جهان از دید زن و مرد
زنان در جوامع کنونی و حتی در جامعه ایران عرصه هایی که تا پیش از این برایشان تابو تلقی می شد را آرام آرام فتح کرده و جایگاه های اجتماعی رفیعی دست یافته اند.
مازندنومه، احسان شریعت: چندی پیش یادداشت همکارم سرکار خانم حسین پور با عنوان "تزلزل در بنیان خانواده های ایرانی" در مازندنومه به مباحث گوناگونی پرداخت که می توان اصلی ترین محور آن را پدیده طلاق دانست. (نگاه کنید به :آیا زندگی همچنان جاریست؟)
در این یادداشت تحلیلی و تا حدی ایدئولوژیک سطوح بسیاری از مسائل اجتماعی مطرح شد که می توان برآیند نگاه های نگران نویسنده را از هم پاشیدگی خانواده های ایرانی به دلایلی همچون فرهنگ روشنفکرانه امروزی برشمرد.
در یادداشت حاضر مقصود پاسخ دادن به نگاه نویسنده محترم یادداشت فوق الذکر نیست، بلکه سعی می شود با نگاهی کمتر ایدئولوژیک و بیشتر علمی، مباحث نوشتار پیشین تکمیل شده، چشم اندازی برای تحلیل پدیده طلاق یافت شود.
در این یادداشت ساختار تئوریک آنالیز پدیده طلاق از نظریات تحلیل تاریخی پدرسالارانه برگرفته شده است. بر این اساس معمولاً نظریه های فمینیستی مورد بحث قرار گرفته و از دید این دسته از نظریات به پدیده ها نگاه می شود.
نظریات فمینیستی به شاخه های مختلفی تقسیم می شوند که البته بیشتر آنان را می توان در فرهنگ غربی نگریست. اما با کمی مداقه می توان رگه هایی از این نگرش را بومی کرده و در ساختار فرهنگ وطنی نیز به کار بست. ریتزر نظریه های فمینیستی را به چهار دسته تقسیم می کند: دسته اول) تفاوت جنسی: بر این اساس جایگاه زنان در بیشتر موقعیت هاو تجربه انان از آن موقعیت ها با آنچه از آن مردان در آن موقعیت هاست متفاوت است. دسته دوم) نابرابری جنسیتی : جایگاه زنان در بیشتر موقعیت ها نه تنها متفاوت با جایگاه مردان است بلکه دارای امتیاز کمتر یا نابرابر با جایگاه مردان است. دسته سوم) سرکوب جنسیتی : زنان سرکوب می شوند، نه فقط متفاوت با مردان و یا نابرابر با آن ها هستند بلکه در عمل مردان آنان را محدود می کنند، تحت سلطه خود در می آورند، شکل می دهند، و از آنان استفاده و سوء استفاده می کنند. دسته چهارم ) سرکوب ساختاری : تجربه های زنان از تفاوت، نابرابری، و سرکوب همراه با جایگاه اجتماعی آنان درون سرمایه داری، مردسالاری، و نژادگرایی تغییر می کند.
در تمامی این نظریه ها به محورهای کلی نابرابری میان تجربه های زیستن میان زنان و مردان اشاره می شود. برخی از آن ها معتقدند ساختار بنیادی سلطه که عمومی ترین صورت آن مردسالاری نامیده می شود، جامعه پذیری متفاوتی را به وجود می آورد که در آن مردان در نقش و جایگاه برتری نسبت به زنان قرار دارند.
برخی معتقدند نقش های کودکی و تربیت متفاوت اجتماعی از سنین کودکی ویژگی های متفاوتی را در دختران و پسران القا می کند که این ویژگی ها در بزرگسالی به نابرابری جنسی میان زن و مرد می انجامد. اما در این نگاشته بیشتر سعی می شود از دیدگاهی پدیدارشناسانه به موضوع نگریسته شود.
در ذیل دیدگاه پدیدارشناختی باید به سراغ تعریفی که انسان ها از جهان اطراف خود دارند رفت. انسان ها هر کدام بر اساس گزاره های گوناگونی همچون جایگاه شان در جامعه، تعاریف مختلفی از حوزه های گوناگون زندگی کسب می کنند.
این تعریف ها هم می تواند متأثر از ساختارهای اجتماعی بوده و هم بر ساختارهای اجتماعی تأثیر بگذارد. ما انسان ها به وسیله تعاریفی که از هر چیزی انجام می دهیم با آن مورد برخورد می کنیم. کنش متقابل نمادین گرایان همواره تأکید می کنند که آدمی همچون حیوان به محرک های اطراف پاسخ نمی دهد. بلکه بر اساس معانی مشترک که از کنش های متقابل اجتماعی بر می خیزد پدیده های اطراف را به وسیله فرایندهای ذهنی تعریف کرده و بر اساس آن تعریف به کنش دست می زند.
مطابق پژوهش های تاریخی زنان در طول تاریخ اغلب در جایگاه پست تری نسبت به مردان قرار داشته اند. این جایگاه پست زنان نسبت به مردان موجب می شد آنان یک فرایند دوسویه و مستقیم می شد. یعنی همواره این مردان بودند که بیشتر می توانستند تعاریف خود را بر مسند کنش ها بنشانند.
هنگامی که قرار بود تصمیمی اتخاذ شود فکر و تعریف ذهنی پشت آن تصمیم به سبب جایگاه بالاتر مردان از آن آنها بوده است. از آن سو زنان در ایجاد تعاریف و متعاقباً کنش های متأثر از آن ناکام می ماندند. این چرخه ی سلطه ذهنی در طول تاریخ کم و بیش وجود داشته است: مردان بیشتر از زنان تعاریف خود از زندگی را بر خانواده، گروه، و جامعه حاکم می ساختند. برای مثال "سیمون دوبوار" از منظری پدیدارشناسانه در تحلیلی فرهنگی که مردان آن را خلق می کنند عقیده دارد در این فرهنگِ مخلوق مردان، زن موجودی حاشیه ای به حساب می آید. در این فرهنگ، زن «دیگری» (Other) است. یعنی جهانی که مردم در آن زندگی می کنند پرورده شده فرهنگی تلقی می شود که به وسیله مردان خلق شده است و مردان را آگاهی ای تصور می کند که جهان از آنجا نگریسته و تعریف می شود.
اما مهم ترین نکته این است که امروزه به دلایل بسیار سیاسی و اجتماعی زنان در جایگاه مشابهی همچون جایگاه زنان دهه های گذشته نیستند. وضعیت اجتماعی زنان امروز نسبت به زنان در قرون پیشین و حتی ده ها سال قبل بسیار متفاوت است. این تغییر و تفاوت تقریباً به شکل یکسانی همواره در جهت دادن سهم بیشتری به زنان در جامعه و پذیرش زن به عنوان موجودی برابر با مرد است؛ به طوری که می توان مشاهده کرد زنان در جوامع کنونی و حتی در جامعه ایران عرصه هایی که تا پیش از این برایشان تابو تلقی می شد را آرام آرام فتح کرده و جایگاه های اجتماعی رفیعی دست یافته اند.
مطابق آنچه در سطرهای پیشین بیان شد جایگاه اجتماعی فرد می تواند در تعریف او موثر واقع شود. هنگامی که زنان به آرامی سهمی بیشتری از موقعیت های مشابه مردان در جامعه را کسب می کنند به همان اندازه خواهان ساختن تعاریف خود از موقعیت های مختلف زندگی می شوند. زنان در مقایسه با تاریخ عظیم مردسالاری، در موقعیتی قرار می گیرند که می توانند بر خلاف زنان گذشته برای موقعیت های مختلف زندگی تعاریف خود را داشته باشند. آنان می توانند بیندیشند و برای تصمیم های فردی و اجتماعی زندگی خویشتن دیدگاه هایی را بپرورانند. این روند تعریف سازی دو ویژگی مهم دارد: 1) هم از موقعیت ها ونقش های جدید زنان متأثر شده و هم بر آن تأثیر می نهد. 2) از سوی دیگر این روند تعریف سازی در زنان، در مقایسه با تاریخ طولانی مردسالاری مدت زمان اندکی را در پرونده خود دارد. سال های زیادی از این وضعیت اجتماعی نگذشته و زنان و مردان هنوز بدان عادت نکرده اند. پسران جوان امروز تا حدی زیادی خاطره پدران گذشته خود و وضعیت اجتماعی ای را دارند که زنان در آن در موقعیت تعریف سازی قرار نداشتند. به همین خاطر شاید بتوان گفت امروز تاریخ در نقطه ای قرار دارد که زنان بیش از گذشته می توانند همپای مردان بیندیشند و تعریف خود از زندگی را در کنش ها مداخله دهند.
شاید بتوان علت بنیادین طلاق در نسل جوان امروزین را متأثر از همین پدیده دانست. زنان به موقعیت بسیار نزدیک تر مردان نسبت به گذشته دست یافته اند. آن ها بسیار بیش از گذشته می توانند به تحصیل علم و دانش روی آوردند. نگاهی به آمارها نشان می دهد که هر ساله در ایران میزان ورودی دختران به دانشگاه ها بیش از پسران است. زنان می توانند به حوزه های بیشتری از جامعه وارد شوند که در گذشته چنین نبود. آن ها در موقعیتی قرار گرفته اند که می توانند تعریف کنند و بر اساس تعریف شان انتظار تصمیم های دلخواهانه دارند. از آن طرف جنس مقابل که همواره در طول تاریخ در موقعیتی فرادست قرار داشته خطر فرودست شدن در ساختن تعاریف را بسیار نزدیک می بیند. امروزه دیگر تصمیم های زندگی مشترک میان زن و مرد به شکل یکجانبه ای متعلق به مردان نیست.
زن دیگر "ضعیفه" ی گذشته نیست. زن دیگر همچون گذشته "مادر بچه ها" خطاب نمی شود. دیگر همچون گذشته نقش زنان به کدبانوی خانه، سلاطین آشپزخانه و مراقبت از فرزندان محدود نمی شود. از این رو هنوز در جامعه امروز که در حالت گذار از مردسالاری گذشته به فرم جدید اجتماعی می باشد، نظم و تعادلی در نقش تعریف سازی به وجود نیامده است. هنوز مردان برای یاد و خاطره ی سلطه گذشته تلاش کرده و از آن سو زنان به مقابله با این گرایش مردانه و ایجاد تعاریف خود می پردازند. روابط زناشویی امروزه میان زنان و مردان به ستیز تعاریف تبدیل شده است.
آنجا که زوج های جوان بتوانند این ستیزها را مدیریت کنند روابط مناسبی خواهند داشت. اما از آنجا که عنان جنگ تعاریف از دست شان خارج می شود روابط آن ها تبدیل به میدان نزاعی برای به کرسی نشاندن تعریف هر یک از طرفین می شود. اینجاست که عدم مدیریت این ستیزها می تواند موجب عدم تعادل و برابری نقش زن و مرد در ساختن تعریف ها شده و کار را به جدایی بکشاند.
- شنبه 14 دی 1392-11:26
در جواب کامنت محسن باید بگم نویسنده خیلی درست به موضوع اشاره داشتن که به عبارت دیگه عدم تعادل و همخوانی مرد با پیشرفت ها و خواسته های زن امروزه که ریشه در تربیت سنتی داره!!! مادر از سویی دختری اجتماعی تربیت می کنه!!! ولی وقتی به تربیت پسر خود می رسه فراموش می کنه یاداور بشه زنهای فردا از جنس تربیت خواهرت هستن یعنی دوست دارن در اجتماع باشن و به بستر سازی ذهنی جهت پذیرش این تفکردر اون بپردازه. چون ما با یه عدم ناهمگونی بزرگ روبروایم مادر وقتی به دخترش می رسه دختری اجتماعی ولی متاسفانه وقتی به پسرش می رسه ترغیب جهت پیدا کردن دختری سر براه و مطیع ... و اینجاس که می بینیم خیلی از اقایون حتی با تحصیلات عالیه دلیل عدم ازدواج خودش یا طلاق رو نبود زن سربراه یا سربراه و مطیع نبودن زنش می دونه در بعضی حتی مطیع نبودن در برابر خانواده اش. به نظرتون بین زمانی که خانواده ها دختر رو خیلی زود شوهر می دادن تا بار مالی کمتری داشته باشن و اصلا اون دختر در خانواده همسر بزرگ میشد و شکل می گرفت با الان که دختر تا 27 سالگی و بیشتر در خانه پدری پذیرایی میشه تفاوت نیست و خواسته هامون باید یدون تغییر باشه مگه ما به زمانه اعتقادی نداریم اگر اینطوره شما باید مثل دوره بچگیتون به زندگی نگاه کنید بی تغییر... از طرفی اگر مابا کار و حضور زن در چامعه مخالفیم باید در همه عرصه ها باشیم جالبه برام همین اقایون که میگن زن باید تو خونه و به فکر بچه داری باشه همسر خودشون رو پیش یه دکتر مرد نمی برن- یا معلم خصوصی مرد- پرستار مرد- روانشناس مرد- مانتو فروش مرد- راننده سرویس مرد پس چی شد باز به نگاه ابزاری می رسیم یعنی زنها در عرصه هایی که مردان تشخیص میدن و صلاح می دونن ورود کنن... این کثیف ترین نگاه به همنوع!!!! خداوند هیچوقت نگفته مردان اشرف مخلوقاتن همیشه گفته انسان مگر اینکه شما زن رو انسان ندونید. و هر کسی خودش بهتر می دونه چطور می تونه اشرف باشه و به قله برسه حالا بعضیا خودشون توانشون از زنها کمتره چرا غیظ می ورزن و از نام دین استفاده می کنن. اگر نگاهی به زن غربی به واقع داشته باشیم می بینیم هم در اجتماع حضوری شیرزنانه داره که باید در نظر بگیریم جامعه عرصه رو براش فراهم کرده که بتونه به هردو نقشش برسه ... زنی امریکایی رو دیدم معلم با چهار تا بچه در یک زمان برگه هاشو تصحیح می کرد سه تا بچه اش هر کدوم تو یه کلاس آموزشی و هر از گاهی بین کارش با بچه اخری خودش بازی می کرد بازی با بچه به طور باور نکردنی در پدر و مادر اروپایی و غربی جا داره. جای تعجبه فکر می کنیم زن امریکایی یعنی بی مسئولیتی در قبال فرزند علافی ازین ارایشگاه به اون ارایشگاه ناخن های بلند موهای انچنانی در حالیکه فقط زحمت بود و تلاش ... این یعنی باید حضور اگاهنه باشه مفید و کارامد و عرصه برای حضور چند بعدی مهیا... اونجا فضاها مجموعه ایه یعنی یه مادر نیاز نیست برای کلاس بچه هاش هر کدوم رو به یه طرف شهر ببره و یا مدل اشپزی شون خیلی کوتاهه چون عقیده دارن اشپزی فوقش یه ربع به جای دو سه ساعت میشه تو این زمان خیلی کارای!!!!! دیگه انجام داد علی الخصوص برای بچه ها!!! حتی اگه قدم زدن باشه... ورزش کردن یا بازی کردن... قصد جسارت به هیچ زن ایرانی رو ندارم ولی چقدر در خونه وقت یه زن صرف اشپزی که در عرض پنج دقیقه خورده میشه یا حرفای خاله زنکی و غیبت میشه و اینطوری چقدر انرژی و سرمایه های انسانی هرز میره غرب این انرژی هارو ساماندهی کرده و قبلش زمینه رو ایجاد کرده نه مثل زن ایرانی شاغل که باید بچه هاشو به دندون بکشه تو دود و ترافیک مادر هلاک نای رسیدن به خودشو نداره چه رسه به خانواده و در اخر همیشه یه تهدید اگه خسته میشی اگه توانشو نداری نرو سر کار واقعا این انصافه؟؟؟ که دائم زن رو از مرد دور می کنه!!!!! اگر ما زن رو درک کنیم و شرایط رو مهیا به طوریکه هم به کارش برسه و هم به نحو احسن به خانواده هم چرخ جامعه بهتر می چرخه هم چرخ خانواده به شرط اینکه با اگاهی وارد بشه و درک شه ... کدوم بهتره
- جمعه 13 دی 1392-21:34
امیدوارم روزی تا آن درجه از شعور فرهنگی و سیاسی و اجتماعی صعود کنیم که تحمل داشتن خانم های رئیس جمهور را هم داشته باشیم!!! مرد سالاری برای همیشه ریشه کن شود! و ایران جایگاه خود را در عرصه بین المللی باز یابد!!!
- جمعه 13 دی 1392-17:17
برای تبیین پدیده طلاق ،مطلب عمیق وریشه ای بیان شده است وکاملا موافقم .باوجود اینکه دولت بین زنان ومردان درکسب موفقیت های شغلی وتحصیلی تبعیض قایل نشده ،ناسازگاری بین آنها بیشتر میشه به نظر من برمیگرده به معرفت طرفین.به امید روزی که زنان جامعه ما خودشون وتوانایی های واقعی خودشون روبشناسندوبه عنوان یک زن مسلمان در درون خانواده ،حتی درجامعه وفعالیت های اجتماعی، الگویی از زندگی حضرت فاطمه بردارند .
- شنبه 14 دی 1392-7:54
عالی بود
- پنجشنبه 12 دی 1392-22:4
بحث خیلی خوبی ارائه شد.
زنها در جامعه ما از حقوق طبیعی خودشون محروم بودن. قدیما زنها جایگاهی انسانی و الهی که خدا و دین بهشون می داده رو نداشتن. فرهنگ مردسالاری حتی حقوق طبیعی که دین اسلام به زن می داده رو از اونها می گرفته.
خدایی باید قبول کنیم دین اسلام خیلی به زن اهمیت می ده اما ما ...
بحث نویسنده رو قبول دارم. به لطف پیشرفت های نوین در جامعه امروزی و تا حدی بخاطر انقلاب اسلامی زنهای ایرانی بیشتر از گذشته وارد جامعه شده و تا حدی به حقوق از دست رفته شون دست پیدا کردن. - پنجشنبه 12 دی 1392-15:35
آقای شریعت مسائل مربوط به حوزه علوم انسانی را دست و پا شکسته خواندند ولی نمیدانند این فرمایشات با بخش اعظمی از روایات اسلامی منافات دارد نظر مراجع غیر از این است اخوی !!
- پنجشنبه 12 دی 1392-21:51
آقای از خدا چه پنهان چی میگی تو؟ چه ربطی به روایات اسلامی داره؟ چرا الکی به نوشته ها انگ می زنی؟
دعا می کنم دین خدا از دست شما افراطی ها نجات پیدا کنه
- پنجشنبه 12 دی 1392-15:21
شاید این جوشش جدید در زنان ایرانی بی دلیل با عقب ماندگی تاریخی آنان نباشد که میخواهند سریعتر به قله دست یابند اما غافل از اینکه در مسیر رشد و تعالی افات زیادی وجود دارد که باعت فراموشی انان از نقشهایی که در زندگی زناشویی (همسر و مادر ) باید بازی کنند میشود مانند آمار رو به تزاید طلاق...بهر حال.. از نویسنده مطلب بابت نگاه جامعه شناختی به مسایل روز تشکر میکنم.
- پنجشنبه 12 دی 1392-0:38
ای شیطوون. میبینم که خبرهاییه! آره؟
- پنجشنبه 12 دی 1392-0:1
بر طبق آنچه که در طبیعت وجود دارد زن و مرد هیچگاه نمی اتوانند با هم برابر باشند. هر کدام ویژگی و اخلاق و ذات خود را داراست. به عنوان مثال زنها موجودی احساساتی و مردها از لحاظ جسمی قویترند. پس این تفاوتها هم شامل ویژگیهای جسمی است و هم روحی. به نظر بنده بهترین راه حل در مواجه با این پدیده این است که هر دو جنس به اختلافات موجود احترام بگذارند و هر کدام با توجه به استعدادهای وجودی خویش وارد جامعه شوند.
- چهارشنبه 11 دی 1392-15:32
مطلب نوشته شده بسیار جامع و شامل بود ولذا میتوان نتیجه گرفت از دلایل این اتفاق دور شدن از از ارزش های واقعی زن و مرد در زندگی و حس برتری جویانه نسبت به یکدیگر است و این هم متاثر از دوری از داشتن ملاک تقوا برای برتری زن و مرد است.
- چهارشنبه 11 دی 1392-15:21
خیلی خوب نوشتین استاد
- چهارشنبه 11 دی 1392-15:20
خیلی پسندیدم