ثروتمندِ فقیر
اگر محدوده ای را که به نام ایران شناخته می شود به عنوان یک کشور و مردم همه ی مناطق را ایرانی می دانیم؛ بیاید به جای هزینه کردن در کشورها و مردم دیگر ؛ به داد بیچارگان همین آب وخاک برسیم ؛ چرا که جوان عرب و کرد و بلوچ و ترک و مازنی و ترکمن از مرزهای این خاک دفاع خواهد کرد و خون خواهد داد.
مازندنومه،محمد نوروزی ولوجایی،اوکراین:می گویند می شود کسی را که به خواب رفته بیدار کرد ، اما ممکن نیست کسی را که خودش را به خواب زده، بیدار کرد.
روزی را به یاد می آورم که به دبستان می رفتم ، زمستان سرد و بارانی شمال در کنار بادهای سرد و نمناک دریای مازندران کودکی مرا در خود مچاله کرده بود . کاپشنی نداشتم . در پلیوری-که نمی دانم مال چه کسی بود-کز کرده بودم و به بچه هایی نگاه می کردم که لباس گرمی بر تن داشتند و در شانه های شان فرو نرفته بودند.
کفش های گرمی داشتند که استخوان های انگشان پاهای شان از سرما کبود نشده بود . کیف هایی داشتند که قصه ی کتاب ها را از باران و سرما مصون می داشت . من اما کیفی نداشتم . دور کتابم کشی بسته بودم که کتاب یا دفتری از دستم جدا نشود و بر زمین نیفتد.
...سالها گذشت . آن باران ؛ آن سرما و آن فقر هنوز با من است .آن زمان فکر می کردم بدبخت ترین آدم روی زمینم.در قصه ی کتاب های درسی برادران وخواهرانم زندگی می کردم که بزرگ تر از من بودند.چرا که پولی نداشتم تا کتاب بخرم.
به تدریج فهمیدم کسانی هم در جهان هستند که پوست شان از آفتاب می سوزد و از گرما می میرند یا از سرما تلف می شوند . کسانی هستند که از گرستگی می میرند . در حالی که کرکس هایی بالای سرشان در پروازند و منتظر جان دادن شان هستند.
مادرانی که سینه های خالی از شیرشان را در دهان کودکان گریان شان می گذارند و اشک می ریزند. مردمی که در پی ماشین های کمک رسانی سازمان ملل می دوند،برای قرصی نان.
من اما مادران و سرزمینی داشتم که تمام سال چیزی برای خوردن به من بدهند که از گرسنگی نمیرم. این بزرگ ترین ثروت بود در مقابل آن فقر.
همه ی خاک خوب این کره ی زیبا ثروتی در خود دارد که مردم آن منطقه از گرسنگی نمیرند ، لباسی در خور بپوشند ، درس بخوانند ، درمان شوند و خلاصه اینکه لبان شان به خنده باز شود .
در جایی نفت یافت می شود ، در جایی طلا . در جایی گوسفندان و گاوهای خوبی پرورش می یابند ، در جایی دیگر ماهی فراوانی صید می شود . در جایی جنگل های انبوهی وجود دارد و در جایی سنگ هایی گرانبها .
دیگر چه چیز برای فقیر نبودن مردم این کره لازم است ؟ جوابی در ذهنم دارم که از بیانش می ترسم . چرا که آن قدر بدیهی ست که بیان کردنش به معنای متهم کردن بخشی بزرگ از جامعه ی انسانی ست .
کسانی ثروت و قدرت توان دیدن و شنیدن به معنای واقعی را از آن ها گرفته شده ، در واقع بخشی از مغزشان که قدرت همزاد پنداری بشر در آن ناحیه قرار دارد، از کار افتاده و این تاثیر مغناطیسی قدرت و ثروت است و به جای آن قدرت توهم در این منطقه از مغز به بیشترین حد فعالیت خود می رسد؛توهم شایستگی .
اینکه فرد تصور می کند که او به حق،شایسته ی این نعمتی است که خداوند به خاطر لیاقتش به او بخشیده است و آنانی که در گوشه ی خیابان بی سرپناه می خوابند ، آنانی که از گرسنگی می میرند یا رنج می کشند شایسته ی زندگی ای آن گونه اند .
تار و پود های نهانی دیوار ضخیم تر می شوند. شایستگان همدیگر را پیدا می کنند و نالایقان به گرسنه زیستن ادامه می دهند.
نمی خواهم به جای دوری بروم ، مردم کشور خودمان را مثال می زنم . مرکز به جای شنیدن و دیدن این مردمان ، صدای ضعیف اعتراض آنها را گاه به مخالفت با آرمان ها تعبیر می کند.
چند سال پیش شش ماه را در بهار و تابستان در آبادان کار کردم ، در شهری که بوی نفت شما را آزار می دهد اما از پول نفت خبری نیست .
در شهری که بخشی از ثروت ملی ما را در خود دارد اما پیرزن و پیرمردش باید برای بیست لیتر آب شیرین به ظاهر تصفیه شده ،گالن شان را بردارند و بروند توی صف .
در شهری که تعداد زیادی معتاد در سنین مختلف در گوشه و کنارش به چشم می خورند.کار جوانان شان گردش های هر روزه در بازار های شهر است و نشستن کنار شط بدون هیچ امیدی.
در حاشیه ی شهرآبادان و خرمشهر به روستاهایی برخورد می کنید که از کمترین امکانات رفاهی برخوردارند. وقتی حکایت ثروتمندترین استان کشور از نظر ذخایر این باشد ؛ دیگر حساب استان هایی مانند بلوچستان و ایلام و خراسان جنوبی مشخص است.
اگر محدوده ای را که به نام ایران شناخته می شود به عنوان یک کشور و مردم همه ی مناطق را ایرانی می دانیم؛ بیاید به جای هزینه کردن در کشورها و مردم دیگر ؛ به داد بیچارگان همین آب وخاک برسیم ؛ چرا که جوان عرب و کرد و بلوچ و ترک و مازنی و ترکمن از مرزهای این خاک دفاع خواهد کرد و خون خواهد داد.
حرف نزدن از یک موضوع و یا پاک کردن صورت مسئله -همانند کاری که سال ها با مشکل ایدز کردیم- راه به جایی نمی برد.
چندی پیش در زمان برگزاری جام فوتبال اروپا در "کی اف"-پایتخت اوکراین- چند جوان را دیدیم که در دست شان پرچمی داشتند و با آن در خیابان اصلی شهر می گشتند و با هم و یا با خارجی هایی که از جاهای مختلف برای تماشای فوتبال آمده بودند ، عکس می گرفتند. پرچم متعلق بود به کشور آذربایجان جنوبی یا به گفته ی دوستی آذربایجان جعلی.
از تلاش های عده ای در کشور خودمان یا دولتمردان کشورهای بیگانه که همیشه دنبال بهانه ای برای تحریک احساسات قومی هستند باخبریم ، حال اگر مسئولانی که اداره ی امور کشور در دست شان است ؛قرار بر این گذاشته باشند که نشنوند یا نبینند که بحثش جداست ؛ ولی اگر در طی این سالها مقام انسانی خود را به اندازه ی پستی که دارند بالا کشیده باشند ، پس باید ببینند و چاره ای بیندیشند.
آیا آقایان این سوال به ذهن شان رسیده که چرا مثلا" ایالت تگزاس آمریکا ادعای استقلال نمی کند و یا اینکه چرا مردم ایالت مرزی امریکا به کشور های همسایه پناه نمی برند؟چرا یک آلمانی از کشور پاکستان تقاضای پناهندگی نمی کند؟ چرا یک انگلیسی به هر در نمی زند تا پاسپورت ایرانی بگیرد؟
مردم ما بسیار ساده تر از آن هستند که نیازی به پیچیدن نسخه های آن چنانی برای حل مسائل شان باشد،به حداقل ها راضی اند؛همین که آب و نانی برای خوردن و آشامیدن داشته باشند کافی ست ، همین که شغلی داشته باشند تا بتوانند با خیال آسوده نان حلالی بیاورند برای زن و فرزندشان،کافیست ، همین که فرزندانشان بتوانند تحصیل کنند و مداوا شوند کافیست.
فقر همیشه معلول کم کاری شخص فقیر نیست. تخصصی در عالم اقتصاد و سیاست وجود دارد که به آن مدیریت می گویند.
من نمی گویم بیایید مانند آن مسئول ژاپنی که وقتی پروژه ی تحت نظرش به شکست رسید ، خودکشی کنید،نه کار سختی ست. راحت ترین کار این است که یک صبح ساعت چهار بعد از نماز صبح سوار اتوبوس شوید و بروید در حاشیه های آبادان و خوزستان دو روز بمانید،بروید شبی را در چادر آن خانواده ی زلزله زده آذری به صبح برسانید، چند روز از آبی که مردم بلوچ می نوشند ، بنوشید.
یک صبح تا عصر همراه یک برنج کار مازنی و گیلانی تا زانو در آب و گل کار کنید ، یک بار همراه آن دانش آموز هفت ساله در سرمای زمستان فاصله چند کیلومتری را با پای پیاده تا دبستان روستای همجوار طی کنید ، یک بار همراه آن جوان کرد که از سر ناچاری جعبه ای جنس قاچاق زیر بغل زده؛ مرز را طی کنید در حالی که هر لحظه ممکن است...
فقر ریشه ی بسیار از مشکلات است که در کشور وجود دارد و حال که چند روزی دور گردون بر مراد شماست ، خود را بنده ی خاص خداوند خطاب نکنید ؛ چرا که گاهی خداوند سر امتحان دارد و باید ترسید از عاقبت امتحان.
ایمیل نویسنده: (mohammad.norouzi@yahoo.com)
- شنبه 1 مهر 1391-0:0
يك مشت حرف حسابي دلش خوشه
- جمعه 31 شهريور 1391-0:0
سلام. بابت نگارش مقاله از نگارنده، ممنون و سپاسگزارم.
يه پيشنهاد براي دوست عزيزي كه با عنوان "يك مشت حرف حسابي" كامنت گذاشتند دارم! از ايشان خواهش ميكنم من بعد با عنوان "يك مشت شعار" كامنت بزارن. ياعلي - چهارشنبه 29 شهريور 1391-0:0
به جناب یک مشت حرف حسابی دیگر باید گفت یک کیسه حرف
دوست عزیز چرا متوجه حرف نگارنده نمی شوید صحبت از مشکلات و بد بختی های مردم کشور خودمان می باشد نه کمک به کشور های دیگر. کشور اگر توانایی مالی لازم را دارد نخست مشکلات زندگی مردم خودمان را درست کند و بعد به سراغ کمک به کشورهای به اصطلاح شما دوست برود.(شمعی که به خانه رواست به مسجد حرام) اما کدام کشورهای دوست ،سوریه، لبنان، ونزولا که ما قبلا شاهد دوستی ایشان بوده ایم. در مورد افغانستان نیز لطفا به اخبار 2030 بسنده نفرمایید.
دوست عزیز چرا هر حرف انتقادی که نشان از عدم عملکرد درست دولت می باشد را به فتنه و سکولار و ... نسبت می دهید؟ - چهارشنبه 29 شهريور 1391-0:0
به هر صورت در تعامل با جهان حتی بر اساس شرایط عضویت در سازمان ملل باید شهم خاصی از کشورهایی که توانمدی های مالی لازم را دارند سالیانه به کشورهای بسیار فقیر کمک مالی در قالب طرح های عمرانی و یا کمک های بلاعوض مستقیم انجام گیرد و بر همین اساس ایران بخش هایی از عملیات راهسازی در افغانستان را بر عهده گرفت که حضور نیروهای ایران تاثیرات بسیار مثبت فرهنگی در مناطق مربوطه داشته است. حضور ایران در لبنان یک ملت را مشتاق مردم ایران کرد و همین حضور در سوریه و برخی از کشورهای آفریقایی شناخت بسیار خوبی از مردم ما در آن سرزمین ها ایجاد کرده است. کسی مخالف رسیدگی به مردم سرزمینش نیست ولی حجم این کمک ها در مقایسه با مخارجی مه برای تبلیغات خارجی و حضور شرکت های بزرگ سرمایه گذار برای واردات کالاها و زد و بندهای مختلف و یا مسافرین و توریست های ولخرج ایرانی که منابع مالی فوق العاده بالایی را به خارج از کشور سرازیر می کنند در برابر کمک های ایران به همه کشورها رقم بسیار بالاتری را شامل می شود. فقر زدایی با حذف کمک های اندک ما به برخی از کشورهای دوست قابل انجام نیست و کمیته امداد هم بر اساس قانون بودجه خود را دریافت می کند و کمک های خارجی ما ربطی به اعتیارات کمیته امداد ندارد و تاثیری در آن ندارد. در حوادثی که در جهان اتفاق می افتد رسم همه کشورهای دنیا است که کمک هایی را بر اساس فوریت و رفتار انسان دوستانه به مردم مصیبت دیده از بلایای طبیعی و یا تحمیل جنگ های خانمان سوز میکنند. رفتار ما بر اساس نگرش اسلامی تنظیم می شود و شایسته نیست که معیارهای نامناسب سکولاریستی و ضد دینی را بر آن بار کنیم. چه بخواهیم چه نخواهیم رفتار بخش هایی از وابستگان به تفکر سکولار در ایجاد بلوا و فتنه در 88 بخش های تاسف باری از تاریخ ما را تشمیل خواهد داد و اعتراض به این تقسیم بندی چیزی از حقیقت را کم نمی کند. البته این بدان معنی نیست که هر کس در زیر پرچم ولایت خودش را قایم کرده لزوماً انقلابی و خوب و دلسوز و بدون مسئله است بلکه حتی در این قسمت هم کم نیستند کسانی که کاسبکارانه عمل کرده و موقعیت و مقام و پول و پست خود را جستجو می کنند. منتهی هدف این است که ما تبدیل به جاسوسان غرب نشویم و تفکر جاسوسان را در جامعه منتشر نکنیم و خودمان به دست خودمان به نفع افکار سکولاریستی غرب و وابستگان به آنها عمل نکنیم. این حداقل انتظارات است که باید هوشیاری خودمان را حفظ کنیم تا هزاران برابر بیشتر از آنچه که به کشورهای دوست جمهوری اسلامی کمک می کنیم را در جیب استکبار نریزیم.
- سه شنبه 28 شهريور 1391-0:0
آقای مشت عزیز. مردم از نظر شما بر دو دسته اند 1. کسانی که شما را تائید می کنند یا همان ملت همیشه در صحنه.2. کسانی که شما را نقد می کنند یا همان فتنه گران.
- سه شنبه 28 شهريور 1391-0:0
ته درد دل بلاره هميشه حرف حساب ره قبول نكندنه ولي اون آقاي كه مخالف اين حرفهاست حتي اگر به اطراف خود وهسايگانش بنگرد ديگر اين ..... عنوان نمي كند
- سه شنبه 28 شهريور 1391-0:0
دوست عزیز یک مشت حرف حسابی من هم مثل جناب مشرقی دلیل این حرفهای شما را نمی دانم اما دوست عزیز اول باید به فکر حال و روز مردم بود ،اول باید مردم کشور خود را راضی نگه داشت و بعد به سراغ کمک به کشورهای دیگر رفت،من حتم دارم که نفس جنابعالی از جای گرمی بالا می اید و نمی دانید در جاهای دیگر این مملکت چه می گذرد ،نمیدانید اب سیستان و ابادان و خرمشهر چگونه است،چرا جوانان کرد قاچاقچی می شوند.دوست عزیز چرا در کشوری با این همه ثروت برای بیماران سرطانی موسسات خیریه باید اقدام کنند و چرا خیران مدرسه ساز.ما نمی دانیم که کل کمک سالیانه به کشور های دیگر چقدر است اما چرا همین مقدار در مناطق محروم هزینه نمی شود و اگر میشود چرا این مناطق هنوز محروم هستند.
- سه شنبه 28 شهريور 1391-0:0
آقا یا خانم یک مشت حرف حسابی. شما که یک مشت حرف حساب زدین و حرفای حسابت مورد سیاسی نداره و موازی با مواضع دولته چرا با نام اصلی پیام نمیذاری؟ در ضمن از این توهمات بیا بیرون. هر کی بخواد انتقاد کنه فتنه گره؟ الان جنابعالی هیچ انتقادی نداری؟ دنیا به کامته؟ گوجه رو از نارمک می خری؟ خوبی شما؟ همه چی آرومه؟ یعنی کسی حق انتقاد نداره؟ هر کی مخالف بود که دشمن نیست. ای بابا!!
- سه شنبه 28 شهريور 1391-0:0
از همين بودجه باقيمونده هم بيشتر از 50درصدش فقط خرج تهران ميشه
- دوشنبه 27 شهريور 1391-0:0
من نمی دونم چرا هر کی حرف دل مردم رو میزنه و مینویسه یکی مثل این آقای مشت زن!پیدا میشه و با چیزهایی مثل فتنه و اینها می خواد سرکوبش کنه! گیریم بعضی کشورها جنبه استراتژیک برای ما داشته باشند،اما کومور چی؟عراق چی؟پاکستان چی؟طبق آمار رسمی، کمیته امداد به بعضی مردم این کشورها مواجب میده.خودشون اعلام کردند که چند کشور رو تحت پوشش دارند.حالا ما در مملکت فقیر و گرسنه نداریم؟!که باید رفت کومور؟
- دوشنبه 27 شهريور 1391-0:0
ظاهر دلسوزانه ای دارد ولی اراده باطلی در این حرف ها نهفته است... این حرف ها دنباله و بازسازی همان شعارهای دوران فتنه 88 است و با ظاهر دلسوزی برای مردم و فقیران و محتاجان داخل کشور. کیست که نداند امروز حیات جمهوری اسلامی و انقلاب به حمایت از حزب الله و انقلابیون برخی از کشورها وابسته است و چشم امید آنان حمایت های جمهوری اسلامی است. مگر کل کمک های سالیانه جمهوری اسلامی به این کشورها چقدر است که به خودتان زحمت لجن پراکنی می دهید؟ این باز سازی همان فعالیت هایی است که تئوری پردازان جنگ نرم که از پروژه های ویلیام کیسی رئیس سازمان سیا در سال 61 و کنت دمارانش رئیس سازمان جاسوسی فرانسه در سالهای طولانی و ریچارد رورتی و جان کین با همراهی سعید حجاریان و عبدالگریم سروش، قوچانی و ابطحی و گنجی و ... در نهایت خاتمی به عنوان بزرگترین توطئه عقیدتی برای سکولاریزه کردن نظام اسلامی و ایراد بدبینی و سوء ظن بر علیه نظام اسلامی نشات گرفته است. شاید این برادر از عمق حوادث غمبار جاسوسی بر علیه جمهوری اسلامی و راز بوجود آمدن فتنه 88 به درستی اطلاع نداشته و همینجوری این مقاله را نوشته باشد ولی باید آگاه باشد که ناخواسته در دام فتنه گران نیافتد.
- دوشنبه 27 شهريور 1391-0:0
نویسنده ای اهل درد را می بینیم که حرف می زند . حرف هایی از صمیم قلب ولی افسوس که تئوریسین های دانشکده های اقتصاد یعنی اقتصاد ندانان!! از این صمیمیت بی بهره اند . آن ها راهی به جز تقلید و تکرار حرف های بی حاصل نمی دانند .