تعداد بازدید: 2623

توصیه به دیگران 2

سه شنبه 6 فروردين 1392-17:26

اگر بئه بیوِر بوُنِه!

 من که این سال ها این اصطلاح"بیوِر" را کمتر می شنوم. از ظرافت بیان استاد لذت بردم،اما به خودم نهیب زدم که به دور از جذابیت و ظرافت این اصطلاح، آیا واقعا " بیوِر " شدن می تواند بهانه ای برای نیامدن و نجات ندادن "ایران و ایرانیان" باشد!؟


مازندنومه؛یادداشت مهمان،قاسمعلی ایران منش:بعداز ظهر دوشنبه "پنجم پتک"،ساعت چهار و نیم با همراهی دو تن از دوستان برای عید دیدنی خدمت استاد کیوس گوران  رسیدیم.

استاد به قول و فرموده همیشگی خودشان با "مشتی ذلیخاه شان" بودند! در بَدو ورود به گرمی از ما استقبال کردند و به شوخی از تاخیر به وجود آمده در دیدار با ایشان گلایه نمودند.

بعد از احوال پرسی استاد بدون مقدمه پرسیدند:« از دوست تان چه خبر؟»

متوجه منظورشان نشدم! اول فکر کردم در مورد استاد محمد علی  کاظمی(شاعر منظومه چکل) می فرمایند،لیکن وقتی دیدند از مرحله پرت هستم ، فرمودند: منظورشان "سید محمد خاتمی" است.

 لبخندی زدم و استاد ادامه دادند که:" شواهد نشان می دهد قرار است وارد میدان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 شوند."

گفتم:"کاش نیایند و کاندیدا نشوند و به جایش آقای هاشمی رفستجانی بیایند،چون او از جنس خودشان است و می تواند حریف این قوم شود!"

 استاد مکثی کردند و شاید از آنجا که خواستند دلم نشکند، با اکراه حرفم را تائید نمودند ، اما ادامه دادند که:" خاتمی شایسته ترین است برای آن که کرامت های از دست رفته را بازگرداند."

و بعد با زبان مازندرانی ادامه دادند:"می خواهی بگویی : " خاتمی اگر بئه بیوِر بوُنِه ".

 استاد گوران حق مطلب را درست ادا کردند که " خاتمی اگر بئه بیوِر بوُنِه "- چه رای بیاورد یا نیاورد -  ادب و نزاکت و خلق و خوی خاتمی فرا بر رفتاری است که از دوستان "کم نجیب" سر خواهد زد.

 من که این سال ها این اصطلاح"بیوِر" را کمتر می شنوم. از ظرافت بیان استاد لذت بردم،اما به خودم نهیب زدم که به دور از جذابیت و ظرافت این اصطلاح، آیا واقعا " بیوِر " شدن می تواند بهانه ای برای نیامدن و نجات ندادن "ایران و ایرانیان" باشد!؟

استاد کیوس گوران در "جشن شونیشت"(10 فروردین 1391)

استاد محمد علی کاظمی در "جشن شونیشت"(10 فروردین 1391)

در عید دیدنی ما،استاد گوران شعری را هم قرائت نمودند که مثل همیشه زیبا و دلربا بود و نیز فرمودند هوای دیدار استاد کاظمی را کرده اند و پیشنهاد دادند تا سر فرصت قرار دیداری فراهم شود.


  • عشوری از تهرانپاسخ به این دیدگاه 0 0
    شنبه 10 فروردين 1392-0:0

    ضمن عرض ارادت به استاد گوران ، دلم برای استاد کاظمی تنگ شد کاش ما را هم دعوت می کردید .

    • شنبه 10 فروردين 1392-0:0

      جناب استاد خوب معلومه که نمی گذارند ، اگر که می گذاشتند یعنی حداقل روزنه ای هست و ... اما حالا که فضا بسته هست باید پا پیش نهاد ...

      چه ایرادی دارد خاتمی ای هم فدای ایران زمین شود .

      • شنبه 10 فروردين 1392-0:0

        به نظر بنده هم خاتمی نباید بیاید چون بقول استاد : بیور ونه .

        • چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

          عید را به جناب گوران و خانمشان مهین خانم تبریک می گویم.120 سال باشید تا ما عید را به شما شادباش بگوییم.

          • چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

            با نظر مهندس گوران موافقم.بیاید که چه شود

            • کیوس گورانپاسخ به این دیدگاه 4 0
              چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

              اول - اگرچه عمر اشنائی ام با حضرت ایران منش به دوسه سالی بیش نمیرسد ولی عشق و ارادتم به جناب ایشان به میزانی است که طعنه به دراز سالی میزند! در واقع ( منش ) اوست که اسباب شیفتگی ام به حضرتش را فراهم میکند

              دوم - مایل نبودم با ورود به ( مضحکه ) سیاست ، از رای و نظرم نسبت به انچه بر من و وطنم میگذرد خطی بیاورم ولی وقتی حضرت دوست ، بابی به واگویه می گشایند ، اشارتی باید داشت . بنده شیخ متین و به ادب و اراستگی اقای سید محمد خاتمی را به ( شخصیت حقیقی) ستایش میکنم اما هموی مورد احترام من هم وقتی میفرماید : نمیگذارند....در شگفت میشوم چون در بازی سیاسی ( بخوان مجادله !) - خاصه در این بلاد - قرار نیست رقیب ( بگذارد ) که اب خوش از گلوی شما پائین برود !!! و هرکس هم که بیاید باید همه ی مساعی اش صرف تقابل با ( اهالی نمیگذارند ) بشود - و پس مجالی به خدمت نخواهی داشت - نمی دهندت ...! حالا باید پرسید چه نشانه ای دیده شد که به خوش گمانی (میگذارند) رسیده ایم ؟من هرگز بدین امید عبث دل نخواهم بست و چنین باوری داشتم که به جناب دوست عرض کردم :

              این شخ حروم بونه!

              میخواهم ذکر خاطره ای کنم که روزی از پی استنطاقم در ساواک شاهنشاهی ، رئیس امنیت استان به پندی چنین ام گفت که شمشیر قلم را به نیام ببر تا نوبت را به روز ی هم به تو بدهند...! و من پیمانه عمر را پر کردم و به نوبت موعود نرسیدم....!حالا هم به شیخ متین و مقبول عرض میکنم که دلت هوای صدارت نکند - هوا نمیگذارد!!!

              گرامی میدارم یاد دوست را بدین مصراع از بیت مطلع غزلی که تازه اش سرودم :

              تسه من هوائی بیمه ، این هوا نلنه بئم

              دست شما بوسه گاه من باد

              • چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

                درود .

                سال نو بر دست اندركاران مازند نومه مبارك



                شنيده بودم و خود نيز تا حدودي احساس كردم مازند نومه بعضي از مطالب را از روي ناچاري يا رودروايستي مي زند ولي ضمن احترام به استاد گوران و استاد كاظمي و نظر موافق به جناب آقاي خاتمي بايد عرض كنم كه اين مطلب واقعا بي سرو ته است نخست گمان كردم كه طنز است .... خدايا ما را ببخش ......

                آقاي صادقي اگر تاييد نكرديد هم اشكال ندارد بيشتر نظرم به اطلاع داشتن شما بود.

                مازند نومه بايد كيفيت را حفظ كند لااقل در حيطه مطالب كوتاه يا خاطرات يا .... بالاخره نويسندگي هم حرفه است و روش هاي معمول را بر نمي تابد . تمرين را مي شود در جاي ديگر كرد .

                • چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

                  استاد مهندس کاظمی، فوق لیسانس برق هستند از دانشگاه صنعتی تبریز و استاد گوران نیز فوق لیسانس مهندسی هیدرولیک از هلند. هر دو اهل فکر هستند . اما در این دیار قلم سوز! هر دو درد تنهایی و خانه نشینی را کشیده اند، و هرگز نصیبی از پست و مقام نداشته اند. از خودم می پرسم چرا؟.... جواب را خوب می دانم. اما نمی توانم جز سکوت پاسخی بیان کنم !


                  ©2013 APG.ir