وقتی به کلمه اعتماد می اندیشم...
امید است که برگزاری سمینارها و کارگاه های آموزشی با عنوان اعتماد و سرمایه اجتماعی و عناوین مشابه دیگر جزو اولویت برنامه های آموزشی و فرهنگی مدیران استان در دولت کنونی قرار گیرد و در عمل اثبات نمایند که خواهان حفظ اعتماد و سرمایه اجتماعی هستند و به این باور برسند که در دولت امید و تدبیر می زیند و و به برخورد های سرهنگی در عرصه فرهنگی اعتقادی ندارند.
مازندنومه، صمد علیپور، فعال فرهنگی و سیاسی: آقای دکتر شعبان رستمی درباره اعتماد اجتماعی مطلبی نوشته اند(http://www.mazandnume.com/?PNID=V16578) که در دفاع از این نوشته باید گفت:وقتی به واژه اعتماد می نگرم، شرمساری ام صد چندان می شود و آنگاه ده ها شکاف و گسل اجتماعی که خشم و خروش و خشونت ویرانگرش از صدها بلایا و زلزله طبیعی افزون است، در نظرم تجسم می یابند و تردیدم به یقین بدل می شود که سال هاست رابطه ی این گسل ها را با طبیبان اجتماعی تیره و تار ساخته ایم .
وقتی که در ساخت قدرتی، صرافت و صداقت، نقد و نظر، پرسشگری و عقلانیت به رسمیت شناخته نشود و ناصحان و ناقدان با ملامت و شماتت مواجه شوند، وقتی که مصونیت و امنیت را هم خانه و هم خویش فعالیت های اجتماعی و مدنی نمی سازیم و هزینه ی مشارکت مختارانه و آزادانه را چنان سخت و سنگین می کنیم که خوره ی ترس و جامعه گریزی و سیاست پرهیزی در جانمان ریشه می دواند، چگونه می شود به رویش نهال اعتماد که قلب سرمایه اجتماعی است امید داشت؟
وقتی به واژه آرامش بخش و فرح انگیز اعتماد می نگرم با خود می گویم که آیا آغوش خود را به روی افکار و اندیشه های مختلف و متفاوت و نیزمکاتب و مشرب های فکری و فرهنگی گشوده ایم؟
حضرت امام فرمودند: در جمهوری اسلامی ما تمامی احزاب ( بخوانیم مکاتب و مذاهب ) در بیان عقاید خود آزاد خواهند بود.
وقتی که به کلمه اعتماد می اندیشم بی اختیار صدها مسئله و اندیشه های ناب و متعالی چون ابرهای تسلی بخش بهاری از آسمان ذهن و ضمیرم می گذرند که در راس همه آن اندیشه های ناب، این کلام جاودانه ی نخستین شهید عدالت و اگر بگوئیم اولین دولت مرد موحد مدافع حقوق مخالفان و ناقدان و ناصحان، گزاف نگفته ائیم، قرار می گیرد: از مشورت دادن و حق گفتن با من دریغ نکنید که من مصون و برتر از خطا نیستم .
و نیز کلام اندیشمند نواندیشی دیگر : وقتی که این پیمانه کوچک تحمل به نیم قطره مخالفت پر می شود با سیلاب بی امان نقد چه خواهد کرد؟
وظریفی دیگر گفت و نوشت : جوامع دینی چون از نوعی اعتماد به نفس غیر نقادانه بر خوردار هستند از این جهت بیشتر در معرض خطر هستند.
فقدان نقدهای سخت فرهنگی جامعه را به شدت با بحران های نظری ضعیف و آسیب پذیر می رساند.
امید است که برگزاری سمینارها و کارگاه های آموزشی با عنوان اعتماد و سرمایه اجتماعی و عناوین مشابه دیگر جزو اولویت برنامه های آموزشی و فرهنگی مدیران استان در دولت کنونی قرار گیرد و نیز در عمل اثبات نمایند که خواهان حفظ اعتماد و سرمایه اجتماعی هستند.
نیز به این باور برسند که در دولت امید و تدبیر می زیند و و به برخورد های سرهنگی در عرصه فرهنگی اعتقادی ندارند و سخت دلمشغول توسعه مطبوعات و رسانه ها که رکن رکین و حصن حصین جامعه مدنی اند و اهل قلم و قکر و فرهنگ را یار و مددکار.
شایسته است این مطلب مختصر را با بیتی از حافظ شیرازی که خود از مصلحان اجتماعی و منتقدان دینی است در دفاع از مقوله مهم اعتماد و سرمایه اجتماعی به پایان برم:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
- پنجشنبه 14 آذر 1392-0:0
برادر بزرگوار از نوشتار سنجيده شما متشكريم ولي نكته اي را به عرض شما مي رسانم:
يكي از جدي ترين زمينه هاي فرسايش سرمايه اجتماعي شكاف نسلي است و اگر نتوانيم با گام هاي عملياتي شكاف نسلي را به تفاوت نسلي و بعد از آن به تعامل و تفاهم بين نسلي بدل سازيم ، قطعا ما شاهد گسترش و تعميق شكاف نسلي و فرشايش اعتماد، انسجام و مشاركت (سرمايه اجتماعي) در بين جامعه مي گرديم.
آقاي عليپور بايد بپذيريم كه بجاي حركت در جلوي نسل هاي قبل ، بايستي در كنار و به موزات آنها حركت كنيم و الا صرف همايش و كنگره و ... چاره ساز اين درد جانسوز نيست. - سه شنبه 12 آذر 1392-0:0
جناب علیپور زحمت زیادی نکشید که اول بنده ناقابل غلط انداز را اثباط کنید که جزء متحجرین و دارای گفتمان دشمن محور هستم و بعد هر چه دلتان خواست نثارم کنید. این روش برازنده یک اهل علم و آزادیخواه و آزاداندیش نیست که ناقد خویش را متهم به صفات لاموجود بکند و بعد با این فرضیات تیراندازی را شروع کند.
زمانی آقای تقی ارانی در میدان خالی با دیدگاه حزب توده و مارکسیستی بر اساس آموزش هایی که در شوروی سابق دیده بود مطالبی را در رد دین و اثبات دیکتاتوری مذهب و دینداران نوشته بود و دینداران را متهم به ذهنیت گرایی و ایده آلیسم کرده و خود را عین رآلیسم و واقع گرایی خطاب کرده بود که علامه بزرگوار طباطبایی شجاعانه پای به میدان نهاد و با نوشتن مجموعه ای که بعداً با تقریر حاشیه و مقدمه استاد مطهری به چهار جلد تبدیل شد چنان جواب متقنی داده شد که اثبات شد این کمونیسم و مارکسیسم و مکاتب منبعث از لیبرالیسم و اومانیسم هستند که ذهنیت گرا و ایده آلیسم هستند و مذهب و دیدگاه دینی عین رآلیسم است. منتهی مذهب چه کار بکند که بعضی ها عقلشان قد نمی دهد آنسوی ملموست و محسوسات را ببینند و به واقعیت داشتن غیب و معاد و وجود خداوند عالم پی ببرند و آن را درک کنند. عدم درک لا مذهب ها عدم واقعیت محسوب نمی شود و این لا مذهب ها هستند که باید سطح شعور و درک خود را بالا بیاورند و جهان ماوراء الطبیعه و غیب را درک کرده و وجود خدای جهان را برای بقاء طبیعت و ماوراء طبیعت الزامی بیابند.
حال شما با همه سعه صدری که دارید اول بنده غلط انداز تهی دست و بیمقدار را متهم به دارا بودن تفکر و قلم و اندیشه و گفتمان دشمن محور کرده و بعد می خواهید اثبات کنید واجب القتل و واجب الحبس و واجب الترک هستم. جالب اینکه جز شعار و بهره جویی از چند جمله و بازی با احساس خارج از موضوع نقد من چیزی به قلم در نیاوردید و لابد غلط انداز را قابل ندانستید که به حرف هایش توجه کنید. از همین ظرفیت اندک کامنت هم که بنده هم از سردبیر محترم مازندنومه ممنون هستم خوب استفاده نفرمودید و مسیر انحرافی باز کردید که به اصل موضوع نقد پرداخته نشود. خواهشمند است بار دیگر برگردید و روی اصل موضوع صحبت بفرمائید.
اصلاً لازم نیست اینقدر راجع به دروغ و چاپلوسی و ... شعار بدهید چون اینها در همه اردوگاهها وجود دارد منتهی چون در اردوگاه مذهبی تقبیح شده جلوه زشت آن بیشتر مورد تنفر واقع می شود وگرنه عین همین چاپلوسی ها در برابر هر کسی که قدرتی پیدا می کند و می تواند منشاء استفاده یا سوء استفاده ای باشد با شدت بیشتر یا کمتر وجود دارد و اتهام زدن به طرف مقابل فقط یک فرافکنی است.
اگر بنا به اعتراف شما دین و دیانت لطیف ترین و نازنین ترین هدیه پیامبران برای بشر بوده است، تنظیم برداشت های دینی و اجتماعی از مسیر کتب ضاله و نویسندگان مسئله داری که اکثر آنها یا مستقیماً دست آموز نهادهای امنیتی جنایتکار غرب بودند و یا با واسطه با سازمانهای امنیتی مرتبط بودند چه معنی دارد؟ آیا شما اعتقاد دارید که قرآن کلام وحی و از خداوند نیست بلکه پیامبر با بیان خود آن را القاء کرده و دیگران مکتوب نمودند؟ به سوالهای قبلی نیز پاسخ دهید تا مبنایی برای بحث جامع باز شود. لطفاً از استفاده از جملات احساسی و شعاری خودداری فرمائید تا مسیر بحث حالت استدلالی و منطقی داشته باشد و از محکوم کردن و اتهام زدن و شعار بر علیه اتهام های خود ساخته دور شویم و بفهمیم که در کجا قرار داریم و به دنبال چه هدفی هستیم. - سه شنبه 12 آذر 1392-0:0
ااعتماد!چقدر از ان دور شده ایم .ظریفی میگفت اعتماد گریس کاری بین چرخ دندهای روابط اجتماعی است .اما متاسفانه در جامعه ما از گریس کاری خبری که نیست چوب لای چرخ دنده ها میزارن
- سه شنبه 12 آذر 1392-0:0
از نقد و نظر شجاعانه و جسورانه جناب غلط انداز بسیار ممنون هستم. فعلاً د ر حد ظرفیت محدود این مظروف (کامنت) و حوصله ناظران و دردمندان اجتماعی و دینی مطالبی را اضافه می نمایم تا در فرصتی دیگر در این فضای مجازی نقد سازنده را البته همراه با سعه صدر عقلانی و رسانه ای سردبیر ارجمند مازند نومه که سال هاست صبورانه کوله بارسنگین رکن چهارم دموکراسی را بر دوش می کشند با جناب غلط انداز تداوم بخشم . جامعه ای که خواهان علنیت و شفافیت است چگونه می تواند مروج فرهنگ تملق و دروغ باشد. می دانید که کجا دروغ و سالوس و ریا سر بر می آورد و سر فرازانه قد می کشد و بنیان و بنیاد دین و دیانت ، حقیقت و راستی را بر می کند و دشمنی با فضیلت را می آغازد؟ تنها در جامعه وجایی است که حق بلوغ و فروغ ، ظهور و جلوه گری برای حقیقت وحق خواهان و نیک خواهان به رسمیت شناخته نشود . حافظ فرماید :
ریای زاهد سالوس جان من فرسود قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش
تردیدی وجود ندارد که دین و دیانت , لطیف ترین و نازنین ترین هدیه پیامبران برای بشر بوده است. مذهب ، حبل و ریسمان ناگسستنی و مستحکمی است که انسان رها شده در کویر غربت و تنهایی را به تنها ملجاء و پناهگاه حقیقی یعنی آن محبوب و معشوق ازلی و ابدی پیوند می زند.
ما دینداران می بایست با اندک دقت و تفحص در یابیم که نقد دین و نقد حکومت دینی را ، عداوت و منافی دین تلقی نکنیم و آن (نقد) را لازمه دینداری بشماریم و نیز از اکابر عبادات .
دین هم عامل کامل است واگر بد فهمیده شود نیز عامل ضلال.
جناب غلط انداز اجازه می فرمائید عبارتی را از کتاب وجدان بیدار که مطالعه وتورق این اثر وزین فرهنگی را به همه دوستان هم کیش و آئین توصیه می کنم برایتان نقل بکنم که به دلیل عدم پذیرش تئوری نقد دین و نقد جامعه دینی , متولیان نهاد فرهنگی و ارشاد , چاپ مجدد آن را به نسیان سپرده اند . این عبارت زلزله ای درافکار واذهان خواهان تغییر وتحول معرفتی ایجاد می کند : زاهدان خطرناک ترین دیکتاتورانند، به راستی آن امام همام و آن سرحلقه عارفان وعاشقان و موحدان راستین توسط یکی از متعصب ترین زهاد دوران خود آن هم در شب قدر, ندای فزت برب الکعبه را با تنی رنجور و زخمی فریاد نکرده است؟ اگر به قول هایدگر پرسش ، تقوای تفکر است به قول اندیشمندی دیگر نقد, تقوای سیاست است و دشمن ترین دشمنانان دین و ایمان , مستبدانند نه ناقدان و ناصحان .جناب غلط انداز، نقد گفتمان دشمن محور شما را که همیشه وسیله وابزاری برای حذف و طرد دگر اندیشان و مصلحان دینی و اجتماعی بوده است نیز به فرصتی دیگر می سپارم
- سه شنبه 12 آذر 1392-0:0
سر دبیر خوب مازندنومه، کامنت های طولانی رو اگه با کامنت گذار هماهنگ کنید خلاصه بشه بهتره.
یا قانون داشته باشه مثلاپنج خط نه بیشتر. بعضی ها ماشاءاله خودشان یک مقاله کامل و مستقل رو به عنوان کامنت میگذارند. - دوشنبه 11 آذر 1392-0:0
جانان من چه زیبا گفته ای جانا اما چند نکته جسورانه غلط اندازی!!
1- غلط انداز با شما در ساخت قدرت مبتنی بر رعایت صداقت همراه است ولی نمیدانم کدام عقل می پذیرد که در ساخت قدرت صرافت هم باید رعایت شود. یا معنی صرافت در حد عقل غلط انداز نیست و بد می فهمد یا باید شما اعلام بفرمایید منظورتان از صرافت و صداقت توام با هم چه بود؟
احساسم این است که شما تشویق می فرمائید که مثلاً دروغ گویی آزاد باشد و خیانت به همدیگر اشکالی ندارد و فحش و ناسزا گفتن به دین ودیندار هم باید مورد تشویق و تحمل قرار گیرد که مثلاً دل بعضی از به ظاهر آزاد اندیشان خنک شود و دق دل خود را با فحش دادن به خدا و پیامبر و ائمه خالی کنند. اگر چنین نظری وجود دارد که با هر نوع جمله پردازی که همراه باشد فکر غلط اندازی ما به این مقامات عالیه و عرفانی ماوراء انسانی راه ندارد و قادر به هضم آن نیست.
2- اگر منظور از بهره برداری از کلام آن معصوم بزرگ و شهید عدالت که من مصون از خطا نیستم را به این تعبیر بفرمائید که مجوزی بر تخریب باشد و در قالب نقد حیثیت و شخصیت افراد هدف قرار گیرد و بقول شما حقوق شهروندی مراعات نگردد و هر کسی با هر عقیده ای به هر کسی و به هر عقیده ای آزادانه بتازد و حمله کند و تمام اعتقادات را لجن مال کند، که باید گفت بد برداشتی است و غلط انداز عقلش به این نوع برداشت هم نمی تواند راه پیدا کند.
3- بحث اعتماد به عنوان قلب سرمایه اجتماعی زمانی وثوق و وزانت پیدا می کند که حقوق فردی و اجتماعی افراد و تمام آزادی های مصرح و مورد نظر بدون تخریب و دست اندازی و تجاوز به حقوق دیگران رعایت شود. وقتی من رعایت حرمت و شخصیت شما و یا اعتقاد شما را نکنم و بی محابا همه حیثیت و اعتبار اجتماعی شما را نابود کنم و شما را رسوا ساخته و لکه حیض نمایم و بدون هیچ جرم و گناهی شما را از چشم جامعه بیندازم، توقع دارید انتظار داشته باشم شما به این غلط انداز ناتو و نالوطی چموش اعتماد بکنید. اعتماد هم از اصول و قواعدی برخوردار است که نباید بازیچه دست سیاست بازان حرفه ای قرار گیرد. وقتی اعتماد مورد استفاده ابزاری واقع شود تمام سرمایه های اجتماعی دیگر نیز مورد وهن قرار می گیرند و از قوت و اعتبار می افتند.
4- چرا آن ظریف نامعلوم جامعه دینی را هدف قرار داده که با یک فرض غلط نتیجه ای غلط تر گرفته است.
اول باید بفرمائید که آیا جامعه دینی از نوعی اعتماد به نفس غیر نقادانه برخوردار است؟
آیا منظور این است که جامعه دینی از دیکتاتوری و توتالیتر رنج می کشد؟
آیا در همان قدم اول بدون اثبات جامعه دینی متهم و محکوم نشده است؟
چرا جامعه دینی از اعتماد به نفس غیر نقادانه برخوردار است؟
کدام نقد در جامعه دینی ما امکان طرح پیدا نکرده است؟
آیا اگر در قالب نقد فردی اقدام به جاسوسی برای دشمن کرد و دستگاه مربوطه با اتکاء به آن روند مربوطه را پیگیری کرده و جاسوس بودن فرد را اثبات کرده و اقرار گرفته است باید بگوئیم جامعه دینی از اعتماد به نفس غیر نقادانه برخوردار است و ناقد را محبوس ساخته است؟
آیا در اینجا نباید گفت تا زمانی فرد ناقد بود آزاد بود ولی وقتی تن به جاسوسی داد حرمت ناقد بودن از او سلب می شود و باید به عنوان جاسوس به مردم و معتمدین مردم و نظام مستقر حساب پس بدهد.
5- اعتماد هم مانند همه سرمایه های اجتماعی دیگر دارای حد و محدوده است و نباید با سادگی و خل بودن یکی فرض شود.
مواظبت نافی اعتماد نیست و نباید به نام اعتماد با مواظبت و مراقبت و حفظ حریم های خصوصی و دستاوردهای اجتماعی و مدنی دشمنی کرد.
اعتماد به دشمن عین نابخردی است و اعتماد به جاسوسان دشمن هم عین سادگی و خل بودن است که هیچ حاکمیتی در دنیا چنین نیست و نخواهد بود.
همان شهید عدالتی که فرمودید به عنوان رئیس یک جامعه دینی به هیچ وجه به دشمن اعتماد نمی کرد و به هیچ وجه چشم های حقیقت بین خود را بر روی جنایت هایی که با سوء استفاده از اعتماد می کردند نمی بست.
6- در دولت تدبیر و امید هم شایسته نیست سرهنگان و امراء نظامی تحقیر شوند و برخوردهای سرهنگی به تمسخر گرفته شود و از آن سوء استفاده های سیاسی به عمل آید.
اگر همین سرهنگان نبودند امنیت و اسایش و آرامش در جامعه وجود نمی داشت و امروز دشمن مسلط بر ما و نوامیس ما بود.
قاطعیت چه در عرصه اجتماعی و چه در عرصه فرهنگی ضرورت دارد و ولنگاری و شل و ول بودن و رها سازی و بی تدبیری و وادادگی همه و همه از مصادیق بی خیالیزم فرهنگی است که با بازی با جملات و کلمات و متلک پرانی نمی توان نوامیس مردم را حفظ کرد و درد جامعه جهانی را در توسعه روز افزون فساد و تباهی درمان نمود.
رها سازی و توسعه آزادی های جنسی و دله دزدی های اقتصادی چاره کار نیست و نمی توان با متلک برخوردهای سرهنگی با مسائل فرهنگی افراد را به عدم مراعات قوانین تشویق نمود و برنامه های جاسوس مدارانه سرپیچی های مدنی را مجدداً بر روی صحنه آورد. - دوشنبه 11 آذر 1392-0:0
ما حق داریم خوشحال باشیم ان هنگام که جناب علیپور به این زیبایی می نویسد و با قاطعیت کلامش سرمایه اجتماعی ما میشود .دلتنگی های شما را به باد میسپارم تا ترانه ای بخواند
و دانه های اشک ما همچون ابر نریخته.......
کوچه ما تنگ نیست
شادمانه باش
و شاه راه ما
از منظر تمامی آزادی ها می گذرد