آن شب که زلزله آمد
آقاي مسئول،زلزله چند ريشتر بود؟^بد نبود،شما که نترسيديد؟-من نه،مي فرماييد چند ريشتر بود؟^تو فکر مي کني چند ريشتر بود؟-شما متولي امور زلزله هستيد،من از کجا بدونم؟^به نظر 5-4 ريشتري مي شد،من خونه پدرخانمم بودم،بيچاره خيلي ترسيده بود!(طنز مازندنومه)
مازندنومه،سردبير:خبرنگار بخت برگشته يک رسانه،همان شب که زلزله آمد،تلفن اش را برداشت و به چند مسئول زنگ زد،حاصل تلاش او در زير آمده است:
*5 دقيقه بعد از زلزله
-سلام آقاي مسئول،زلزله چند ريشتر بود؟
^بد نبود،شما که نترسيديد؟
-من نه،مي فرماييد چند ريشتر بود؟
^تو فکر مي کني چند ريشتر بود؟
-شما متولي امور زلزله هستيد،من از کجا بدونم؟
^به نظر 5-4 ريشتري مي شد،من خونه پدرخانمم بودم،بيچاره خيلي ترسيده بود!
-دقيقا: نمي فرماييد چند ريشتر بود؟
^تو بزن 8/4 ريشتر،بسه يا بالاتر ببرم عدد رو؟
-خسارت هم داشتيم؟
^هنوز معلوم نيست،بايد بررسي بشه،من تازه از خونه پدرزنم دارم مي رم خونه خودمون،بعدا زنگ بزن دقيق بگم
-باشه،ممنون.خداحافظ
*10 دقيقه بعد از زلزله
-سلام،در مورد زلزله زنگ زدم آقاي معاون.
&بنويس ما آمادگي کامل داريم،هيچ مشکلي هم نداريم
-مي شه بفرماييد زلزله چند ريشتر بود؟
&مي گن 9/4 ريشتر بود.
-اما متولي امور زلزله گفته 8/4 ريشتر بوده؟
&اون که منصوب خودمه،از من بپرس،هر چي من بگم درسته،در ضمن ما آمادگي کامل داريم،اينو تيتر کن
-در مورد قطعي برق بعد از زلزله توضيح مي ديد؟
&اولا" قطعي نداشتيم،ثانيا اگر هم داشتيم ما آمادگي کامل داريم!
-اما در چند شهر استان برق و تلفن قطع شد.
&ولي من در اين جا قطعي نديدم،رسانه بايد دنبال اخبار درست باشه.
-شما الان کجا هستيد آقاي معاون؟
&من تهران هستم،اين جا اصلا" برق قطع نشده،من از همين جا آمادگي خودمون رو اعلام مي کنم،هيچ مشکلي نيست!
-آها،در ماموريت هستيد؟مزاحم نمي شم.
&من در ماموريت هم آمادگي کامل دارم.تهران هم برقش قطع نشد!
*15 دقيقه بعد از زلزله
-آقاي مدير بالاخره اين زلزله چند ريشتر بود؟هر کي يه چيز مي گه؟
# 5 ريشتر بود،من خودم حساب کردم.
-آخه يک زلزله اومد،قدرت اش هم بايد يک رقم باشه،يکي گفته 8/4،يکي ديگه گفته 9/4،الان شما مي گيد 5 ؟کدوم درسته؟تازه يک معاون استان همسايه هم نظر داده! تا 2/5 هم نظر دادند!
#زلزله مال ما بود،به استان همسايه چه ربطي داره که نظر مي ده؟مگه اون جا سيل مي آد ما دخالت مي کنيم؟5 ريشتر بود،بزن بره!
-الان اين آمار دقيقه؟
#آره،من ميانگين گرفتم،از 8/4 تا 2/5 هرکس يه چيزي گفت،من اين پنج عدد رو جمع کردم،تقسيم بر 5 کردم،شد 5 ريشتر.
-آها،فهميدم،معدل گرفتيد؟!الان اين جوري قدرت يک زلزله رو مي سنجند؟
# نبايد مردم رو زابرا گذاشت،من عدد رو رُند کردم،اين جوري تو ذهن هم مي مونه.حفظ کردن عدد اعشاري سخته!
-آيا کسي صدمه هم ديده؟
#فکر نکنم،مگه شما خبر جديدي داريد؟
-من که نبايد بگم،شما مدير هستيد!
#پس بنويس نه،همه سالمن،از دماغ کسي خون نيومده!همه چي آرومه!
*30 دقيقه بعد از زلزله
-آقاي مسئول برق،اين برق ها وصل شد؟
@برق ها که از اول وصل بود!
-منظورم بعد از زلزله بود،اصلا" قطعي داشتيم؟آقاي معاون تکذيب کردند و گفتند قطعي نداشتيم.
@قطعي که نداشتيم،فقط برق برخي مناطق قطع شد که ما نيرو فرستاديم دارند وصل مي کنند!
-پس قطع برق داشتيم؟
@گفتم که قطعي نداشتيم،در برخي مناطق با قطع برق مواجه شديم!
-خب ولش کنيد،فهميدم!الان اوضاع چه جوره؟
@توپ!مردم دارن تخمه مي شکنند و سريال مي بينند!
-اوضاع برق رو مي گم!
@اون هم توپه،فقط از همين تريبون از مردم تقاضا مي کنم قبض هاشون رو غيرحضوري پرداخت کنند و شماره رايانه روي قبض رو به ما اس ام اس کنند،جايزه هم مي ديم!
-خداحافظ شما
*1 ساعت بعد از زلزله
-آقاي مسئول بهداشت،در زلزله کسي هم چيزي اش شد؟
$اگر هم چيزي اش شده باشه ما آمادگي کامل داشتيم.
-شنيديم در بعضي شهرها مردم ترسيدند و دچار حادثه شدند؟
$آره،يه چند نفري در آمل و بابل و قائم شهر وساري صدمه ديدند!تقصير خودشون بود!هجوم آوردند که از خونه برند بيرون کتف شون در رفت و دست و پاشون شکست!يعني اگه زلزله هم با ما کار نداشته باشه ما اونو ول نمي کنيم!اين همه مانور گذاشتيم که مردم برن زير ميز و لاي در،باز همه خواستند برن بيرون!زيرميزي رو همه بلدند،اما زير ميز رو نه!متاسفم!
-مي فرماييد تعداد مجروحان چقدر بوده؟
$الان آمار ندارم،دو،سه روز صبر کن تا آمار به تدريج از شهرهاي مختلف برسه!
-دو،سه روز؟!مي گن 8 نفر در آمل صدمه ديدند،درسته؟
$آره مي گن،من هم شنيده ام،آخه زلزله تو بابل بود،آملي ها چرا هول کردند من نمي دونم!
*10ساعت بعد از زلزله
-سلام آقاي مسئول،بخشيد دوباره مزاحم شدم،آخرين خبرها چيه؟
^خبر تازه اي نيست،همونايي که ديشب گفتم،فقط اينو بگم که من وقتي ديشب از خونه پدرزنم برگشتم تا نصف شب داشتم کارها رو پيگيري مي کردم،من براي خدمت به مردم سر از پا نمي شناسم،اينو بنويس.
-بالاخره مرکز اصلي زلزله کجا بود؟يکي گفته ساري،يکي ديگه گفته بابل،اون يکي هم گفته شيرگاه؟کجا بود؟
^تو همون بابل رو بنويس،من متولي امور زلزله هستم،مي گم بابل،بقيه ماست خوردند!
-شما خودتون اول گفتيد 8/4 ريشتر بود،اما بعد گفتيد 9/4 ريشتر؟کدوم درسته؟
^هر دوتاش درسته،حالا تو گير دادي به اين يک دهم؟!اختلاس ميلياردي رو کسي نمي بينه،يک دهم رو همه مي بينند!اينو ننويسي؟!
-اما آمارها بايد يکسان باشه،نبايد هرکي يه چيزي بگه،اين يعني استان آماده وقوع حوادث و بلاياي طبيعي نيست!نمي شه در اين جور مواقع فقط يک نفر حرف بزنه؟
^در دروازه رو مي شه بست،اما دهن مردم رو که نمي شه بست!
-خدا رو شکر که مشکل حادي پيش نيومد،ما که قطع اميد کرديم!فقط الان نمي دونم گزارشم رو چه جوري تنظيم کنم!همه چي قاطي پاتي شد!
*حکايت1:ماشاءالله به مردهاي ما!
مردي با زن خود مي خواستند از رودي بگذرند.آب تا زانو بود.نتوانستند عبور کنند.زن گفت:مرا دوش بگير و از آب بگذر.
مرد از تنبلي امتناع کرد.زن گفت:آخر تو مردي و بايد مرا از اين رود بگذراني.
مرد امتناع داشت،تا اين که زن،شوهرش را بر دوش گرفت!بين راه خسته شد و گفت:چقدر سنگيني مرد؟!
گفت:ماشاءالله من مَردم ديگه!
*حکايت2،ملت سي خودشان باشند،بهتر است!
گويند آن گاه که کريم خان زند بر اريکه وکالت نشست و خدمت گذاران ملک به خدمت او رسيدند،او از شغل هر يک مي پرسيد تا اين که نوبت به بازيار رسيد.
کريم خان پرسيد:شغل تو چيست؟گفت:من بازهاي شاه را پرورش مي دهم،بازها که بزرگ شدند،پرنده هاي کوچک تر را شکار مي کنند.
پرسيد:گيريم که بازها آن مرغان ديگر را شکار کنند،که چه شود؟
بازيار گفت:آن پرنده ها را به بازها مي دهيم تا نيرو و شوق شان زياد شود!
گفت:اين چه کاري است؟باز بزرگ کني که پرنده شکار کند و پرنده شکار کني تا باز بزرگ شود!"ول کن سي خودش بگيرد و سي خودش بخورد!"
***
طنزهاي پيشين مازندنومه را در اين نشاني ها بخوانيد:
-الو...من فلانيم! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12212
-من به مجلس مي روم http://www.mazandnume.com/?PNID=V12221
-ميان کاله حق مسلم ماست! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12336
-استاندار در روز خبرنگار امسال کدام خاطره اش را تعريف مي کند؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12425
-خبر بيارها و خبرنگارها و مديرمسئول شون! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12457
-"خاتون" شعر ما 5 حرف داشت،اما حرف نداشت! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12496
-دکتر نامزديان وارد مي شود! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12539
- در شورخانه مبارکه چه خبر است؟! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12636
-از دفتر خاطرات يک موج سوار http://www.mazandnume.com/?PNID=V12721
-زنگ ترويج http://www.mazandnume.com/?PNID=V12764
-...شده هفت رنگه! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12795
-در ملاقات هاي عمومي چه مي گذرد؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12922
-نسل سوخته-نسل پدر سوخته http://www.mazandnume.com/?PNID=V12990
-سگ کشي: http://www.mazandnume.com/?PNID=V13012
-ترفيع http://www.mazandnume.com/?PNID=V13038
-اي نامه که مي روي به سويش! http://www.mazandnume.com/?PNID=V13080
- شنبه 31 فروردين 1392-0:0
عالی بود. خدا حفظ کناد. کلی حال کردیم.
- جمعه 21 بهمن 1390-0:0
علط انداز راست میگه. بر دوش گرفتن درسته. نه دوش گرفتن. دوش گرفتن یک اصطلاح مازندرانیه. ترجه لفظ به لفظ همون: وچه ره دوش های.
دیگه نمیگن وچه ره «بر» دوش های. صحبت سر کلمه دوش نیست. بلکه نوع قرار گرفتنش تو جمله بر اساس گرامر مازندرانیه.
کلا مازنی ها در محاوره خیلی کم از حرف اضافه استفاده میکنن. و تو اعلان هاشون هم همون رو به کار می برن:
مثلا تو اسنخر: کم عمق شیرجه نزنید.
ترجمه: در قسمت کم عمق شیرجه نزنید.
معنی قابل برداشت: شیرجه هایتان کم عمق نباشد. با برد بیشتری باشد!
ولی ما که از آب و خاک این منطقه استفااده میکنیم ارادت داریم خدمت همه شون. گفته باشم. غرض ورزی تو کار نیست. - يکشنبه 2 بهمن 1390-0:0
خبرنگار محترم ابتدا عجله کرده بود و آمار احتمالی را با آمار دقیق تر بعدی تطبیق داد. البته درست اینکه مسوولین، زودتر آماده باشن.
- پنجشنبه 29 دی 1390-0:0
خطاب به مخاطبی که با امضای غلط انداز کامنت مي گذارد:1-دوش واژه اي فارسی است که از زبان فارسي پهلوي به فارسی دری امروزی و گویش های دیگر رسیده رسیده است و بر خلاف نظر شما مازندرانی نیست/2-در فرهنگ معین و عمید دوش به معنای کتف و شانه وکول آمده است.حتی در فرهنگ معین ترکیب بر دوش اندختن و بر دوش گذاشتن نیز معنا شده است/3-حکایت بالا عینا" از جلد سوم کتاب امثال و حکم دهخدا نقل شده!تصور هم نمي کنیم دهخدا مازندراني باشد!!
- چهارشنبه 28 دی 1390-0:0
باشه شما خیلی قشنگ قشنگ می نویسی ولی دوش گرفتن مربوط به فرهنگ مازندرانی است که وقتی می خواهی به فارسی بنویسی باید بگویئد کول بگیرد. دوش گرفتن در فارسی معنی زیر دوش حمام رفتن و سر و دست و پا را شستن و این قبیل معانی را می دهد. دیگه نبینم بنویسی زن از مردش خواست او را دوش بگیرد. بگوئید زن از مرد خود خواست او را کول بگیرد. و در پیس بعدی این زن است که چون شیر زن بود مرد خود را کول گرفت.
- دوشنبه 26 دی 1390-0:0
ما بابلی ها زلزله نخواستیم لطفا دعوا نکنید اگر یک روزی بابل رو زلزله خراب کنه دیگه وا ویلا می شه همینجوی هم مسئولین بابل رو فراموش کردند وای بحال روزی که زلزله بیاد شاید این یک تلنگری بود که مسئولین یکبار دیگه فکرشون به این شهرستان مظلوم بیافته وگرنه بودجه ای به این بابل و بابلی ها درکار نیست لطفا سر این موضوع دعوا نکنید.
- دوشنبه 26 دی 1390-0:0
بابل دمت گرم عالی بود! صادقی صادقی حمایتت می کنیم!!!
- يکشنبه 25 دی 1390-0:0
آقا معرکه بود جان خودم.بقیه طنزهای شما را نخواندم اما این واقعا درست بود.اگر در خانه کس است یک حرف بس است
- يکشنبه 25 دی 1390-0:0
احسنت ، فوق العاده بود.... من تا دیروز هم نمی دونستم این زلزله چند ریشتر بود ؛ ولی دیروز رفتم تو سایت مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران که زده بود 5 ریشتر! همونو باور کردم!!
- يکشنبه 25 دی 1390-0:0
غلط انداز که سلک منفی بافی پیشه گرفته و به همه با شک و تردید نگاه می کنه و احتمالاْ از فرقه دراویش گنابادی الهام می گیرد روی مانور زلزله هم تردید داره که واقعاً این زلزله ۵ ریشتری مشقی بود یا راستی راستی زلزله بود.
دوست سوادگوهی توی کامنتش به سراغ حق خورده شده سوادکوه رفته و از اینکه بابلی های عزیز مرکز زلزله رو بابل اعلام کردند ناراحت شده و بیان داشته که حق سوادکوه رو همیشه خورده اند.
غلط انداز به چند دلیل قصد داوری و میانجی گری بین بابل و سوادکوه داره و دوست نداره دو طرف غلط انداز را به اینطرفی یا آنطرفی متهم بکنند.
اولاً که مرکز زلزله بابل بود چون اگر خدای نکرده مثل بم می شد که خانه های بسیاری ویران می شد و مغازه های زیادی خراب می شد و تمام آثار حیات از آن محو می شد قند توی دل ساروی ها آب می شد. اونوقت تا بیایند و خرابی های بابل رو مرمت کنند با این وضعیتی که داریم چندین سال طول می کشد و دیگه هیچ کس آمار دروغ و نیمه راست و نیمه دروغ از جمعیت بابل رو نمی داد که مثلاً یک کلانشهر مادر زاد است.
ثانیاٌ مرکز اصلی زلزله زیراب بوده و چون شیرگاهی های هم ناراحت می شوند اصلاً بگیم شیرگاه بوده و در صورت اصرار اصلاً می گوییم پل سفید بوده تا حق مرکز سوادکوه حفظ بشه.
وقتی سوادکوه زلزله بیاید ما همه باید از مسیر دیگری به تهران برویم و کوهها ریزش کرده و دره ها پر می شوند. شاخه های درختان همه شکسته شده و چشمه ها کور می شوند و شاید چشمه های جدیدی از جاهای دیگر سر بیرون بیاورند و سد بزرگ البرز هم ترک بردارد که نشانه خوبی نیست.
وقتی سوادکوه زلزله بیاید دیگر نمی شود امیدی به تهران داشت و گدوک که سهل است باید تا قائمشهر را هم به تهرانی ها بخشید. وقتی سوادکوه زلزله بیاید نان بابل توی روغن است چون بار بیشتری به سوادکوهی های باقیمانده قالب می کنند.
وقتی سوادکوه زلزله بیاید دیگر نباید انتظار داشت زغال سنگی از آنجا استخراج شود و باید همه مردم را به بابل کوچانید تا جمعیت آن از ساری فزونی گیرد و این ساروی های ندید بدید هی جمعیت بیشترشان را به رخ بابلی ها نکشانند.
وقتی سوادکوه زلزله بیاید باید برای بابلی ها جشن و پایکوبی به راه انداخت و نماز شکر خواند تا حیطه نفوذ خود را به سمت قائمشهر گسترش دهند و بعد ادعای مرکز استانی خودشان را برای چندمین بار تکرار کنند شاید اینبار بماسد.
وقتی سوادکوه زلزله بیاید ساری خواهد لرزید و استانداری ترک بر خواهد داشت. - يکشنبه 25 دی 1390-0:0
حکیمانه و موشکافانه و دقیق بود.مرسییییییییی
- يکشنبه 25 دی 1390-0:0
من فکر میکنم خونه پدر زن آقای مسئول بابل باشه! که گفتن مرکز زلزله بابل بوده.
اگه یه سری به سایت پژوهشکده زلزله شناسی بزنید متوجه میشی که مرکز زلزله ها به ترتیب بورخیل شیرگاه، سرخ کلا زیراب و زیولا شیرگاه بوده(با توجه به مختصات جغرافیایی)
حالا مسئولین چرا اینقدر رو بابل مانور میدن من نمیدونم(شاید می خوان اعتبار بگیرن!). فقط اینو میدونم سوادکوه همیشه مظلوم واقع شده