاد و رها ،آن گونه که هیچ چیز ما را اسیر قید و بند نمی کند.

 در پایتخت ما نقاب به چهره نداشتیم،دوز و کلک و کلاشی و شارلاتان بازی بلد نبودیم،کلاهبرداری نکردیم ،دو رویی و بی غیرتی نداشتیم،گرگی در لباس میش نبودیم،دروغ نگفتیم.

 در پایتخت به همدیگر احترام گذاشتیم،با هم مهربان بودیم، حتی در سخت ترین شرایط. میان ما مرز نبود، ساده و صادق بودیم نه ساده لوح و احمق،اعتماد کردیم چون قلب پاکی داشتیم و دیگران را چون خود صادق می پنداشتیم،به خدا ایمان داشتیم و خالصانه نماز می خواندیم نه ریا کارانه ، متواضعانه بندگی می کردیم نه متکبرانه.

 به یاد دارم یکی از همین مسوولان ارشد استان وقتی از سرویس بهداشتی بیرون آمد،ندانسته-بسان کي از همين مازندراني هاي ساده دل سريال- دستش را با پرده دم در سرویس خشک کرد!!

نمی دانم اکنون پست و مقام با جناب ایشان چه کرده که(...)

 انتظار داشتیم در سال جدید دل مشغولی مسوولان استان حل مشکلات باشد نه پرداختن به مسائلی که بیان آن از سوی بزرگان موجب ایجاد شائبه در اذهان می شود و البته از برخی اندیشمندان استان هم که جرقه این آتش را روشن کردند انتظار بیشتری داشتیم.

 ما سبکساریم. از لغزیدن ما چاره نیست عاقلان با این گران سنگی چرا لغزیده اند؟ پایتخت آیینه ای بود که ما در آن خود را دیده ایم و از دیدن واقعیت آشفته شدیم.

 اگر من حقیقت را به تو بگویم عصبانی نباش(سقراط)

ايميل نويسنده: ( heyran55@yahoo.com)


  • پنجشنبه 18 فروردين 1390-0:0

    خانم نويسنده خودت رو خسته نكن بعضي ها نمي فهمند متاسفانه

    • چهارشنبه 17 فروردين 1390-0:0

      سر کار خانم خودت می گویی عده ی زیادی بعد با کلمه ی سخیف جلز ولز توهین میکنی ؟سر کار علیه چرا موقع افاضه کلام ادب را رعایت نمی کنند یاد تان باشد روی سخنت با مردم است شما چجور خبر نگاری هستید که یاد نگرفتید وقتی سخن از مردم است رعایت ادب را بکنید من برای ارشاد متاسفم که به شما کارت خبر نگاری داد.ضمنا اسفند روی آتش جلز ولز نمی کند بلکه ابتدا می رقصد بعد می ترکد .یکخورده مطالعه ی بیشتر باعث می شود شعور مردم را دستکم نگیری.

      • چهارشنبه 17 فروردين 1390-0:0

        در جواب آقا رحمان و در مورد زبان، لهجه یا گویش مازنی: اول در مورد خود سریال: این پدیده نشان داد که مازنی ها به رغم بی مهری که خود نسبت به زبان، فرهنگ و طبیعت مازندران روا می دارند تاب تحمل شوخی دیگران با فرهنگ خود را ندارند. بخصوص نمی خواهند موضوع لطیفه های سایر اقوام ایرانی باشند. این موضوع ما را به بحث مرکز/ پیرامون و سلطه جویی مرکز هدایت می کند که البته این فرصت گشایش آن نیست. این موضوع ( بدون داوری در خصوص مثبت یا منفی بودن سریال) در نوع خود جالب و ویژه و قابل تأمل است و می تواند موضوع تحقیق علوم مختلف انسانی باشد.
        اما این که مازندرانی و سایر زبانهای محلی ایران مانند گیلکی، تاتی، لری و نظیر آن، زبان است، یا لهجه یا گویش - دو اصطلاح اخیر اغلب مترادف تلقی می شوند - بین اندیشمندان اختلاف است. اما اغلب کسانی که در این مورد تحقیق و بحث کرده اند بر این عقیده اند که زبان یا لهجه های رایج در مناطق ایران ریشه باستانی دارند و در واقع باقیمانده زبان قدیم ایران است. دلیل این امر را مشترکات موجود در همه این زبان/ لهجه ها می دانند. مثلا کلمات مشترک میان مازندرانی و لری حتی اصطلاحات مشترک بین مازندرانی و لهجه کرمانی و حتی زبان بلوچی این فرضیه را تائید می کند. بنابراین قضاوت آقا رحمان از این منظر که ما مازنی به فرزندان خود فارسی می آموزیم و زبان مادری را به نوعی ننگ می دانیم درست است. اما این که تنها تنها فعل در زبان مازندرانی واقعا مازندرانی است درست نیست. زبان مازندرانی دارای گرامر و ساختار مخصوص به خود است و در داخل خود لهجه های مختلفی دارد که از سنگسری شرق تا ساروی، بابلی و آملی در مرکز و تا نوری و بلده ای و شمشکی و شمیرانی و حتی رامسری و تنکابنی در غرب را شامل می شود. هر چند برخی لهجه ها در اثر سلطه زبان رسمی و لهجة برتر _تهرانی - در حال نابودی است.

        • چهارشنبه 17 فروردين 1390-0:0

          "به یاد دارم یکی از همین مسوولان ارشد استان وقتی از سرویس بهداشتی بیرون آمد،ندانسته-بسان کي از همين مازندراني هاي ساده دل سريال- دستش را با پرده دم در سرویس خشک کرد"
          بنابراین حق با صدا و سیماست! این روزها شرمنده بودن از هویت بومی به یک پز فرهنگی تبدیل شده است. البته در قالب تعارف هایی مثل بی آلایشی و سادگی و ...

          • سه شنبه 16 فروردين 1390-0:0

            سلام-اولاً کاملاً با نظر N/M موافقم-
            عزیزانم-قراربود این اکیپ مازندرانی نباشند از اهالی نقده باشند حالا لطفی در حق مازندرانی ها شده -ظرفیت داشته باشید کی میاد در بهترین زمان که خرج آگهی و تبلیغات ثانیه ای خداتومنه ، بیاد فرهنگ و گویش و لهجه استانی را هر شب 45دقیه تبلیغ کنه حکایت اون ضرب المثل مازنی در مورد بچه اش (اگه کشه هایرم جیش زَنده اگه بنه بهلم برمه کنده ) کمی با عینک خوش بینی با مسائل برخورد کنیم خیلی فیلم جالبی بود قضاوت بدی نکنیم و تعصبات بی مورد را بذاریم گنار -آرزوی سال پربرکت همرا ه با سلامتی برای خوانندگان

            • یک مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
              سه شنبه 16 فروردين 1390-0:0

              از شما بعیده که نظر فردی که به زبان مازندرانی توهین میکنه درج کنید ! معلومه این فرد هم ، نه از فرهنگ چیزی میفهمه و نه هویت فرهنگی داره ! متاسفم ، شما با این کارا آبروی مازندرانی ها رو می برید !

              • رضا از ساری پاسخ به این دیدگاه 0 0
                سه شنبه 16 فروردين 1390-0:0

                نوسینده محترم شاید شما بر اساس سیاست سایتتان مطلالبی را نگاشته اید ولی بدانید اگر دوباره به این سریال موشکافانه نگاه کنید جزء سادگی و لودگی شهرستانی ها و نشان دادن فرهنگ بالای پایتخت نشینان نشان نداده . کدام تهرانی با ادب و احترام نصف شب پول خانه فروخته شده را پس میدهد عکس شهرستانی چه عملی داشت . کدام تهرانی از حال همسایه اش خبر دارد و اطلاع رسانی میکند و کدام و کدامهای دیگر ... حق بدهید و امیدواورم سیمای جمهوری اسلامی بجای نشان دادن سادگی شهرستانی ها جرات ساخت فیلم وسریالهایی با مضامین فساد اخلاقی و بی حجابی و خیلی خصوصیات منفی پایتخت نشان بسازد قطعا شما با عینک خوشبینانه مطلب نوشتید و لی باید به عنوان خبرنگار موشکافانه تر به قضیه نگاه کرد

                • دوشنبه 15 فروردين 1390-0:0

                  حالم به هم خورد زیر این کامنت ها زبان زبان نوشتند؟چه زبانی؟همه که دارند با هم فارسی حرف می زنند!زبانی که فقط فعلش مازندرانیه بدرد لای جرز هم نمی خوره.به نظر من زبان نداریم و گویش هم نداریم.تازه لهجه هستش نه گویش.الکی نگید سریال بد بود.خیلی هم به ما چسبید و تو نوروز حال کردیم به هیچکسی هم توهین نشده.نه کسی نه زبانی.تا دیروز می گفتید به مازنذدانیها توهین شده حالا که سریال خوب تمام شده می گویید به زبان ما توهین شده!صدا وسیما نمی دونه از دست جماعتی مثل ما که نه نظرش حرفه ای نه دیدگاهش و فقط جوگیر میشه چی بسازه

                  • فیروز مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                    دوشنبه 15 فروردين 1390-0:0

                    همه مردم دنیا خوب هستند. همه اقوام دنیا دارای صفات پسندیده و در عین حال زشت هستند. اما در پایتخت :
                    ۱- زبان مازندرانی در حد یک لهجه از زبان فارسی نشان داده شده است.
                    ۲- تنها مردها دارای ته لهجه مازندرانی بودند. چرا زنهایشان این لهجه را نداشتند؟ چرا بچه هایشان مثل پدرشان صحبت نمی کردند؟ شاید پیامش این بود:
                    زبان مازندرانی متعلق به گذشته بود. باید آن را فراموش کرد و برای حفظ تمامیت ازضی و وحدت ملی ایران (که با جان و مال و خون قومیت های غیر فارس در ایران که مرزنشین هستند به دست آمد) فارسی صحبت کرد.

                    • دوشنبه 15 فروردين 1390-0:0

                      نوشته جانداری بود.نویسنده به خوب اشاره داشته که پایتخت مردم مازندران را ساده دل و دوست داشتنی و صادق معرفی کرده و من هر چه دیدم همه خوبی بوده است.

                      • دوشنبه 15 فروردين 1390-0:0

                        ساخت اين فيلم براي گمراه كردن جوانان مازندران به سمت مسائل بي ارزش وجهت دهي فكري جوانان تحصيل كرده مازندران به عنوان بيكار ترين استان تحصيل كرده كشور به سمت اينگونه سبكي ها و پوشاندن بي عرضگي برخي مسئولان استان به خصوص در ايجاد اشتغال است .شك نكنيد اگر من اشتباه مي كنم شما ببينيد در 5 سال اخير يك كارخانه درست حسابي در اين استان تاسيس شد؟ ولي دهها فيلم و سريال به لهجه مازندراني ساخته شد (مازند نومه مي خواي نشون بدي مي خواي ندي من تكليف خودم دونستم به عنوان فوق ليسانس بيكار اين را بنويسم)


                        ©2013 APG.ir