تراز عقب ماندگی
آیا فکر کرده اید چرا برخی سازمان ها برای یک فوتبالیست حاضرند برای یک فصل قرارداد میلیاردی ببندند، ولی حتی یک سازمان پیدا نمی شود که حاضر باشد برای نفر اول کنکور یا دارنده ی مدال طلای المپیاد علمی جهانی، یک قرار داد یک میلیاردی به ازای 30 سال(نه یک فصل در یک سال) کار ببندد؟
مازندنومه، محمدعلی پاسندی:«دو سایت خبری نام ببرید.» این پرسش را از برخی پرسیدم.
جمعی از افراد به این پرسش پاسخ دادند. همه ی آنها سایت های سیاسی را به عنوان سایت "خبری" نام بردند.
از سنین مختلف و تحصیلات مختلف این پرسش را پرسیدم. هیچ کدام از آنها هیچ سایت علمی و فلسفی را به نام سایت خبری نمی شناختند. از نظر آنها سایت های خبری، سایت سیاسی بودند. آنها هیچ سایت علمی یا پژوهشی را در ذهن خود نداشتند و اساسا گمان می کردند خبر یعنی خبر سیاسی .
پرسش دیگری نیز مطرح کردم: «نام دو چهره ی مهم را بگویید.»
در این مورد هم اغلب نام افراد سیاسی را بردند و یا نام چهره هایی را به زبان آورند که از طرف رسانه های سیاسی به عنوان چهره های مهم و علمی مطرح شده بود. هیچ کدام حتی یک نام غیر متعارف که عامه ی مردم نشناسند را بر زبان نیاوردند.
علاقه مندی افراد به نام های خاصی با جهت گیری های خاص، نشان دهنده ی توجه فکری میانگین مردم به نوعی ویژه ای از منش و رفتار و طرز فکر در جامعه است.
وقتی حتی متوسط مردم هم نتوانند نام 5 نفر دانشمند را ببرند، ولی مثلا چندین و چند سیاست مدار و ورزشکار را به راحتی بشناسند و حتی جزییات گفتار و واکنش های آنها را در شرایط مختلف بدانند، باید این نتیجه را گرفت که گروه های مردم و شکل دهندگان به افکار عمومی نوعی خاصی از رفتار را که معطوف به منافع شان است می پسندند و برنامه ی ریزی معینی برای آموزش افراد مبتنی بر آموزه های علم محور ندارند.
آیا فکر کرده اید چرا برخی سازمان ها برای یک فوتبالیست حاضرند برای یک فصل قرارداد میلیاردی ببندند، ولی حتی یک سازمان پیدا نمی شود که حاضر باشد برای نفر اول کنکور یا دارنده ی مدال طلای المپیاد علمی جهانی، یک قرار داد یک میلیاردی به ازای 30 سال(نه یک فصل در یک سال) کار ببندد؟
اگر مردم یک جامعه وقتی هر صبح و شب به جای خبرهای علمی، خبرهای سیاسی بشوند و به جای اینکه از خبرنگارها، گزارش های علمی و تحقیقی ببینند، دایم از طرف چهره هایی نه چندان علمی و حتی جنجال ساز، خبرهای سیاسی معطوف به مسائل بی اهمیت را ببینند دیگر امیدی به توسعه ی علمی نمی توان داشت.
وقتی خبرهای علمی، فرهنگی، هنری به مدت بسیار کم و محدود پخش می شود، ولی از طرفی گزارش ها و خبرهای سیاسی دایم و دم به ساعت پخش می شود، جهت گیری ذهنیت متأثران از این فرآیند مهندسی جامعه در جهت پیشرفت علمی نخواهد بود.
وقتی مستندسازان یک کشور توانمندی ساخت حتی یک فیلم علمی را نداشته باشند و برای گذران زندگی به ساخت مستندهای غیر مفید روی می آورند، در طولانی مدت چرخه ی علم در جامعه دچار کرختی و زنگ زدگی می شود.
بیشتر اخبار رسانه ها و گزارش ها و گفتگوها باید مبتنی بر علم و فلسفه باشد، نه بر مبنای سیاست. مدیریت یک گفتگوی سیاسی در اثر تمرین، از توان هر کسی بر می آید. ولی آنچه باید ملاک گفتگوهای خبری باشد گفتگوی تخصصی علم مدارانه با چهره های علمی و فلسفی مبتنی بر پرسش های دقیق و درست است.
وقتی فارغ التحصیل رشته ی فلسفه حتی یک مقاله و نظر ندارد که برای خودش هم شده آن را بخواند، وقتی یک دانش آموخته ی روان شناسی دایم از یأس و ناامیدی و بیچارگی و بیکاری و اوضاع نابسامان حرف می زند و هیچ انرژی مثبتی از خود صادر نمی کند و آخرش هم به این نتیجه می رسد که خودش را به فلان چهره ی سیاسی بچسباند تا حداقل شغلی پیدا کند و شکمش را سیر کند، دیگر چه انتظاری می توان داشت که عالمان بر مسند مدیریت بنشینند و مدیریت کنند؟
میزان گرایش مردم به خبرها و چهره های علمی می تواند سمت گیری کلی جامعه را در جهت درست نشان دهد. علاقه به خبرهای علمی آغاز دوره ی پژوهش محوری (نه مدرک محوری) است .
آقای دکتر و یا خانم مهندس شدن چندان ارزشی ندارد، اگر قرار باشد پژوهشگری را کنار بگذارند.
دانشجوی فلسفه و روان شناسی و علوم سیاسی و ... اگر بخواهد فلسفه ی علم خود را وابنهند و از تحقیق و پژوهش علمی دست بکشد و صرفا خودش را بسان افراد بی سوادی کند که فقط لقب دکتر و مهندس دارند، راه پسرفت می روند.
راه پیشرفت جامعه از کلاس های پژوهشگری می گذرد. حتی یک فرد لیسانس هم می تواند استاد دانشگاه بشود(هرچند اینک در کشور ما این گونه نیست). بسیار استاد دانشگاه را سراغ داریم که لقب دکتر، مهندس و... را یدک می کشند ولی هیچ مقاله ی پژوهشی و حتی غیر پژوهشی(در حد یک انشای ساده ی دوره ی ابتدایی) به نام آنها در مجله یا کتابی یا در اینترنت موجود نیست و اگر یک روز جزوه ای که با آن برای دانشجویان تدریس می کنند را همراه خود به دانشگاه نبرده باشند، ترجیح می دهند سر کلاس حاضر نشوند.
علم، باید خبر و خبر باید علمی باشد، خبرنگار باید دانش محور باشد، جامعه باید پرسش محور باشد و پرسش باید بر محور علم باشد.
- چهارشنبه 13 آذر 1392-0:0
آقای غلط انداز . شما خیلی باسواد هستید. چون با این متن خودتان نشان دادید که در هر زمینه ای کارشناس ماهری هستید. ممنون از شما !
- دوشنبه 11 آذر 1392-0:0
شما هم با سیاسی کردن خبر علم و بی توجهی به آن دارید جلب توجه می کنید تا شاید کسب وجهه هم بفرمایید. البته با عرض معذرت این نگاه بدبینانه و کج خلقانه غلط انداز بی نوا است که برای خودش با دست خودش دشمن می تراشد تا همچنان در نگاه خاص و عام منفور باقی بماند. یحتمل شما نمره اول کنکور بودید و یا جزء المپیادی هایی بودید که انتظاراتی داشتید و یا فامیل و بستگانی داشتید که فکر می کردید مسیر علم به ثروت هم منجر می شود و منتظر تشویق اهل سیاست بودید و چون نشد اینجوری دادتان به آسمان رفت و هوار می کشید.
غلط انداز با اصل مسئله موافق است ولی چون قرار است به هر چیزی به عنوان کالا نگاه کند و هر کسی را در هر سطحی قابل خرید بداند و فقط قیمت ها را متفاوت می بیند اینجوری نگاه می کند که کار بیشتر مزد کمتر و بهره برداری نازلتر.
اگر شما هم یک جو سیاست داشتید می توانستید خود را در بهتری جاها جا بکنید نه اینکه مثل غلط انداز فقط با قلم خود بدختی ها را به نام خود ثبت کنید و در نهایت دست خالی البته با تیپا از همه درهای تدبیر و امید هم بیرون رانده شوید.
غلط انداز از مدت ها است که درهمراهی با دولت معزز و محترم تدبیر و امید اعلام کرده که باید تمام تقصیرها را بر گردن دولت قبلی انداخت تا مردم بدانند که به نام عدالت محوری چه بر سر عدالت آوردند. حال همیشه این سوال گزنده و زجر آور ذهن غلط انداز را آزار می دهد که بعد از صد و بیست سال دولت تدبیر و امید اگر غلط انداز رئیس جمهور بشود آیا غلط انداز در تبعیت ار رئیس جمهور ماقبل خود باید بگوید مشکل اصلی به کارکرد و رویکرد و نگاه و فعل و عمل دولت تدبیر و امید بر می گردد و این میراث بر جای گذاشته آن دولت بوده که ما باید تمام تلاش خود را بکار ببریم تا این خرابی ها را جبران کنیم.
به نظر می رسد برادر جان کلاً ما اهل خرابکاری هستیم و سازندگی بی سازندگی. اهل غلم و نخبگان را هم خدا صبر بدهد فعلاً باید به ورزشکاران و هنرپیشگان و ... حسابی رسید تا چشم اهل علم بترکد و از حسادت پاره شوند.
حالا خودمانیم هیچ می دانید بنیاد نخبگانی هم که راه انداختند چندتا نخبه واقعی در آن هست؟ اصلاً دانشمند به معنای واقعی چند تا در سطح کشور داریم؟ این مقالات هم که در ژورنال های علمی چاپ می شود فقط به درد گرفتن امتیاز و پز دادن می خورد و تفاخر اصل قضیه است که بتوانند با اتکاء به آن "ولا تمشی الارض مرحا" را تبدیل به "تمشی الارض مرحا" بکنند و برای هر کسی که سر راهشان قرار می گیرد مزاحمت درست کنند. می گی نه یک سری به هیات های ممیزه دانشگاههای استان بزن و ببین ترکیبشان چیست و چه بر سر مخالفان خود می آورند و چگونه امتیازها را بین دوستان خود با دست و دلبازی هدیه می کنند و چگونه برای مخالفان با خست عمل می کنند تا نکند آنها هم ارتقاء پیدا کرده و بعداً مزاحمشان بشوند.