خواجگان اقتصاد ايران
ثروت بسيار كلان نفت در كشوري چون ايران امروز، بايد در سطحي مستقل، چون قوه مقننه و قوه مجريه با نظارت مستقيم نمايندگان مردم اداره شود، منافع حاصله قبل از هر كس و هر مقام بايد به فرد فرد مردم تعلق پيدا كند. رسيدن به اين هدف، تنها و تنها توسط نمايندگاني از مردم كه فقط براي اين مهم انتخاب ميشوند ممكن خواهد شد.
مازندنومه،درويش علي كولاييان،پژوهشگر ساروی:بدون ترديد آقايان معرف حضور همه هستند. آنها از رجال علمي كشور محسوب ميشوند. گهگاه اظهارات ايشان و افاضاتشان را در روزنامهها و ساير رسانهها شاهديم.
بسياريشان استاد دانشگاهاند، بعضيشان مديركل سابق و كمترينشان كارشناس معرفي ميشوند. مرداني با موهاي سفيد و سنين بالاي 70 هم در ميانشان پيدا ميشوند.
دهها سال است كه حرفهاي يكنواخت و تكراري و بدون تاثير آقايان از بلندگوها و روزنامهها به گوش مردم ميرسد. چند چيز را هميشه و در همه حال بيثمر تكرار و تكرار ميكنند. دست واسطهها را قطع كنيد! سياستهاي اقتصادي را نه آن طور بلكه اينطوري كنيد! دولت را كوچك كنيد ! توليد داخلي را حمايت كنيد! خصوصيسازي را رعايت كنيد! واردات را كم كنيد! صادرات را زياد كنيد و گاه هم ميگويند قند را خورديم و قند شيرين است!
اين آقايان كم و بيش 40 سال است كه حرف ميزنند و نقد ميكنند. حرفشان بعد از 40 سال همان است كه بود و تغييري هم در رفتار مخاطبان پديد نياورده است.
مخاطبان اين آقايان فقط مسوولان سياسي و اداري نيستند بلكه توده مردمند كه از حرفهاي تكراري و بيتاثيرشان خسته شدهاند. نه اين سو و نه آن سو هيچ كس تحت تاثير حرفهاي ارزان اين آقايان قرار نگرفت. هيچ چيز تغييري نكرد. آيا مخاطبان اين آقايان نميفهمند يا آنكه آقايان خود حرف حساب نميزنند؟
صحبت از 40 سال است، اگر 40 سال نبود ميشد كه بگوييم مخاطبان سر عقل بيا، نيستند. حال كه 40 سال گذشت و خبري نشد، بايد كمي به خود اين آقايان شك كنيم. شايد اين آقايان تكليفشان را خوب نميدانند و سرودشان را خوب نميخوانند! يا لابد چيزي هست كه آنها هنوز درنيافتهاند.
اين حرف را شوخي نگيريم. متاسفانه چنين چيزي هست. درست يا غلط، گفتهاند تمدن بزرگ روم باستان را مسموميت ناشي از لولههاي آب سربي بر زمين زد. ناگفته پيداست وقتي كه روم در سراشيبي سقوط بود بسياري از رجال كه غرق غرور دانش خود فرياد ميزدند گمان نميكردند كه مشكل اصلي از كجا آب ميخورد.
بدون ترديد رجال سياسي و نظامي بسيار مورد اهانت بودند ولي آنها كه جهالتشان سبب كاربرد سرب در خطوط انتقال آب شده بود، بيخيال در گوشهيي ايستاده، شاهد سقوط تدريجي قدرت امپراتوري خود بودهاند. مقصر چه كسي بود؟ سياستمدار؟ اهل كليسا؟ ارتش؟ يا خبط عدهيي كه گمان نميبردند كارشان جاهلانه بود.
مشكل ايران ما اين حرفها نيست ولي كمي به آن شباهت دارد. نقش منتقدان و عالمان اقتصادي ما كه موضوع اين مقالهاند به مسوولان تامين آب امپراتوري روم بيشتر از ديگران شباهت دارد.
آنچه كه براي همه بايد روشن شود خطاي مدعيان دانش اقتصاد، يعني همين آقايان است كه از ابتدا اشاره به آنان داشتيم. بله فقط كمي صبوري لازم است تا مطلب در اينجا گفته شود.
ايراد گرفتن آقايان كه گاهي خود وزير يا وكيل يا مدير بودهاند، اول اين است كه برنامهريزيها غلط بوده و پولها درست هزينه نميشوند! ترجيعبند حرف آقايان هم، ايراد به واردات بيرويه، دانه درشتها، توجه نكردن به بخش خصوصي و از اين گونه حرفهاست.
حرف و سخن و ادعاي اصليشان هميشه بد خرجي و اتلاف منابع مالي توسط دولتها بوده است. همه ايرادهاشان به دولت در چگونه خرج كردن منابع مالي بوده است نه چگونه تامين كردن آن. منابع آماده و در دسترس، از نظر آقايان مساله نبوده است و نادرستي همين است.
حواس هيچ كدام از آقايان به سرچشمه درآمدها و ماهيت درآمدهاي دولت معطوف نبود. آنها در درس گرفتنها و درس دادنها اين را نديده و نگفتهاند كه سرچشمه منابع مالي براي دولت بايد از كجا باشد. خرج جيب دولت بايد از جايي درست تامين شود. تا امكان درست خرج كردن آن هم وجود داشته باشد. جاي درست كجاست؟ پاسخ همان ماليات مردم و كار مردم است و مدعيان هنوز اين را نفهميدهاند.
البته تازگيها بعضيهاشان چيزهايي تازه عنوان ميكنند ولي علم ناقص اين عده از جهلشان بدتر است. عدهيي ابتدا به اصطلاح «رانت» و «رانتير» اروپاييان چسبيدند تا بيانشان شباهتي به مسائل تاريخي اقتصاد اروپا داشته باشد. بعد عدهيي به اصطلاح بيماري هلندي متوسل شدند تا مصيبتهاي ما با مشكلات هلنديها قياس شود. اين اواخر هم متوجه نفرين منابع طبيعي شدند.
البته اين اصطلاح آميخته به شوخي را هم، از اروپاييها آموختهاند تا بگويند درد سر از كجاست. خلاصه چند دهه گذشت و آقايان نفهميدند كه ممكن است با مشكلي بيسابقه روبهرو باشند. بعضي البته به ندرت، به بالاترين درك خود از مطلب رسيده، گفتهاند دولتي كه از ماليات امورش را پيش نميبرد پاسخگو نيست. عجيب اين كه، همين فيلسوفان بلافاصله سوالاتي از سير تا پياز از دولت غيرپاسخگو ميپرسند. يعني ابتدا ميگويند نر است، ولي خود شروع به دوشيدن ميكنند. جل الخالق !!
همانطور كه عرض شد اين روزها خواجگان اقتصاد ما قدري متوجه مشكل شدهاند ولي اين كافي نيست. ميخواهم باز هم به اين آقايان عرض كنم، اگر جنگل رفتهايد از ديدن درخت تعجب نكنيد. اگر پا درون آب گذاشتيد از خيس شدن پاپوشتان متحير نشويد!
همانطور كه قانون عرضه و تقاضا را آدام اسميت به شما فهماند قانون ديگري هم هست كه بايد آن را خوب ادراك كنيد، تنها منبع مجاز درآمد براي هر حكومت و هر دولت، تنها مردم ميتوانند باشند. فقط آنها ميتوانند از مال خود يا از كار خود منبع اصلي و بيبديل مالي براي حاكمان خود باشند، پيوند ارگانيك حكومت و مردم هميشه از اين راه به بقاي خود ادامه ميدهد. در غير آن صورت به استقبال گسست و مشكلات مصيبتبار و بحرانهاي پياپي و گاهي هم همانطور كه ديده شد به استقبال انقلاب رفتهايم.
در علوم (sciences) دانشمندي كه شاهد نقض قانون است، عواقب آن را هم پيشبيني ميكند. دوستان دانشمند ما به دليل غفلت از قانون پيوستگي* و به دليل به رسميت نشناختن آن، نه تنها پيشبيني بعضي مشكلات را نميكنند،براي عواقب پيش آمده هم توجيهات نادرست را مطرح ميكنند. اين را مقصر و آن را گناهكار مينامند. اگر فهم درستي از مساله ميداشتند، قبل از درخواست احياي سازمان منحل شده برنامه و بودجه، خواستار احياي رابطه مالي دولت و مردم ميشدند. آنها به اندازه رييسجمهوری، آقاي احمدينژاد، متوجه مشكل نشدند.
رييسجمهوری به ساز و كاري رسيد ولي اين آقايان به اينجا هم نرسيدند. اشكال طرح آقاي احمدينژاد، ساز را از آن سو گرفتن و معكوس در آن دميدن است.
در طرح دولت، درآمد نفت اول به جيب دولت ريخته ميشود و بعد سهمي به مردم ميرسد، حال آنكه پول هنگفت نفت، كه هنگفت بودن آن مساله بيسابقه در تاريخ اقتصاد سياسي است، بايد اول به جيب مردم و بعد با اراده مردم، سهمي هم به جيب دولت ريخته شود.
همانطور كه گفتيم كلان شدن و هنگفت بودن درآمد حاصل از فروش نفت خام كه بخش غالب بودجه را پوشش ميدهد، پارادايم تازهيي در تاريخ اقتصاد سياسي است. نقش ناچيز نيروي ملي كاربراي توليد نفت خام در مقابل نقش كلان نفت در بودجه، دليل اصلي اين مساله است. اين مشكل بيسابقه پيروان وفادار مكاتب رايج اقتصادي در ايران را در موقعيتي دشوار قرار داده است. مشكل اين است كه عالمان محافظهكار، با عنايت به تناسبهاي موجود در كشور، بايد حرفي تازه را بر زبان بياورند.
حرفي تازه كه نگارنده آن را بارها تكرار كرده اين است:ثروت بسيار كلان نفت در كشوري چون ايران امروز، بايد در سطحي مستقل، چون قوه مقننه و قوه مجريه با نظارت مستقيم نمايندگان مردم اداره شود، منافع حاصله قبل از هر كس و هر مقام بايد به فرد فرد مردم تعلق پيدا كند. رسيدن به اين هدف، تنها و تنها توسط نمايندگاني از مردم كه فقط براي اين مهم انتخاب ميشوند ممكن خواهد شد.
-شرح مطلب به قلم نگارنده مقاله در1- نگرش سيستمي و ريشه يابي بحران نشريه اطلاعات سياسي – اقتصادي- مرداد و شهريور 1379 – شماره 155و 156 2-نفت بايد در مالكيت مستقيم مردم درآيد - روزنامه اعتماد 20 تيرماه 84، 3- آقاي ستاري فر فقط كمي به مساله نزديك شدهايد نفت از درآمد دولت جدا شود – روزنامه اعتماد 18 بهمن 86، 4- در حل مشكل اقتصاد نفت كدام يك كمكار ترند... روزنامه اعتماد - بهار 88 و... آمده است.
*این یادداشت در صفحه اول روزنامه اعتماد امروز یک شنبه 20 اسفندماه 91 نیز متشر شد.
- جمعه 25 اسفند 1391-0:0
1- آقای کولائیان به گنه خود اعتراف کردند که عمداً به علما اقتصاد توهین روا داشتند.
2- آقای یوسفی این گناه را حق می دانند و از آقای کولائیان دفاع فرمودند.
3- آقای کولائیان فرمودند باید ملت تمکن یافته و از مسیر مالیات های آنان کشور اداره شود.
4- غلط انداز هم این را قبول کرده بود و آقای یوسفی هم همین حرف را دارند.
5- غلط انداز با مرحوم آقای عظیمی آشنایی داشته و ایشان را فردی مفید و صاحب اندیشه می دانسته و درد مردم و کشور را داشتند.
6- آقای کولائیان بودجه را دو مرحله فرض نمودند یکی مرحله چگونگی تامین و یکی مرحله چگونگی هزینه کردن. اما غلط انداز این را قبول ندارد و بودجه را به این معنی می داند که یک پیش بینی است که کشور از طرق مختلف چقدر در آمد خواهد داشت و این درآمدها را باید در کدام بخش ها هزینه کند. چگونگی تامین را با مسامحه می توان جزء بودجه دانست ولی چگونگی هزینه اگر در مرحله بعد از تامین باشد مورد قبول نیست. مگر اینکه گفته شود منظور همان پیش بینی است.
7- در مرحله چگونگی تامین نفت در اثر کار حاصل نمی شود بلکه سرمایه های منابع ملی کشور است که استحصال می گردد و به هیچ وجه نباید خرج عطینا شود و باید با آن به عنوان سرمایه اولیه رفتار شده و در سرمایه گذاری های اشتغال زا و سود آور و زیربنایی آن را بکار گرفت.
8- دست درازی دولت به درآمدهای نفتی اصل و اساس مشکل است و باعث تنبلی مردم و مدیران شده و بسیاری از فسادها در اثر طمع به آن ایجاد می گردد.
9- برای خشکاندن ریشه این مسئله باید عاقلان از اهرم تغییر محوریت تصمیم گیری بانک مرکزی استفاده نمایند و این قدرت را به محور مردمی تر آن یعنی مجلس بر گرداند. مجلس باید درآمدهای نفتی را برای پیشرفت اقتصاد کشور در سرمایه گذاری های زیربنایی برنامه ریزی کند.
10- آقای یوسفی از نمایندگان راستین سخن گفتند ولی من نمی توانم نمایندگان را به راستین و دروغین تقسیم بندی کنم. فقط این را برخلاف خیلی ها اعتقاد دارم که مردم در انتخاب بسیاری از نمایندگان و حتی رئیس جمهور ممکن است اشتباده کنند و همیشه انتخاب آنها منجر به انتخاب شایسته ترین ها نخواهد شد و گاهی برخی تو زرد از آب در می آیند.
11- آقای یوسفی بداند امروزه دولت با بیرحمی تمام دارد از مودیان خود مالیات می گیرد و اگر بیش از این فشار بیاورد مردم تحمل آن را ندارند. به یاد داشته باشیم پرداخت کننده نهایی هر مالیاتی نهایتاً مردم هستند و کسبه و تولی کنندگان و رانندگان و ... همه و همه در نهایت آن را از جیب مردم می گیرند و هر چه سهم مالیات را بالاتر ببرند جیب دهک های پائین تر از 7 جامعه بیشتر خالی می شود.
12- مشکل اصلی این است که دولت به دلیل ناتوانی در تولید شاتغال مولد برای کاهش بار روانی بیکاری مجبور به استخدام نیروهای جدید در دستگاههای دولتی و شرکت های وابسته و بعضاً دخالت در بخش خصوصی است و این فشارها منجر به این می شود که یک کاری را که باید توسط دو نفر نیرو انجام گیرد الآن با تعاریف جدید به 8-10 - نفر داده می شود و این یعنی پرداخت هزینه های کلان توسط دولت و کارفرما و در نتیجه برای گردش مالی درست کارفرما هم قیمت ها را بالا می برد و هم از کیفیت می کاهد و هم از وزن آن کم می گذارد. در هر صورت دود آن به چشم مردم می رود. راه حل علما اقتصاد در کل درست است و نمی توان بر آن خرده گرفت منتهی دولت با معضل تراکم نیروها و کاهش زمان کار به ازای هر روز که به زیر 45 دقیقه در روز برای هر کارکند رسیده است رو به رو است و این یعنی توقف کامل در اقتصاد و اعلام ورشکستگی دولت و کشور.
- پنجشنبه 24 اسفند 1391-0:0
مهندس کولائیان به نکته درستی اشاره کردند بخش بسزا و شایان هر بودجه باید از یکایک درآمدهای کوچک ولی رویهمرفته بسیار کلان ملت تامین شود تا هم دولت به درآمد ملت وابسته شود و به خواست های آنان توجه کند و زمینه برای نظارت سختگیرانه نمایندگان راستین ملت بر چگونگی هزینه کرد بودجه از سوی دولت فراهم گردد و از سویی دیگر جایی برای نهادهای مالی بسیار نیرومند ولی نظارت ناپذیر فرادولتی در این اقتصاد نباشد اگر چنین شود اشکالات و تنگناهایی که پیش می آید برخاسته از اجرای نادرست شیوه ای درست است نه مانند امروز که علت ایراد از اجرای نادرست راهکارهای نادرست اقتصادی می باشد اشکال نخست با گماردن مدیران توانمند حل می شود زیرا نوع بیماری اقتصاد به درستی شناسایی شده و نسخه بهتری برای درمان از سوی پزشکی تواناتر ارائه می شود ولی در دومی از آنجا که نوع بیماری درست تشخیص داده نشده پس هر بار پزشکان سردرگم برای بهبود بیمار داروهای نامناسبی را جایگزین داروهای نابجای پیشین می کنند و حال بیمار رو به وخامت می گذارد اکنون که دولت در فروش نفت و ستاندن درآمد نفتی به تنگناهای سختی برخورده است جای آن دارد به توفیق اجباری درآمدهای مالیاتی بخردانه روی خوش نشان دهد و از این فرصت تاریخی به آسانی و سرسری نگذرد این شدنی نیست مگر این پدر پیر مغرور و اغلب مقتدر و ثروتمند دست نیاز به سوی فرزندان یسیارش دراز کند و از آنان یاری بخواهد و بداند کوتاه ترین راه در کوهستان فاصله دو ستیغ رشته کوه است ولی برای پیمودنش باید گام بسیار بلندی برداشت
- پنجشنبه 24 اسفند 1391-0:0
از مازند نومه به خاطر انعکاس مطلب و از دوستان محترم به خاطر توجه به آن تشکر می کنم . نوشته مسبوق به یک سابقه طولانی است و از بیست سال هم آن سو تر می رود .در طول این سال ها گاهی با شرکت در جلسات و گردهمایی ها و گاهی هم در عرصه مطبوعات با بعضی از درسخوانده های اقتصاد مباحثاتی داشته ام که حتی اشاره ای هم به آن ها طولانی خواهد بود .آن چه که من اصرار داشته ام این بود که موضوع بودجه را دردو مرحله می توان دید . مرحله اول چگونگی تامین و مرحله دوم چگونگی هزینه کردن آن است . توجهی که من داشته ام به ویژه به مرحله اول بود . (این که، اگر مرحله اول نادرست طی شود و نقش مستقیم مردم در آن نباشد، مرحله دوم خود بخود نادرست طی خواهد شد . همه تجربه ها نشان می دهد که تمکن و کار توده مردم سرچشمه اصلی مالیه حاکمان است و تخطی از آن نتایج غیر طبیعی به دنبال داشته است .) پول نفت ماحصل بخش بسیار کوچک از نیروی کار ملی ما است، کمتر از یک در صد ، یعنی بخش غالب تامین بودجه سالیانه دولت ها در ایران ، در چهل سال اخیر برآمده از تمکن و یا کار توده مردم نبوده و نیست و راه حل آن است که موهبت درآمدهای عظیم نفت ابتدا تمکن توده مردم را غنی تر کند تا سهمی از این تمکن از آن به سوی بودجه دولت هدایت شود ( تا فرصت اعمال اراده و مداخله موثر به مردم ما داده شود) . این مطالب را با رویکرد سیستمی و یا با زبان متداول برای بسیاری از اقتصاد دانان هم وطن در میان نهاده ام . از جمله با زنده یاد دکتر حسین عظیمی آرانی . تنها ایشان را دیده ام که رویکرد مورد نظر را مورد توجه قرار داده ، گفتار های متعددی را در این زمینه از آن پس او ، با علاقمندان به علم اقتصاد در میان گذاشت، ولی متاسفانه ابتلای ایشان به سرطان و مرگ نا بهنگام ایشان این موهبت را از ما گرفت . باید بگویم که ادای احترام من و امثال من به عالمان و دانشمندان یک وظیفه وجدانی و اخلاقی است و من همیشه آن را رعایت نموده ام . ،آن چه که سر انجام در نوشته آخرین من در لباس جملاتی گاه گزنده و طنز ظاهر می شود از سر ناچاری واز اهمیت و بزرگی خطری است که احساس می کنم جامعه ما را تهدید می کند ( طاعت ار دست نیاید گنهی باید کرد / در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد !) .
- چهارشنبه 23 اسفند 1391-0:0
1- صحیح نیست اقتصاد دانان به نادانی و نفهمی یاد شوند.
2- توی این چهل سال کی و کجا گوش بدهکاری به نقدها و حرف های اقتصاد دانان وجود داشته است؟
3- اگر این تحلیل شما درست باشد, ÷س چرا مسلمانان و مومنین بعد از 1400 سال با اعتقاد راسخ و ایمان به قرآن نتوانستند تحولی درخور داشته باشند. ضعف از قرآن است یا از مردم و حتی مومنین؟ قطعاً از دومی است. پس ضعف از اقتصاددانان و منتقدان نبوده بلکه دولت ها و افکار عمومی مشکل ناشنوایی داشتند.
4- حرف درستی است که محوریت نفت در اقتصاد هزینه ای تنبلی آور و تورم زا است. پیشنهادغلط انداز این است که بانک مرکزی به عنوان صندوق مردم با تمام قسمت های مربوط به درآمدهای نفتی در اختیار مجلس قرار داشته باشد و هزینه درآمدهای نفتی صرفاً برای سرمایه گذاری های زیربنایی و اشتغال زایی در قالب برنامه های پنج ساله و سالیانه به دولت داده شود و حق دخل و تصرف در آن برای پرداخت حقوق و مزایا از دولت گرفته شود.
5- ریشه بسیاری از معضلات در کشور هم به همین برخورداری های متفاوت از اجرای پروژه ها در دستگاههای متفاوت بر می گردد و غالب کارکنان با مقایسه وضع خود با سایر دستگاهها در مورد کارهای مشابه دق و دل خود را بر سر بودجه ها در می آورند.
6- دولت حاضر دولت افراط در پرداخت های نفتی بود که با تشویق هایی برای هدفمندی یارانه ها رو به رو شد و به عنوان طرح محوری کشور بدترین نوع اجرا را داشته است. اینکه هدفمندی را به پرداخت های نقدی محدود کرده و استفاده های تبلیغاتی و انتخاباتی از آن نمودند بدترین بلا بر سر اقتصاد بیمار کشور بود.
7- شما استاد عزیز بهتر است به جای یقه مظلومانی به نام خواجگان اقتصاد کشور را بگیرید یقه آنهایی که اقتصاد را به طور سنتی و سطحی برای مردم تعریف می کنند و از تمام اقتصاد فقط قانون عرضه و تقاضا را می فهمند و فریبکاری های دولت در تحولات اقتصادی و ضرباتی که به ارزش پول ملی وارد ساختند بپردازد که این امر با پیچیدگی های مفهومی بسیار زیادی رو به رو است.
8- در مجموع مقاله هشدار دهنده و خوب بود ولی آدرس یقه گیری آن اشتباهی بود. - چهارشنبه 23 اسفند 1391-0:0
اميد است توليد ملي افزايش يابد تا اشتغال و ثروت با دقت در نظم پرداخت ها پيشرفت كند.
- سه شنبه 22 اسفند 1391-0:0
دولتی که وابستگی مالی به مردم خود ندارد به آنان پاسخگو نیست و خواسته های بحق ملت نمی تواند به قانون تبدیل شود زیرا دولتی که جیبش پیشاپیش از دلارهای کارنکرده نفتی پر باشد به افکار عمومی و منابع مالی آنان بی توجه می شود و بیشتر به دنبال برآوردن آرمان های دیرینه و ایدئولوژی های گاه ناسازگار با منافع ملی خواهد بود. مالیات یگانه ابزار و اهرم ملت ها برای فشار و نظارت بر دولت های بی لجام خواهد بود که نباید با ترفند مالی دولت به نام یارانه بی اثر شود یا حتی به وابستگی ملت به دولت و بنابراین به تنظیم رفتار و کردار شهروندان از سوی دولت بینجامد در پاسخ به سپهر عزیز باید گفت کشور آمریکا هم دارای نفت است وانگهی این نفت ملت آمریکا را بیچاره نکرد زیرا در این کشور اقتصاد ناوابسته به نفت دهه ها پیش از کشف نفت شکل گرفته بود و دلارهای هنگفت نفتی جایگزین کار و کوشش و تولید نشد بلکه برگ برنده ای شد که از آن در معادلات جهانی بهره برداری می کنند ای کاش نفت و گاز داشته باشیم ولی بستر ذهنی پدید آورنده اقتصاد نفتی نمی داشتیم
- دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0
نفت ملت ما را بیچاره کرده.کاش نفت نداشتیم
- دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0
یارانه خواهان دولت یارانه دهنده را به قدرت می رسانند زیرا توده مردم، دولت کشور نفت خیز خود را پدر ثروتمندی می دانند که با فروش روزانه نفت درآمد گزافی دارد و از آنجا که نفت سرمایه ملی انگاشته و تبلیغ می شود و گذشته از آن دولت های پیشین نتوانستند دلارهای نفتی را آنچنان که باید و شاید برای بالندگی، توسعه کشور و رفاه شهروندان به کار گیرند پس بهتر است این پدر پولدار داوطلبانه و به خواست خودش بخشی از درآمد نفت آورده را میان فرزندان نیازمندش تقسیم کند تا آن را برای هزینه های روزانه زندگیشان هزینه کنند.از آن سو یارانه گیران به یارانه دهنده وابستگی مالی خواهند یافت و هر سال به مبلغ یارانه بیشتری نیاز خواهند داشت و دولت ناگزیر از پرداخت آن خواهد بود و این چرخه ناهنجار همچنان ادامه می یابد .روی دیگر سکه اقتصاد دانان و کارشناسان هستند که برای درمان بیماری اقتصادمان نسخه پزشکان غربی را تجویز می کنند تا هنگامی که توده مردم نیاموزند و آگاهی نیابند که بخشی از درآمد آنان به نام مالیات باید به خزانه دولت واریز شود و دولت باید به مالیات ایشان وابسته شود تا به ملت پاسخگو باشد و نیز نخبگان و اقتصاد دانان ذهنشان را از راهکارهای ترجمه شده جزوه ها و کتاب های غربی ها پاک نکنند درب اقتصاد پریشان و آشفته ما همچنان بر پاشنه نابسامانی خواهد چرخید و هیچ گریزی از آن نخواهد داشت پس کلید برون رفت از این بحران آگاهی رسانی به توده مردم ، بیدار کردن اقتصاد دانان و باوراندن به دولتمردان است