تعداد بازدید: 4547

توصیه به دیگران 15

جمعه 19 آبان 1391-11:38

از نفوذ قاشق چنگال تا بازيافت صنعت در ادبيات مدرن ايران

به مناسبت زادروز نيما يوشيج،پدر شعر نوين ايران


مازندنومه،احسان مهدیان:پيش بيني اينكه يك انقلاب و يا دگرديسي در هنر و ادبيات چگونه اتفاق خواهد افتاد ؛ با سِحر و جادو يا  فرضيه هاي محال ، ممكن نيست اما بيان و بررسي و بازگشايي پرونده اي كه هر بار با يك تحول، مجددا در دستور كار قرار مي گيرد امري دست يافتني و معقول است.


" نيما " از مقوله هايي است كه حتي مدعيان عبور از نيما هم ذخيره هاي نوشتاري او را كه خصلت نوانديشي وتغيير پذيري در شعر است از مولفه هاي رويكرد بعد از او مي دانند چرا كه نوعي آلرژي نسبت به امر كليشه اي در نسل بعد از خود به جاي گذاشت كه هنوز هم از مولفه هاي تفكيك ناپذير شعر امروز تلقي مي گردد .

مصرف زدگي الگوي مدرنيسم ادبي

جامعه در دوران گذار بيش از آنكه نياز به محصول داشته باشد نياز به ابزار رشد دارد،چرا كه امر فراواني او را ازتوليد بازمي دارد وهمين مسئله ي به ظاهر كوچك اما كليدي دوران مدرنيسم را در ايران به صورت باژگون بروز داد و نتيجه اين شد كه مدرنيسم از طريق قاشق چنگال در جامعه اي ايراني تجدد خواه وارد و هيجان مصرف را به اوج رسانيد.

شيوع مصرف به سرعت در اقشار منورالفكر به عنوان نوعي تجدد خواهي به دليل خستگي مفرط از تكرار و كليشه ، باعث توليد " نياز" در موازات مصرف شد كه گرايش به سمت نو گرايي پوشاك و آرايش و مكتب هاي نو گراي غربي و بدبيني مطلق به پديده هاي غير شهري و دريك جمع بندي به اختصار ، شرايط را براي نفي مولفه هاي سنت به طور عام و جايگزيني مدرنيسم  را به طور جدي پديد آورد .

بديهي است كه توليد باعث اجماع و مصرف به گونه ي خيره كننده اي تفرد مي آورد . احتمالا بد نيست  مطلبي را در اينجا متذكر شوم شايد به ياداوري نوعي فروپاشي كمك كند :

كمتراز يك قرن است كه آشنايي با مدرنيسم پيداشد، يعني روزي كه به آن دست داديم و به هم معرفي شديم تا كنون به 100 سال نمي رسد و پيش از آن زندگي روال طبيعي و البته كمتر تغيير پذير ادامه داشت اگر چه نمي توان كتمان كرد كه با افزايش جمعيت زمين هاي كشاورزي كم تر و به قطعات كوچك تر تقسيم شدند و ديگر زنده نگاه داشتن شغل اجدادي و پدران ، كفاف زندگي نوادگان را نمي كرد و ....

 نياز به يك اتفاق و يا بهتر بگويم يك ظرفيت جديد به شدت احساس مي شد و به همين دليل است كه شيوع آن به سرعت خيره كننده اي فراگير شد و البته همچنان تقابل سنت و مدرنيته در موازات تغييرات مشهود وجود داشت .

 " در بحث خاستگاه مدرنيسم تقابلي وجود دارد بين سنت گرايي و مدرنيسم!.... اين خاستگاه هم خاستگاهي است كه غربي ها طراحي كردند . چه بسا ما سنت گرايي را به اين تعبير كه غربي ها بيان كردند قبول نكنيم ويك مدل ديگر از سنت گرايي و همينطور از نوگرايي بخواهيم بيان كنيم "(اسلام،مدرنيسم و سنت گرايي، ابراهيمي عبدالجواد،انتشارات دارالعلم 1386 ص 136)

در اين بخش نه قصد تاريخ نگاري دارم و نه ذكر سنوات ، تنها به مقصود فراهم كردن ذهن خواننده براي تعامل بهتر مطرح مي شود .

پيش از اين كار جمعي ، سكونت جمعي ، تغذيه يكسان و جمعي، يك تابو و ارزش بود و حتي خياط و دوزنده لباس و نيازهاي پوشاك و خواب نيز توسط دوزنده اي سيار در مدت زماني كه در محل زندگي يك خانواده مستقر مي شد بر حسب احتياج تهيه و ترميم مي شد و البته  در زمان به خصوصي همه مردان و زنان خانه جمع و يكجا در مجمعي بزرگ گردآمده ( در ميهماني ها و همين طور وليمه دهي هم معمول بود ) و دور هم به رفع نياز تغذيه اي مي پرداختند،ليكن ورود قاشق چنگال اين جمع را متاثر كرد و به شدت و سرعت در ميان اقشار مختلف علاقه مند پيدا كرد؛به گونه اي كه امروز تغييرات شگرفي را مي بينيم اگر در آن روزگار نوع غذا يكي بود فقط  مجمع مسي جاي خود را به قاشق چنگال و بشقاب اختصاصي سپرد امروزه مي توان به وضوع تغييرا ذائقه را در مصرف چند نوع غذا بر روي يك ميز مشاهده كرد .

به مرور تابوي اشتراكي به ميل و ذائقه و پسند افراد تغيير يافت و شكست و در اركان ديگر نيز مانند محل سكونت و حتي انتخاب محيط ديگر براي زندگي نيز نيز تداوم يافت و آنچه در دوران زندگي روستايي و دوره كشاورزي دستاورد بسيار مهمي تلقي مي شد بدين ترتيب فرو ريخت؛به نحوي كه امروزه ظاهرا همگي از اين تحول راضي هستند و شكايتي هم شنيده يا خوانده نمي شود اگرچه مقاومت هايي در روزگار نخست پديدار گرديد اما به مرور هضم شد .

آنچه باعث عقب ماندگي شد همه اش مربوط به اين گونه تحولات نبود بلكه برتري خاصي بود كه به مصرف به جاي توليد داده اند و همين امر موجب فراواني و تكثر مواد وارداتي و يا شبيه سازي داخلي  و افزودن معضلات و پيامدهايي نظير تخريب شرايط زندگي اجتماعي آلودگي صوتي ، آلودگي آب و هوا ، ويراني مناظر و جنگل ها  و مراتع و مختل كردن شرايط و مناسبات معمول  با ايجاد تاسيسات و كارخانجات و تردد و ترافيك عظيم اتومبيل ها و در واقع فروپاشي زندگي ساده و كم تجمل و حفظ ساختار طبيعت با همه ي اجزاء آن را رقم زد . و...


" چون زير ساخت هاي اضافي مورد نياز ، مخارج اضافي ناشي از مصرف بنزين، مخارج مراقبت از مجروحان حوادث رانندگي و غيره همگي مصرف به حساب مي آيند . آيا شكوفايي صنايع آب معدني كه از نشانه هاي واقعي فراواني به شمار مي رود عمدتا نتيجه كيفيت نامطلوب آب شهري و جبران آن نبوده است ؟  ( ژان بودريار. .ايزدي پيروز " جامعه مصرفي اسطوره ها و ساختارها " . نشرثالث1389 )

بقاياي ادبيات بومي در كوهستان يوش

ادبيات نيز دستخوش چنين تحولي شد يعني نوع ادبي و نوع شعري كه مورد قبول جمع بود، به طور ناگهاني متفاوت نويسي و ترغيب به ايجاد اشكال گوناگون تحت تاثير مكاتب قرن بيستم شكل جدي گرفت مخصوصا معماري و نقاشي را متحول كرد و با ورود سينما اين وضعيت تا عمق مردم كوچه و بازار رسوخ کرد.

 مانده بود ادبيات ، كه شخصيت هايي در اين دوره ( بيشتر دوران مشروطه است ) خودي نشان دادند اما پديده مدرن شدگي در نيما متفاوت بود.

 اين تفاوت ها با گذشت زمان بيشتر خود را نشان دادند  چون بن مايه هاي روستايي و كوهستاني را بنا به هر دليل بر اندوخته هاي تجربي و مطالعاتي خود افزود و در واقع به ظرفيت تازه اي در كشاكش مدرنيسم و سنت دست يافت كه هم پشتوانه تئوريك داشت و هم تلفيقي از طبيعت و شگرد زندگي كوهستاني و غير شهري و دور از ابزار مدرن و حتي صنعتي شدگي را با زيبايي به نمايش گذاشت .


اكنون ارتباط بين تحولات جوامع مصرفي با ادبيات نيز چندان منطق تاريكي ندارد چرا كه نمي توان از طبيعت امروز سخن گفت و به رودخانه و كوه و دريا و سرسبزي درختان و يا بقاياي موجودات ... اشاره نمود اما نمي توان آلودگي هوا و رودخانه ها و انباشت زباله ، وجود صداهاي گوش خراش و حتي كار شيفتي در كارخانجات را كه نرم طبيعي زندگي را دستخوش نوعي ويراني مي كند ناديده گرفت.
 طبيعت امروز با وجود آسفالت و زباله و اندك بقاياي طبيعت گذشته قابل تعريف هستند و بطور مجزا امكان بروز ندارند مگر يك نگاه كاملا ايده آليستي غير واقع بينانه بخواهد بر همه ي آنچه كه مصرف گرايي بر ما آورده پنهان كند .
انسان امروز عليرغم آنچه در باره نزديكي و دهكده شدن و رويدادهاي مجازي گفته مي شود به شدت تنهاست و اين تنهايي را مگر به ژست همگرايي بپوشاند و گرنه هر نوع قرائت واقع بينانه و خوانش علمي و دقيق آثار و متون و اشعار نشان از تنهايي و به شدت تنهايي انسان معاصر دارد .آنطور كه به گوشي هاي همراه خود التماس مي كنند و آنطور كه به كامپيوترهاي كوچك خود متصل هستند آنطور كه در سفرها فراوانيست يعني نمي خواهد بپذيرد تنها و منزويست در بين اين فراواني ، اصولا انسان ديده نمي شود . جامعه به چيزهاي ديگري چسبيده است وفور و فراواني موجب ايجاد نياز شديد شد به همين دليل امر ماندگاري ها نيز فقط يك آرزوي بعيد شده است .
آنچه امروز به عنوان زيست بوم در نظر داريم نه تنها در نوشتار و شعر نيما بلكه در بقاياي زندگي او در كوهستان يوش هم مشهود است .نوع زيست نيما در شرايط فعلي فقط مي تواند ژست باشد و اينگونه تحولات بر نرم طبيعي زندگي ، و شعر غلبه كرد .

ماندگاري ، توهم ، يا واقعيت پنهان

فراوان شنيده ايم كه با اشاره به معدود شاعران كلاسيك و نامدار ايراني ، گفته اند شعر بايد به گونه اي سروده شود كه " ماندگار " باشد اما تشخيص اين ماندگاري را همين حال و در اكنون مي خواهد بداند و هيچ راهكار مناسبي هم ندارد چون به مصرف او نمي آيد ، پيش فرض دارد كه در آينده نيز نمي ماند!  


اما حقيقت اين است ، "فرضيه چتر نجات " كه باعث مي شود از ارتفاع به گونه اي سقوط صورت گيرد كه كمترين آسيب وارد شود جاذبه زمين را نفي نخواهد كرد و يا برعكس تضميني نيست بر اينكه اساسا انسان در آينده بر جو زمين غلبه نكند و اصولا سازوكار چنين مناسباتي را اكنون نمي توان سنجه ي مطمئني براي اتفاقات آينده دانست  چرا كه در زمان آن نيستيم . و ابزار موجود اصولا به رد اين فرضيه دامن مي زنند و با متر و معيار خود مي سنجند .

ماندگاري يك متن يا يك اثر هنري نيز واجد چنين نگاهي است كه با سازوكار امروزين برآورد ماندگاري يا مرگ يك هنر نمي تواند حمل بر صحت ادعا باشد.

" ... اين قضاوت وقت مي خواهد ، هميشه شاعر درست و حسابي، چيزي از زمان جلوتراست و مردم كه به كارهاي ديگر مشغولند در اين خصوص چيزي از زمان عقب ترند ، شاعر جلو مي رود و مردم لنگان لنگان مي آيند . به كمك هم در مي يابند و راه را پرسيده به سرمنزل او مي آيند وقتي او نيست و چند نسل گذشته است آسان مي شود اين قضاوت ."( بهمن 1323 نيما يوشيج " درباره هنر و شعر و شاعري" سيروس طاهباز  همسايه ها 9 )


بنابر اين توليد و نوآوري پيوند عميقي با نبوغ و هوش سرشار يك شاعر دارد كه  نه تنها نياز به تغيير را حس مي كند ترسي هم از بيان و انشاء آن ندارد  شعر امروز می تواند واقعیتی قابل تامل برای کسانی باشد که می خواهند به شعر و شاعری در جامعه ایران بپردازند و مدل نوگرايي خود را ارائه دهد و اين از جوهره ي خلاق شاعر ، زبان و نوع روايت يا سيستم سازي هايش مي تواند قابل درك باشد.


 تاریخ ادبیات ما، امثال نیما را کم به خود دیده است که به اصطلاح « پدر» جریانی نو باشند. شاعرانی چون رودکی و نیما که هر یک را به نوعی « پدر» شعر می خوانیم بزرگانی هستند که کمتر ظاهر می شوند.


این امر به شرایط تاریخی و مقاطع و دوران حساس جامعه بستگی دارد که نقاط عطف را می سازد. ظهور شعر فارسی را اگر به رودکی نسبت می دهند باید قرن ها می گذشت تا جامعه ایران به دلیل ورود تجدد و مدرنیسم به شعر دیگری می رسید.

تنها گذر از سنت و مواجهه با دنیای جدید بود که باعث ظهور شعر جدید و نوين شد. نیما در چنین شرایطی شعر نوين را همراه با نظريه هاي مرتبط ارائه داد و پدر شعر نوين نام گرفت.

 بدیهی است كه گفته مي شود "چنین شرایطی همواره اتفاق نمی افتد و اين بستر هميشه فراهم نيست که شاعری را برای بنیان گذاری شعری جدید نیاز داشته باشد".


درصورتي كه شرايط امروز به گونه ايست كه حتي همين طرز فكر نيز به چالش كشيده مي شود در حالي كه به استناد آنچه در تاريخ ادبيات ايران موجود است منطقي و معقول به نظر مي رسد . بازهم مستنداتي وجود دارد كه به هردو گونه بيان با ترديد نگاه كنيم.

نيما در فرازي از همان (همسايه ها 9 ) مي نويسد:" من از تكرار اين حرف خجالت نمي كشم (شما كارخودتان را بكنيد) بگذاريد آسياب بچرخد و هنگامي كه آب كافي است از بيرون صداي آب هرچه مي خواهد باشد ."


نيما تاكيد برپيگيري شعر توسط شاعر دارد و منظر قضاوت نمي نشيند كه در حال يا آينده در باره اش چه خواهند گفت اصولا جريان شعر را بر محور توليد مي بيند و اين از چشمه ي جوشان خلاقيت هاي خودِ او مي تواند نشات گرفته باشد.


عجيب است كه نوع قضاوت ها و سوال ها و حتي نقدها در باره شعرهاي پيشرو هنوز هم ( بعد از گذشت چندين دهه ) همچنان خصوصيت هاي يكساني با زمان نيما دارد يعني مولفه هايي چون عدم پذيرش مردم و يا عدم ماندگاري شعر و شاعر و ... پيش فرض ها هنوز هم همان پيش فرض هاي سنتي آن زمان است  در حاليكه طي دوره هاي بعد از نيما اشكال مختلف شعري تجربه شد و حيات گرفت بعضا هنوزهم خواننده دارد و در مواردي دست به تغيير و تكامل زد و يا بنيادا به دليل شرايط و متغيرهاي جديد، ايجاد شد.

 ولي متاسفانه  هنوز هم بايد به سوالاتي نزديك به همين گونه ها پاسخ دهيم در حالي كه گفتمان هاي رايج اصولا گفتمان هاي درون زندگي هستند و شعر جداي از مولفه هاي زيستي تعبير ديگري ندارد و شعر جدي و تكنيكال به توليد شعر و پرداختن به زواياي آن و هم زمان نقش زندگي و زواياي آن مي پردازد و همين است كه بومي گري بيش از همه ي دوره ها در شرايط امروزين اهميت خود را نشان داده است .

" قدرت تكلّم در شاعران دهۀ80 به مراتب با قوّت بيشتري نسبت به نسل  هاي گذشته كه غالباً توصيف  گرند، مشاهده مي  شود و همين امر به ايجاد كمپ  هاي گفتماني منجر شده  اند و في  المثل آن  چنان موضوعات را در خود حل كرد كه خود به موضوع اصلي شعر بدل شد و همين امر حركت به لبۀ تيغ است و امكان شقّه شدن دارد و در نتيجه، واجد خصوصيّتي است كه خود زندگي دارد؛ يعني همراهي خطر در موازات حركت.

در شعر دهۀ80، شاهد شكل گيري گفتمان¬ هاي درون نسلي شديم و لذا شعرهايي با نام ها و گرايش های متفاوت، مانند پازل  هاي يك جغرافياي پهناور بروز عيني داشت.حداقل نام  هايي كه با پيشوند شعر شنيديم و مطرح هستند، از تعداد انگشت هاي دست فراترند كه ممكن است ادّعاي ساده نويسي را هم در بر بگيرد امّا فاكتورهايي وجود دارد كه پيچيده ترين شعرها نيز در همين دوره توليد شدند؛ (میزگرد آسیب شناسی شعر در دهۀ 80 با حضور مزدک پنجه ای ،مجید باریکانی و احسان مهدیان،ماه نامه ی انشا و نویسندگی- شماره ی 22 ،1391مرداد- ویژه ی ساده نویسی )

وقتي شعر چنان شوري دارد كه دست به توليد نحله هاي جديدتر و شگردهاي تازه تر مي زند و يا مدعيان كوچك و بزرگ در آن نفس مي كشند، مهم اين است: شعر و سنت نويسندگي و نگاه شاعرانه متناسب با شرايط زبان ادامه دارد و آن قدر كه اين مسئله داراي اهميت است اشخاص و نام ها اهميتي ندارند كه نگران باشيم نيما تا چه زماني نام و آوازه خواهد داشت و آيا اشعار ما را مي خوانند؟

 در همين حال حاضر آن قدر كه اشعار شاعران بعد از نيما كه پيروان پيشنهاد نيما بودند خوانده مي شود آيا از نيما مي خوانيم؟

اما اهميت بنياد افكني نيما همچنان و براي هميشه در ذهن و جان شعر و شاعر باقي است و به همين دليل است كه به اعتقاد من بخش مهمي از كساني كه در مجموعه شعر امروز حضور دارند و اي بسا شعر هم مي نويسند تنها مخاطباني هستند كه به دليل شيفتگي به شعر يك شاعر و يا دو شاعر" همانند سرايي " مي كنند و از خود توليدي ندارند و بخش اقليت توليد گر در اين ميان هستند كه بازهم به قول نيما شايد اكنون وقت خواندن آنها نيست و در آينده بايد آنها را پيدا كرد .

تابوي ماندگاري بايد مي شكست

برگرديم به نيما و بپرسيم  شعر نیما چه دارد که مانع ورود آن هنرنمايي بزرگ نوين آميخته با رنگ و فرهنگ كوه و كوهستان به ميان جامعه می شود؟

 نیما را پدر شعر نوين  می ناميم و همين او را در شعر معاصر با خصوصيات بارز هوش سرشار و نبوغ و خلاقيت و توليد با ديگران متمايز مي كند.

 زبان، تکنیک، واژه های به کارگرفته شده و ... در شعر نیما به  سرامد بودن آثار او صحه مي گذارد. علاوه بر این تغییر نگاه هستی شناسانه شاعر که نیما در حوزه هاي بحث ابژکتیو و سوبژکتیو به آن می پردازد، باعث رویکرد متفاوت شعر شده است.

 در این چارچوب، او نظریه پردازی بزرگي است  ( که بیشتر در نامه هایش به آن پرداخته است) و به عنوان جريان ساز شعر نوين ايران نيز شناخته شد و البته  شعر نیما ویژگی های منحصر به فرد ي دارد مگر پرداختن عام كه شايد همين امر شعر او را از دسترس طیفي از مخاطبين  دور می سازد.

شعر شاگردان نیما ، زبان ، تکنیک، عمق و شاعرانگی شعر نيما يوشيج را ندارد اما توانسته است بخشی از فراورده هاي شعر را براي مخاطبان عام با وضوح نسبي پیش چشم بگذارد. اگر چه شناخت و زيست بيشتر مردم در شرايط مدرن، كمك غير قابل انكاري براي خوانش شعرهاي بعد از نيما داشت  اما همين امر نتوانست شعر نيما را به سادگي قابل دسترس كند. به عبارت دیگربايد گفت شعر نیما آن قدر بزرگ است که امکان مراجعه عمومی و فهم جمعی در زمان سرايش از آن سلب می شود.

اما هم اكنون شاعران نو گراي ديگر ممالك را به نيما تشبيه كرده و مي ستايند مثل آدونيس كه به "نيماي شعرعرب" معرفي شده است.

متفاوت نويسي و يا متفاوت گويي در ميان اقشار كم سواد و كم مطالعه به گونه ايست و در ميان جامعه تحصيل كرده و متكي به مطالعه ، به گونه اي ديگر ، پس نمي توان نوع اقبال جماعت به يك شعر و يا شاعر را دليل بر ماندگاري دانست و البته با همين استدلال نمي توان دليل بر پايان يافتگي او دانست.

در پيرامون موضوع «شعر امروز عليه شعر امروز» بحت تازه تري را دنبال كردم و نوشتم به اعتقاد من همان گونه كه اشيا با هر كيفيّتي در طبيعت از بين نمي روند، بلكه تبديل مي شوند در شعر و ادبيّات نيز چنين روندي، لاجرم اتّفاق مي افتد.

شعر مدرنِ شاعران گذشته با هر اندازه تأثيرگذاري و كنش برانگيزي به اين شرايط زماني كه رسيد از كارايي آن به مرور كاسته شد. البتّه از بين نرفت بلكه تبديل شد و تغيير در آن نيز به شكل محسوسي مشاهده مي شود.

 اشعار شاعران  گذشته اگرچه از لحاظ حسي بر انگيزاننده هستند امّا احتمالاً به لحاظ تكنيكي نسل امروز را تأمين نمي كنند. رويكرد سخت خواني مخاطبين را پاسخ نمي دهد و در نتيجه منتهي به گونه هاي تازه شعر وبه اصطلاح امروزي تر شده است.


" این بازی هولناک دلالت‌هاست. در دنیای زبان محصور شده‌ایم، در دنیای دلالت‌ها محبوس شده‌ایم. دنیایی مدور، چون هر مدلول ما را به مدلولی دیگر هدایت می‌کند.

 شعر انحلال زبان است؛ منظورم این است که در هر شعر حرکت مدور زبان متوقف می‌شود. در نثر، هر جمله به جمله‌ای دیگر استناد می‌کند؛ در شعر، هر جمله با جمله‌ی دیگر یکسان است. این مطلب را یاکوبسون خیلی خوب توضیح داده: اشعار مجموعه‌ای از معادل‌ها هستند.

یعنی مجموعه‌ای از استعاره‌ها و کنایه‌ها، مجموعه‌ای از شباهت‌ها. شاعر فقط به این منظور تفاوت‌ها را می‌بیند که به واسطه‌ی همسانی باطل‌شان کند. از این طریق، بازی مدور دلالت‌ها قطع می‌شود." (اکتاویو پاز)

نيما خواني در دهه 1390

نمونه رشد يافته شعر نيما را بايد امروز در بين شعرهايش جُست پيدا كرد و خواند. در جمع ها هم بايد خوانده شود و بايد بعضي رمزگان آن را پيدا و همانگونه كه رمز بودند به يادگار گذاشت!

 دليلي ندارد به گشايش آنها، اما بايد راه هاي ورود به آن را براي نسل امروز ترسيم كرد  چرا كه ساحت شعر نيما افق شعر چندين دهه بعد از خود را مشخص مي كرد بايد نيما را در دهه 90 شمسي در لابلاي شعرهاي جوانان امروز پيدا كرد و شناساند. نه اينكه تابوي تازه اي بسازيم و ستايش كنيم و ديگر هيچ!


  • چهارشنبه 22 آبان 1392-0:0

    شاعر بازنشسته به اسم... است . او توهم دانایی گرفت بیماراست خواهشمنداست از ایشان گلایه نداشته باشید تقصیر ندارد با فیلسوفان حوزه نشست اینگونه گرددیه است

    • محمد رضا غلامي پاسخ به این دیدگاه 0 0
      يکشنبه 12 آذر 1391-0:0

      ببخشيد آقاي شاعر بازنشسته مقاله جوندارتر چيست ؟
      مقاله اي كه طرح نظريه كرده چون از ساختار يك كتاب بيرون كشيده شد اما طرح نظر فوقالعاده جالب و هيجان انگيز است
      من دارم تانگليسي يعني ادبيات انگليسي ميخوانم خيلي بدردم خورد

      آقاي مهديان عزيز درود برشما متاسفانه نتونستم برسم كارگاه ببخشيد

      • احسان مهديانپاسخ به این دیدگاه 0 0
        سه شنبه 7 آذر 1391-0:0

        جناب شاعر باز نشسته
        اتكا به نظريه هاي انديشمندان چه غربي باشند و چه شرقي هيچ اشكالي ندارد و نه تنها اشكال كه اگر درست خوانده و تبير شود ( كه البته نسبي است ) نشان از زيركي يك نويسنده دارد . استاد فقيد فيلسوف جعفري با اشاره به فيلسوفان غربي براي انديشمندان ايراني نقاط تاريكي را روشن مي كرد كه اگر لازم شد بفرماييد تا منابع آن را برايتان بياورم
        شخص نيما يوشيج يكي از حاملان تئوري و نظريه ي سمبوليسم غربي از فرانسه بود و هنوز هم هرگاه به آن استناد مي شود نخستين خواستگاه سمبليستي را در خواهيد يافت اما اين شاعر و متفكر ايراني توانست نسبتي بين ادبيات ما و آن نظريه پيدا كند و نه تنها اشكال نيست بلكه نقطه ي قوت است . در حاليكه در همان حال دوران امثال آقاي بهار ( ملك الشعرا ) در مخالفت با نيما تقريبا همين فرمايشات را تكرار مي كردند و مي گفتند او رفت چندتا كلمه ياد گرفت و آمد و ... ضمنا كانون هاي مشكوك معمولا فراماسونري هستند كه دانشنامه ويكيپيديا http://fa.wikipedia.org/wiki چيزهايي نوشته كه جاي درج در اينجا نيست بخوانيد و بعد كانون هاي مشكوك را ببينيم كه چگونه شكل مي گيرند و چه كساني را متهم مي كنند
        اما در باره استناد به بودريار كه يك نويسنده پست مدرن است دقيقا به دليل مسئله مصرف زدگي در شرايط مدرن كه در اين حوزه نگاهي هم به مصرف گرايي در ادبيات مدرن داشتم و هم نقدي كه آنها از زاويه ديد خود دارند برايم جالب است . ضمنا نظر بسيار ارزشمندي داشت مبني بر اينكه اصولا فراواني نشاندهنده مصرف است نه توليد ! ( سخن نادرستي است ؟ )
        در جايي نوشتم :
        در شعر دهۀ80، شاهد شكل گيري گفتمان¬ هاي درون نسلي شديم و لذا شعرهايي با نام ها و گرايش های متفاوت، مانند پازل هاي يك جغرافياي پهناور بروز عيني داشت.حداقل نام هايي كه با پيشوند شعر شنيديم و مطرح هستند، از تعداد انگشت هاي دست فراترند كه ممكن است ادّعاي ساده نويسي را هم در بر بگيرد امّا فاكتورهايي وجود دارد كه پيچيده ترين شعرها نيز در همين دوره توليد شدند؛ (میزگرد آسیب شناسی شعر در دهۀ 80 با حضور مزدک پنجه ای ،مجید باریکانی و احسان مهدیان،ماه نامه ی انشا و نویسندگی- شماره ی 22 ،1391مرداد- ویژه ی ساده نویسی )
        حالا كجاي اين جملات از روي تحقيق متعهدانه نيست كه شما آن را به عنوان كانون مشكوك نام برده ايد ؟ بفرماييد نوشته شما در پايين همين كامنت به عنوان كانون هاي مشكوك ذكر شد در حاليكه از منبع : اسلام،مدرنيسم و سنت گرايي .. نيز منبع معرفي كردم و فكر نمي كنم كسي كه تحقيق مي كند اينقدر بايد بسته باشد كه خودش را سانسور كند و بعضي چيزها را نخواند و آنچه را كه ذوقش مي گيرد بخواند چون از اتهامات بايد بپرهيزد !!! و گرنه كانون مشكوك لقب مي گيرد!! و شما نوشتيد : اما این کار باید از مسیر خودش بگذرد ( منظور شما كدام كانال است كه ما نمي شناسيم و شما ميدانيد !) در ادامه گفتيد : پرداخت به ظواهر , کاریست که شاعرکان کانونهای مشکوک با توسل به نوفیلسوفان غرب که در واقع مترجم مظاهر بی ادبی یا بی فرهنگی حاصل از کاپیتالیسم , هستند ؛ در پی کشف خط ربط با ادبیات سالهای شکوفایی ما می باشند. / * آقاي محترم لطفا بگوييد شما اين جملات را در باره كدام بخش از اين نوشتار مطرح كرديد ؟ چرا فكر ميكنيد تعبير شما از كاپيتاليسم بر اساس ترجمه هاي نادرست نيست اما ديگران از ترجمه هاي نادرست خوانده اند مگر شما به كدام منبع دسترسي داريد كه ديگران ندارند ؟ خواهشمندم دقيق و جدي بدون متهم كردن پاسخ بده تا اين بحث را بيهوده كش ندهيم من گردنم در برابر منطق از مو باريك تر است . اما قول بدهيد خود را تافته ي جدا بافته نشماريد .


        • شاعر باز نشستهپاسخ به این دیدگاه 0 0
          دوشنبه 6 آذر 1391-0:0

          جناب آقای مهدیان گرامی. همانطور که دقت فرمودید , در کامنت اول من ایراد به خود متن بود که می توانست جاندارتر نوشته شود.به تحولات دیدگاهی هنرمند توجه شود و از آفت فلسفه زدگی که ترجمه های ناقص و غلط , آن را نامفهوم تر می کند , پرهیز شود.چه بسا که می دانید بسیاری از ارجاعات ما به فیلسوفانی ست که جدای از اینکه افکارشان می تواند مورد نقد واقع شود , ما به دلیل در دسترس نبودن یک ترجمه ی معتبر , آنها را به درستی نمی شناسیم. از این حرفها که بگذریم فکر می کنم حال شما سطح سواد بسیاری از هنرمندان؟ را می دانید. و می دانید که برای محکوم کردن دیگران , چهارتا کتاب از بودریار و فوکو و ... حفظ می کنند و در واقع بر اساس نظریات نامفهوم آنها شعر می نویسند و دیگران را به مبارزه می طلبند.
          اما راجع به اتهام کپی برداری . اگر منظور شما من هستم , من کسی را به کپی برداری متهم نکردم.کما اینکه هر انسانی می تواند در برداشت از موضوع خاص , دیدگاه خود را داشته باشد. اما اگر دیدگاه او از نظر من قابل نقد بود , دلیل درستی نظر من و یا غلط بودن دیدگاه او نیست. این یک جدل کلامی پذیرفته شده است.
          موفق باشید

          • احسان مهديانپاسخ به این دیدگاه 0 0
            دوشنبه 6 آذر 1391-0:0

            جناب آقاي صادقي

            بعضي وقت ها شديدا متاسف شده و شايد هم دچار افسردگي مي شوم كه به هر صورت يك نفر به اندازه داشته ها و پندارهايش تحقيق مي كند و فكر مي كند به جايي رسيده است بعد آن را منتشر مي كند تنها چيزي كه نصيبش مي شود جنگ بي مايگان است كه يكي متهم ميكند به كپي برداري و هيچ دليلي هم برايش ندارد و ديگري كه معلوم نيست چرا به دفاع از نويسنده آنچنان بد دفاع ميكند كه گويي قصد نابود كردن نويسنده را دارد .
            شرمنده ام كه موجب اين بساط افزون طلبي فرومايگان شديم .
            آقاي عرب خزايلي كه از دوستان خوب بنده هستند اصولا چنين كامنت گذاري و يا پاسخ دادن ها را تكذيب كرده و مي گويد من اگر مي خواستم پاسخي بدهم پيش از آن مطرح مي كردم ليكن در اين مورد بنده كامنتي نگذاشتم حالا بخوانيد از كساني كه يا باز نشسته لقب دارند و يا آشناي او ...
            آيا فكر نمي كنيد رضا خان برايمان گاندي بود؟ روشنفكري كه براي تخريب ديگران ابايي از گندكشيدن خودش هم ندارد به نظر شما قابل اتكا و اطمينان است ؟
            كامنتي كه روز عاشورا در وبلاگم گذاشته شد در باره نويسندگان اين كامنتها نام كساني را برده است كه از قضا مورد احترام بنده و از دوستانم مي باشند گويي آنها در يك نهاد فرهنگي با يكديگر دچار اختلاف شدند و لذا تصميم گرفتند از يكديگر انتقام بگيرند .
            ظاهرا آقايي كه با نام شاعر بازنشسته كامنت گذاري نمود وقتي با تقدير و تشكر اينجانب مواجه شد دست به چنين رفتارهايي زده است .
            جز اظهار تاسف و نگراني از آينده ي ... چيزي براي گفتن ندارم

            • شاعر باز نشستهپاسخ به این دیدگاه 0 1
              جمعه 3 آذر 1391-0:0

              تمام تنم دارد می لرزد. موهای تنم از ترس سیخ شده. اگر مشخصات کامپیوتر مرا بدهد, چکار کنم. در دادگاه عالی نظامی شعر بی در وپیکر دهه های رنگارنگ اخیر,محاکمه خواهم شد.
              نوشته ی شما جناب باید به زبان فارسی ترجمه شود تا بفهمم که آیا منظور شما من پیر مرد بودم یا آقای محمد عرب خزایلی. کسی با شناخت اندیشه ی نیما و یا هر شاعر دیگری مشکل ندارد. اما این کار باید از مسیر خودش بگذرد و یا اینکه با ذهنی انباشته از داشته ها و برداشته های نیما به سراغش رفت. پرداخت به ظواهر , کاریست که شاعرکان کانونهای مشکوک با توسل به نوفیلسوفان غرب که در واقع مترجم مظاهر بی ادبی یا بی فرهنگی حاصل از کاپیتالیسم , هستند ؛ در پی کشف خط ربط با ادبیات سالهای شکوفایی ما می باشند. اینها در واقع درحال نواختن شیپور از سر گشادش هستند.
              روضه خوانی من برای شما ثمری نخواهد داشت. چرا که برای شنیدن باید میل شنیدن داشت که متاسفانه در شما میل مبارزه می بینم.
              ضمن اینکه من در سایه نیستم و به جای همراهی با جریان گل آلود دارم کار خودم را می کنم تا زمان بر آنها داوری کند.
              پیروز و آگاه باشید

              • آشناي بازنشسته پاسخ به این دیدگاه 0 0
                سه شنبه 30 آبان 1391-0:0

                خب ! در مناظره بين بازنشسته عزيز و آقاي عرب خزائلي بايد بگويم كه ارسال كننده اين پيام را مي شناسم اگر لازم باشد مشخصات كامپيوتري كه از آن اين پيام را ارسال نمود درج خواهم نمود اما لازم نيست تا گفتم كه ارادت خود را نسبت به ايشان نشان بدهم
                اما صرف نظر از ديدگاه تان حال هرچه مي خواهد باشد و قابل احترام است . اين حق را به شما نميدهم كه بدون سند متهم به كپي برداري كنيد هركس قبل از اين ( از دو سال پيش كه در يك جمع خصوصي آقاي مهديان اشاره كرد و اكنون اين مطلب را منتشر كرد ) در مورد رابطه قاشق جنگال و تاثير آن بر فرديت و نوعي مالكيت از نوع مدرنيسم در ادبيات يا هرگونه مشابهتي ديگر كه دال بر كپي برداري باشد ارائه نماييد در غير اينصورت غذرخواهي كنيد
                درست است كه گفتند ادبيات پدر و مادر ندارد ولي اينقدر هم بي در و پيكر نيست .
                هركجا مطلبي از جايي برداشته شد به نويسنده اش ارجاع داده شد . از شما بعيد است آقاي الف پ شما خودتان تحقيق مي كنيد اين مطلب در اندازه يك كتاب در حال آماده شدن براي چاپ است والبته بله بخش هايي از آن بريده شد و ....
                اگر منظورتان نظريه ها و فرضيه هاست كه خود نيما هم بيش از همه تحت تاثير سمبوليسم فرانسه قرار داشت بگذريم ...
                نيما غول نيست آدم است همانگونه كه گفتيد بايد پذيرفت او نظرياتش هم نسبي است و قابل نقد بهتراست از دريچه نقد نيما را بشناسيم چون به گفته آقاي مهديان او بسياري از تجربيات بعد از خود را طبيعتا ندارد ولي نسل امروز نيما به علاوه تجربيات جديد را به همراه دارد در نتيجه نيما را هم بايد نقادانه آناليز كنيم نه اينكه چون غول است به او نزديك هم نبايد شد اين ديدگاه مي تواند متاثر از يك رويكرد كلاسيك باشد بي جا نگفتند آقاي عرب خزائلي حال به قول حضرتعالي سن سال آنطور نباشد و طور ديگر باشد . ديديد كه در سايه نشستن و به ديگران تهمت زدن رنج آور است كامنت بگذاريد شجاعانه نامتان را بنويسيد و نقد كنيد باعث خوشوقتي همه ماست آنوقت من هم خود را معرفي مي كنم

                • شاعر باز نشستهپاسخ به این دیدگاه 0 0
                  يکشنبه 28 آبان 1391-0:0

                  جناب محمد عر خزایلی ولوجایی عزیز.درود بر شما. هم شما و هم آقای مهدیان که دغدغه ی ادبیات و خصوصن شعر دارید , جای تقدیر دارد. اما..
                  شناخت یک امر نسبی است . ما حتی خود را به درستی نمی شناسیم چه رسد به اینکه بتوانیم غولی مانند نیما را بشناسم. دوم اینکه کسی شک ندارد که شعر و هنر بازتاب شرایط پیرامون مولف هست. اما کشف رابطه به سادگی تاثیر قاشق و چنگال بر شکل شعر نیست. شکل و ظاهر شعر ممکن است کمی به قاشق و چنگال مورد نظر شما شبیه بشود , که متاسفانه شعر یا همان جریان گل آلود مشکوکی که از آن نام بردم, به آن بسیار شبیه شده . اما اصل داستان به این سادگی نیست. چه بسا شاعر یا هنرمندقرنها ی گذشته از شاعر کانونهای مشکوک ما امروزی تر باشد.( از بکار بردن واژه های مدرن و پسا مدرن هراس دارم)پس تاثیر قاشق و چنگال و ماشین بر جریانات شعری, امری ممکن اما حتمی نیست. سهل انگاری ای که اغلب در بررسی نحله های مختلف هنری ,خصوصن شعر صورت می گیرد , این است که تحول محتوایی , یعنی نوع نگرش شاعر به جهان در شکل اثرش مورد بررسی قرار میگیرد. حال پرسش این است که آیا نمی توان با کپی صوری از یک جریان نو , همان حرفهای کهنه ی کپک زده ی پدرسالارانه را تکرار کرد؟
                  سوم اینکه , شما شعر مرا کجا خوانده اید که می فرمایید من شاعر کلاسیک بوده ام؟ضمن اینکه از شما جوان تر هستم پیر مرد.

                  • محمد عرب خزائليپاسخ به این دیدگاه 0 0
                    شنبه 27 آبان 1391-0:0

                    شرمنده آقاي بازنشسته

                    يا نيما را نشناختيد يا جريان شناسي نيما را سطحي مي دانيد وگرنه چه كسي مي تواند كتمان كند كه شعر بازتاب جريانات پيرامون است ؟
                    اگر غير از اين است با همه احترامي كه براي نظر شما قائل هستم شما يك شاعر كلاسيك بوديد .
                    نيما نو گرايي اش تا به امروز ادامه يافت در اين مقاله بررسي زندگي و تاثير متقابل آن و مسائل غرب و تاثير گذاري آن بررسي شد تا ضرورت اينكه چگونه شعر نيمايي بايد متولد ميشد گفته شود .
                    متاسفم كه نا اميدتان كردم بگذريم از شما سن و سالي گذشته كه ديگر شايد نتوان انتظارداشت بدانيد خواسته جامعه جوان چيست موفق باشيد

                    • احسان مهديانپاسخ به این دیدگاه 0 0
                      جمعه 26 آبان 1391-0:0

                      از استاد پيشكسوت ( شاعر بازنشسته ) به خاطر فرمايش ارزشمندشان ممنون و سپاسگذارم .

                      • شاعر باز نشستهپاسخ به این دیدگاه 0 0
                        جمعه 26 آبان 1391-0:0

                        مقاله ای به شدت پراکنده گو . ارتباط ابتدا وانتها ی مقاله , نام نیمای بزرگ بود و بس. اما حرفی که در نهایت می شد از بین این پراکنده گویی های دریافت این بود که به سیل گل آلودی که به نام شعر در کانونهای مشکوک در جریان است , توجه شود. خوشبختانه خود می نویسند و خود می خوانند و حکایت ,خود گویند و خود خندند , می باشد. آقای مهدیان . کسی تعمدن جریان سازی نمی کند . این وظیفه ی روزنامه نگاران و مصرف کنندگان است که از دل تاریخ جریانی را کشف و آن را نام گذاری کنند. اما برای یک هنرمند ,جستجو برای ابداع و کشف زبان تازه به گفته ی پیکاسو , مانند این است که کسی تعمدا برود خیابان گردی تا شاید پولی پیدا کند.
                        بگذریم . موفق باشید

                        • محمد شمس تقويپاسخ به این دیدگاه 1 0
                          چهارشنبه 24 آبان 1391-0:0


                          با اين سخن نويسند9ه موافق هستم

                          وقتي شعر چنان شوري دارد كه دست به توليد نحله هاي جديدتر و شگردهاي تازه تر مي زند و يا مدعيان كوچك و بزرگ در آن نفس مي كشند، مهم اين است: شعر و سنت نويسندگي و نگاه شاعرانه متناسب با شرايط زبان ادامه دارد و آن قدر كه اين مسئله داراي اهميت است اشخاص و نام ها اهميتي ندارند كه نگران باشيم نيما تا چه زماني نام و آوازه خواهد داشت و آيا اشعار ما را مي خوانند؟

                          • استاد ادبياتپاسخ به این دیدگاه 1 0
                            سه شنبه 23 آبان 1391-0:0

                            با سلام

                            كسانی كه با متن ها سروكار دارند، حتمن هر از گاه با مطالب و موضوع هایی جالب توجه برخورد كرده‌اند كه چه‌بسا در گشودن مشكلات متن های دیگر كارآمد باشند. برخی از این موردها در كتاب‌هایی دیده می‌شوند كه اصلن ربطی به موضوع ندارند و از این نظر بسیار بعید است كه كسی این موضوع ها را در چنان منابعی جست و جو كند، در حالی كه این نكته ها ممكن است بسیار ارزشمند باشند.
                            امروز با خواندن اين مقاله از دوست پژوهشگر و شاعرمان متوجه اين واقعيت شدم كه نظريه هم نشيني فقط به كلمات رسوخ نكرد بلكه شامل يك بحث تحليلي و تاريخي هم مي شود كه در نوع خود بسي مهم و لازم است .
                            با عرض پوزش چون يكبار با اسم خود موجب بحث هاي بيهوده شدم فقط به استاد دانشگاه اكتفا نمودم

                            • انصاف را رعایت کنیم پاسخ به این دیدگاه 0 0
                              سه شنبه 23 آبان 1391-0:0

                              از نقد یک جمله ای دوست کاربر جناب( محب علی) می شود گله کرد . آیا بهتر نبود طوری دیگر حرف می زد و ما را به ایراد کار آشنا می کرد ؟

                              • محب‌ علیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                دوشنبه 22 آبان 1391-0:0

                                فقط میشود به همچین نوشته ای خندید

                                • دوشنبه 22 آبان 1391-0:0

                                  مرسي كه جوابمو دادين اين روزا كيمياست . اصلاح مي كنم كه من متخصص نيستم رشته ام ادبيات فارسي نبود و حق ميدم به اقاقا مهديان چون مامانم هميشه ما رو از مذهب مي ترسوند يعني از خدا روز قيامت ما و بچه هامون الان هميجوريم من او قسمت رو اينجا با نويسندگان مطبوعات كاليفرنيا سنجيدم درست نبود .. خداحافظ

                                  • میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپاپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                    دوشنبه 22 آبان 1391-0:0

                                    ممنون از مهدیان عزیز و سایت مازند نومه
                                    واقعاً برای من جالب بود در واقع هر چه از نیما بنویسیم و بگوییم کم گفته ایم و بنده باتوجه به علاقه خاص به شعر نیمایی همیشه در روز نیما از طرفداران آن استاد بزرگوار هستم هرچند نیما در بین ما نیست ولی ریشه اشعار نیما همچنان در جهان سو سو می کند و بنده هم دوبار موفق به زیارت خانه نیما و مزار آن گرانقدر شده ا م و در آنجا برایش شعر خواندم و نیما را درک کردم و لی حالا باتوجه به دروری از دیار و زندگی در جنوب کشور نمی توانم در مراسم آن عزیز شرکت داشته باشم. و در پایان ممنون می شوم از همه بزرگواران و دست اندرکاران مازندرانی از نیما و روز نیما و اشعار نیما استفاده کامل نمایند تا یاد و خاطره و اشعار نیما همچنان زنده بماند.
                                    با تشکر

                                    • احسان مهديان 2پاسخ به این دیدگاه 0 0
                                      يکشنبه 21 آبان 1391-0:0

                                      با تشكر از خانم نازنين

                                      روياي انسان هاي متعالي اين است كه هيچ كس را به چيزي كه خود بدان معترف نيست متهم نكنيم
                                      خانم محترم ، پست مدرنيسم ممكن است به دلايل بعضي تئوري هايش با ذهنيت ما نزديكي داشته باشد اما اعتقادات ايدئولوژيك و جهان بيني ما كاملا متفاوت است
                                      ما فكر مي كنيم مناسبات جهان امروز عادلانه نيست و حتي در شوراي امنيت كه قرار است به عنوان دستاورد مدرنيسم به احياي حقوق انسا نها اقدام كند با حق وتو باعث برانگيختن نفرت مردم شده است .
                                      به زعم شما هر كسي عليه نظام سرمايه داري سخن بگوبد مناسبات مدرنيسم را به خاطر جريان مستبد و اخلاگر روابط انساني و جايگزين كردن ماشين و گسترش فاحشه خانه ها و مشروع كردن تن فروشي و... محكوم ند پست مدرن محسوب مي شود ؟ اين چه حكمي است كه سركار عالي صادر مي فرماييد .
                                      اعتراضاتي چون جنبش وال استريت را احتمالا با همين تدابير مي شناسيد پيشنهاد مي كنم يك بار ديگر دقت كنيد كه چقدر مذهب براي مردم ايران مهم است آنوقت تاويل خود را بيان نماييد . با تشكر

                                      • احسان مهديان پاسخ به این دیدگاه 1 0
                                        شنبه 20 آبان 1391-0:0

                                        سلام و تشكر از جباب صادقي گرانمايه كه زحمت انتشار اين مطلب را كشيدند
                                        در توضيح فرمايش محمدآقا قرباني بايد عرض كنم اين يكي از مسائلي است كه به نيما نسبت مي دهيم بيشترين مشكل از ما خوانندگان است كه بسيار تنبل و آماده خور شده ايم و ميخواهيم همه ي مسائل را شاعر آنچنان بشكافد كه مولاي درزش نرود و همه چيز را در يك خواندن بفهميم . با تشكر

                                        • شنبه 20 آبان 1391-0:0

                                          رئوس ديدگاه شما از زاويه پست مدرنيستي به نيما يوشيج است ما ساكنين كاليفرنيا امروز رو گرامي داشتيم
                                          بهتراست منطقي باشيم مدرنيسم به اتكاي قانون مستقر مي شود آنگاه دنبال ديگر نهاد ها مي توان رفت
                                          نيما شعر قانونمند و ارگانيك دارد چگ.نه است كه بايد اينقدر گسسته در باره شخصيت او حرف زد من خيلي نمي دانم ولي ميدانم مقاله خوبيه يك طرفه نباشه كامنت ما رو ظاهر كنند
                                          مرسي

                                          • محمد قربانيپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                            شنبه 20 آبان 1391-0:0

                                            استاد عزيز
                                            با عرض سلام و سپاس از اينهمه دقت و مطالعه ، چه چيزهايي به چه عواملي متصل هستند و ادبيات چه جاهايي كه سر نمي كشد اما جنابعالي فرموديد :
                                            -------------
                                            شعر شاگردان نیما ، زبان ، تکنیک، عمق و شاعرانگی شعر نيما يوشيج را ندارد اما توانسته است بخشی از فراورده هاي شعر را براي مخاطبان عام با وضوح نسبي پیش چشم بگذارد. اگر چه شناخت و زيست بيشتر مردم در شرايط مدرن، كمك غير قابل انكاري براي خوانش شعرهاي بعد از نيما داشت اما همين امر نتوانست شعر نيما را به سادگي قابل دسترس كند. به عبارت دیگربايد گفت شعر نیما آن قدر بزرگ است که امکان مراجعه عمومی و فهم جمعی در زمان سرايش از آن سلب می شود.
                                            ----------------------
                                            اين فرمايش شما صحيح آيا اينطور نمي شود كه هر تازه كاري بگويد شعر مرا به اين دليل فهم نمي كنيد كه خيلي بزرگ است ؟
                                            شرمنده شما

                                            • احسان مهدیانپاسخ به این دیدگاه
                                              شنبه 25 آذر 1396-22:35

                                              فراوان با چنین مواردی کواجه هستیم ادعای شنا درسا است

                                            • محمد علي فرزانه سارويپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                              شنبه 20 آبان 1391-0:0

                                              سرانجام نيما را با جامعه گره زدين و انتشارداديد
                                              دراين لحظه همشهري پيش رويم در مغازه بازاست
                                              شايد بازامدم و نوشتم واقعا دست مريزاد
                                              تاثير قاشق چنگال يك برخورد استثنايي بود جناب مهديان


                                              ©2013 APG.ir