تعداد بازدید: 2158

توصیه به دیگران 3

يکشنبه 12 آبان 1392-7:33

سرمايه اجتماعي ما

 كشور ما كه با كمبود نهادهاي مدني مستحكم مواجه است، بعضا" راه هاي درست رفته را رها مي كند و به عقب بر مي گردد؛ يعني يك گام به پيش و دو گام به پس. اين همان نكته تاريك در جهت گيري سرمايه اجتماعي ماست كه حتي كارشناسان خبره از روند آينده كشور مطمئن نيستند.


مازندنومه، شعبان رستمی، فعال سیاسی و مدرس دانشگاه: ايران ازلحاظ سرمايه هاي طبيعي، انساني، فرهنگي و... از جايگاه بسيار مناسبي در جهان برخوردار است، اما اين سرمايه ها توسط دولت ها و نهادهاي اجتماعي بهره گيري بهينه نمي شود.

سرمايه اجتماعي از اعتماد، همكاري وهمياري ميان يك گروه و يا يك جامعه شكل مي گيرد كه اهداف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... سازنده اي را دنبال مي كند.

 بخشهايي از گروه، سازمان يافته اند  وفعاليت بخشهاي ديگر  برحسب مورد و خودجوش است .

 فعاليت يك جامعه در سطح كلان در قالب فعاليت جمعي انتخاباتي، حمايتي يا اعتراضي و... بروزكرده و مشاهده مي شود .

سرمايه اجتماعي همچون بنايي است كه تا ساخته نشود مصداق ندارد، ابتدا اراده جمعي و سپس فعايت جمعي به سرمايه اجتماعي موضوعيت مي بخشد .

انتخاب دولت يازدهم يكي از آثار و مطالبه های سرمايه اجتماعي بود كه در نظرات و ديدگاه رئيس جمهوری متجلي شد. ايشان توانست با وعده هاي خود، اعتماد عمومي(اكثريت) را به خود جلب کند.

انتخاب دولتي جامع نگر و مجرب يك فرصت بود، هم براي دولت و هم براي ملت. هردو بايد در درون اين فرصت بزرگ، به طور مستمر و دائم  فرصت هاي جديدي خلق كنند و گام هاي پيشرفت كشور را هموار كنند .

سرمايه اجتماعي سيال و متغيراست؛ امروز با شماست، فردا نيست. البته اين از يك جهت خوب است، زيرا  دولتي را كه نسبت به وعده هاي خود و مطالبات بحق مردم  پاسخگو نباشد ، از ادامه كار(در انتخاب بعدي) باز مي دارد  و از جهتي هم خوب نيست، زيرا بعضأ از وعده هاي فريبنده متأثر مي شود و به كج راهه مي رود .

نهادهاي مدني مستحكم، سرمايه هاي اجتماعي را آگاه ،هوشيار و پايدار و آنها را از تصميمات شتابزده دور مي كنند.

 كشور ما كه با كمبود نهادهاي مدني مستحكم مواجه است، بعضا" راه هاي درست رفته را رها مي كند و به عقب بر مي گردد؛ يعني يك گام به پيش و دو گام به پس. اين همان نكته تاريك در جهت گيري سرمايه اجتماعي ماست كه حتي كارشناسان خبره از روند آينده كشور مطمئن نيستند.


دولت با توجه به وعده اي كه داده است بايد سعي كند كه با بهره گيري از همه توان مادي و معنوي خود، سرمايه هاي اجتماعي سيال و لرزان را با بسترسازي و حمايت از نهادهاي مدني، به عرصه اي ثابت قدم  و مصمم تبدیل کند. اين مي تواند يكي از دستاوردهاي اساسي دولت يازدهم باشد .

وظيفه اساسي ما (مردم) از يك سو  سازماندهي سرمايه ها ي اجتماعي و از سوي ديگر، در اختيار گذاشتن  و به كار گماردن منابع انساني، مالي، فني و... در خدمت به جامعه  و خدمت به دولت همراه است.

بي ترديد شكل گيري سرمايه هاي اجتماعي و گسترش آن با موانع و مقاومت هايي نيز مواجه خواهد بود كه نمي توان آن را ناديده گرفت.

اگر اين اعتماد و سرمايه اجتماعي است كه دولت ها را يكي پس از ديگري بر سركار مي آورد، پس چه خوب است كه همه ما (ملت و دولت) اين بنا و اساس را با نهادينه كردن، به درستي پايه ريزي كنيم تا هر دولت منتخبي نسبت به قبل خود، شايسته ترو توانمند تر باشد. اين شايد تنها راه مطمئن پيشرفت و توسعه مستمر باشد .

علي اي حال  هر رئيس جمهوري در دور اول نامزدي خود، رأي مردم يا همان سرمايه اجتماعي را با وعده ها جلب مي كند، اما در انتخاب (انتخاب هاي) بعدي، مردم به عملكرد دولت توجه مي كنند. يك بخش از عملكرد دولت درسطح كلان و بخش ديگر در سطح مناطق است .

مديران و نمايندگان دولت در مناطق(استان، شهرستان و بخش) در خط مقدم ارتباط با مردم و گروه هاي اجتماعي قرار دارند، لذا تصميم ها، جهت گيري ها و اقدامات اين مديران ، نقش تعيين كننده اي در آرا و اعتماد مردم خواهد داشت.

نمايندگان دولت در مناطق با تلاش در خدمات رساني، سازندگي و سازماندهي سرمايه هاي اجتماعي و بهره گيري از آن، مي توانند نقش مؤثري درحفظ و گسترش اعتماد عمومي نسبت به دولت  داشته باشند.


  • سوادكوهي كيجاپاسخ به این دیدگاه 0 0
    سه شنبه 14 آبان 1392-0:0

    اقاي دكتر نوشته شما تلنگر به جايي بود. .ولي اونچه در ذهنم نقش بست اينست كه ايا در جامعه امروز ايران اين سرمايه اجتماعي واقعيست كه بتوان به عنوان پشتوانه از ان استفاده كرد براي رسيدن به توسعه و پيشرفت مستمر يا يك سرمايه اجتماعي كاذب. اين مسئله اگر از سوي مسئولين باشه برابر است با عوامفريبي كه مي توان با بالا بردن شعور و اگاهي اجتماعي مردم با استفاده از سازمانهاي مردم نهاد واقعي تا حدودي بر ان فائق اومد ولي اگر در جامعه اي مردم ياد گرفتن با نقاب ظاهر شوند ايا اراء ،نظر، كردار و گفتارشون سرمايه اجتماعي محسوب ميشه يا قهقرا ؟؟؟ در جامعه ما متاسفانه مسئولين به حدي خودي نخودي يار كشي و سعي در همسان سازي فكري حتي ظاهري افراد داشتن كه خود واقعي مردم اتفاقا در اجتماع گم، كمرنك يا پنهان شده. به نظرم اگر جامعه به اين سمت مي رفت كه مردم خود واقعي خود رو به اجتماع بيارن حتي اگر حضوري يك درصدي داشتن واقعي تر و بنابراين سرمايه اجتماعي محسوب ميشد تا به طور مثال حضوري هشتاد درصدي اما با نقاب كه نتيجه اينست قلك سرمايه اجتمااعي هفتادو نه درصد پوچ است كدام بهتر است و مي توان روي ان سرمايه گذاري درست كرد با سرمايه اجتماعي يك درصدي واقعي يا هشتاد درصدي قلابي. پس بهتره قبل از هرچيز در وهله نخست در جهت واقعي بودن سرمايه هاي اجتماعي گام برداريم .يعني دست از همسان سازي اجباري در تمام زمينه ها بر داريم. با سپاس

    • دوشنبه 13 آبان 1392-0:0

      باشد با فرض قبول کردن اعتماد به عنوان یکی از سرمایه های اجتماعی مهم حداقل باید پذیرفت که غیر از اعتماد چیزهای دیگری هم هست که سرمایه اجتماعی محسوب می شودند مثلاً حمایت رهبری را با خود داشتن یا پشتوانه های قوی از علما را به همراه داشتن و بسیاری از چیزهای دیگر همه سرمایه اجتماعی هستند. از نظر نوچه همه دارند حرف درستی می زنند.

      • دوشنبه 13 آبان 1392-0:0

        اعتماد از بارزترين سرمايه هاي اجتماعي است.اين سرمايه ي ارجمند آنگاه ايجاد ميشود كه مردم به طور واقعي در فرايند تصميم گيري نقش خود را حس كنند، مشاركت براي آنان معني دار باشد .سازماندهي آنان اجتماعي باشد نه جماعتي. كنترل نشوند مديريت شوند مورد ظن و گمان نباشند مورد التفات باشند.توده وار به سمت اميال گروهي ندوند.ساختارمند منافع خود را در جوار منافع جمع تعقيب كنند. پيوسته در تزاحم و تداخل و تضارب نباشند .در مسير اعتلا و پيشرفت و معنويت باشند.براي رسيدن به منافع خود درصدد عبور از قطر دايره نباشند به مدار بيشتر بينديشندتا با كسي تصادم نكنند. ودر همان حال پس از پيمودن راهي درازتر فقط با پذيرش رنج راه سالم به هدف برسند وكسي را هم زخمي نكنند.از التهاب و تنش بپرهيزند به اعتدال و آرامش متمايل باشند. همه ي اينها زماني شدني است كه حاكمان بستر حضور واقعي را فراهم كنند.

        • رستم زادهپاسخ به این دیدگاه 0 0
          دوشنبه 13 آبان 1392-0:0

          ضمن تشكر از نوشتار وزين آقاي دكتر رستمي ، اصلي در جامعه شناسي ارتباطات وجود دارد بنام ((بومرنگ))و بر اين موضوع دلالت دارد كه براساس عملكرد رسانه اعتماد يا بي اعتمادي به خود رسانه بر ميگردد.

          مردم در زمان انتخابات بر اساس متغيرهايي همچون:تجارب گذشته،ناكارامدي دولت قبلي،مقايسه تطبيقي كانديداهاي حاضر در رقابت،نيازهاي نوپديد و شعارهاي آقاي روحاني به گزينه آقاي روحاني راي دادند.

          حال پيگيري و تحقق وعده هاي انتخاباتي به تقويت اعتماد ، انسجام و مشاركت مردم در رفتارهاي هم راستا با دولت تدبير و اميد منتهي گردد كه به زبان جامعه شناسي به آن تقويت و افزايش نسبت سرمايه اجتماعي در نزد مردم منجر خواهد شد.

          بنابر اين هر گونه تصميم و رفتار، چه در سطح ملي، استاني و شهرستاني كه به كاهش اعتماد،مشاركت و انسجام(سرمايه اجتماعي)بيانجامد بي ترديد بايستي انتظار نتيجه اي غير از نتيجه خرداد 92 را متصور بود.

          • صمد علیپور پاسخ به این دیدگاه 0 0
            يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

            عبارت پر مغزی را سال ها پیش از مارتین لوتر کینگ در جایی خوانده بودم که خیلی به دلم نشست : هیچ چیز خطرناک تر از این نیست که جامعه ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند . مردمی که حس می کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می کنند . سرمایه اجتماعی بر خلاف طلای سیاه ( نفت ) ثروتی گرانقدر تر و نامرئی است . با توجه به تاثیر متقابل سرمایه اجتماعی و نهادهای مدنی، بر دولت ها فرض است که با ارج نهادن به این انجمن ها و نهاد ها در حفظ سرمایه ی ارزشمند اجتماعی تلاش نمایند . تصدی گری بیش از حد دولت ها و دخالت غیر معقولانه درامور مختلف ، جامعه را از مشارکت در کار گروهی و اجتماعی هراسان و گریزان می کند . بر همین اساس بعضی از صاحب نظران سیاسی و مدنی از نهاد ها و انجمن های مدنی به عنوان مدرسه های درونی دموکراسی یاد می کنند . و چه زیبا می گوید ارنست گلنر : بدون جامعه مدنی ، دموکراسی بی دموکراسی . اما قبل از اینک امیدی به تحقق مطالب مذکور داشته باشیم پیش فرض هایئ وجود دارد که انجام آن کار خطیر و ارزشمندی است . گذشته از سیاست ها و اقدامات دولت ها ، باز فهمی و بازسازی اندیشه دینی و پرهیز از افراطی گری و اقبال به ترویج قرائت رحمانی و اقناعی از مذهب ، همراه با نقش مطلوب و تاثیر گذار نهاد های آموزشی و تربیتی می تواند یکی از چند پیش فرض دیگر باشد . مجددا" از همیاری و همکاری مدیریت محترم سایت مازند نومه وتلاش های تئوریک جناب آقای دکتر رستمی بسیار سپاسگزارم .

            • يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

              با تشکر فراوان از دید کارشناسی آقای رستمی به استحضار همه ی دست اندرکاران و مسئولین محترم می رسونم مهم ترین راه در بهره مندی نهادهای اجرایی از سرمایه اجرایی بهره مندی از مشاوران لایق است. مشاورانی خارج از دایره سیاسی بازی که بیشتر دید علمی و کارشناسی داشته باشند. کم نیستند نخبگان علمی و دانشگاهی که در همین سایت مازندنومه تحلیل های بسیار دقیق از مشکلات استان ارائه میدهند اما در دایره مشاوران مسئولین ما جایی ندارند.

              هر وقت استاندار یه تیم مجهز به مشاورین لایق که دارای چشم انداز هستند تشکیل داد می تونه موفق باشه.

              • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 0
                يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

                جناب آقای رستمی فرمودند:

                انتخاب دولت يازدهم يكي از آثار و مطالبه های سرمايه اجتماعي بود كه در نظرات و ديدگاه رئيس جمهوری متجلي شد. ايشان توانست با وعده هاي خود، اعتماد عمومي(اكثريت) را به خود جلب کند.

                یکی از عوارض بد دموکراسی که بعضاً برخی را به ورطه افراط کشانده این است که نتیجه انتخاب حق می آورد. در حالیکه حق ممکن است با فردی باشد که انتخاب نشده و مردم در تشخیص بد عمل کرده اند ولی به هر حال چون قانون است باید مورد پذیرش قرار گرفته و بدان احترام گذاشت.

                خودمان را نباید گول بزنیم و پیروزی های میلیمتری را عام جلوه بدهیم و از آن نتیجه گیری های کلی و غیر واقعی بکنیم. در بررسی بی طرفانه و غیر مغرضانه اگر این منطق را بپذیریم باید پیروزی های احمدی نژاد و در نتیجه تفکر حامی وی را قاطع و بدون خطا بدانیم و آن را بزرگترین سرمایه اجتماعی تلقی کنیم. به نظر می رسد اصل انتخابات سرمایه اجتماعی است و نه نتیجه انتخابات که به شدت متلون است وتابع عوامل و مولفه های زیادی می باشد.

                مثلاً مولفه ای به نام تبلیغات و حتی دروغ و دوز و کل و سرمایه و در قدرت بودن و ... می تواند بر نتیجه انتخابات اثر بگذارد و نمی توان هیچیک از این ها را سرمایه اجتماعی تلقی کرد.

                در شرایط حاضر مهم این است که بررسی دقیق و بیطرفانه بکنیم که با فرض صادق بودن این اعتقاد که مردم به برنامه های فرد پیروز رای دادند و آن بخش قریب به 49 درصدی را غیر محق جلوه بدهیم که اصلاٌ حق ندارند برنامه های خود را مطرح کنند و یا برنامه های فرد پیروز را به چالش بکشند، عملکرد مقطعی و درازمدت او چگونه بوده و جهت گیری های اصلی او به کدام سمت و سو است.

                با ضرس قاطع عرض می کنم اشتباهات عدیده و اساسی در انتخاب ها وانتصابات وجود دارد که بخش قابل توجهی از آنها به تحمیل شرایط بر انتخاب یا انتصاب بر می گردد. تعصب فرد یا گروه پیروز به بکارگیری همراهان و طرد منتقدان به گونه ای عمل می کند که ترکیب نهایی حاصل از انتخاب ها و انتصاب ها از مطلوبیت فاصله گرفته و گاه به بیراهه و کژراهه سوق پیدا می کند.

                هر جریانی که برای خود و از روی تصورات خود نخبه سازی کند و هرکسی را که بنابه تمایلات خویش بر مصدری نشانده را نخبه تلقی کند و موجبات تحدید و آزار نخبگان واقعی را فراهم سازد قطعاً در مسیر گژراهه گام خواهد زد.

                سرمایه های اجتماعی نخبگان هر جامعه هستند که باید از آنها بهره برداری کرد. البته نخبه هم می تواند تحت شرایط خواهش ها و تمایلات و ارتباطات محیطی و رفاقت ها و قرابت ها فاشد شود و از حیز انتفاع خارج گردد ولی قاطبه نخبه ها از شخصیتی برخوردارند که صیانت از آن شخصیت را بر خود فرض می دانند و از هوار کشیدن و جو سازی و غوغا سالاری پرهیز می کنند. این بر مسئولان فرادست است که از آنها به بهترین وجه استفاده کرده و برنامه های خود را با تکیه بر توانمندی های آنها تنظیم و ارائه نمایند.

                گزینش های انجام شده در سطح استان بی خطا نبوده و به بهانه های سرمایه های اجتماعی سرمایه سوزی های زیادی انجام شده و مشاورهای مسئله داری بکارگیری شده و با تعصب فراوان هم از این مسیر خطا و پر مسئله دفاع می شود. از کسانی در مشاوره های مهم در سطوح عالی استفاده شده که سابقه خوبی در مدیریت خود بر جای نگذاشته و تقریباً اکثر افکار عمومی در محیط اطراف در ناشایستگی رفتاری و کرداری آن هم عقدیه هستند. تازه بدتر اینکه این ها به مدیریت بالا برای صلاحیت و شایستگی افرادی که شایستگی هایشان ملحوظ و متقن است خط منفی ایجاد می کنند و با مهارت هایی که در خراب کردن دارند آنها را از نزدیک شدن به مدیریت عالی مانع می شوند. این افراد با شعباتی که از افراد معلوم الحال در محیط کاری می زنند زمینه های زد و بند و سیاهکاری و حفظ ناشایست ها را فراهم کرده و زمینه های ایجاد تحول مدیریتی را کند و گاه ناممکن میکنند. باید مواظب بود که مدیریت فرادست گرفتار مشاوره های مسئله دار نشود.

                • يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

                  مقاله تابی بود دمت گرم سرافراز وپیروزباشید سپاس دکتررستمی ازاین مقالات بیشتربنویس


                  ©2013 APG.ir