روزی روزگاری، درخت!
...و به این بهانه درخت های بیشتری را قطع می کنیم. بعد با علم به این موضوع، بلوار می کشیم از مثلا خیابان معلم تا بلوار خزر!+عکس
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گرشگری، بهارک همتی: روزی روزگاری درختی بود …. و پسر کوچولویی را دوست می داشت . پسرک هر روز می آمد برگ هایش را جمع می کرد از آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد. از تنه اش بالا می رفت از شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خورد و سیب می خورد با هم قایم باشک بازی می کردند.
پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید . او درخت را خیلی دوست می داشت خیلی زیاد و درخت خوشحال بود اما زمان می گذشت پسرک بزرگ می شد و درخت اغلب تنها بود تا یک روز پسرک نزد درخت آمد درخت گفت: « بیا پسر، ازتنه ام بالا بیا و با شاخه هایم تاب بخور ، سیب بخور و در سایه ام بازی کن و خوشحال باش . »
پسرک گفت : « من دیگر بزرگ شده ام ، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست. می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم . من به پول احتیاج دارم می توانی کمی پول به من بدهی؟
درخت گفت : « متاسفم ، من پولی ندارم » من تنها برگ و سیب دارم . سیب هایم را به شهر ببر، بفروش آن وقت پول خواهی داشت و خوشحال خواهی شد.
پسرک از درخت بالا رفت سیب ها را چید و برداشت و رفت. درخت خوشحال شد ، اما پسرک دیگر تا مدت ها بازنگشت…
درخت غمگین بود تا یک روز پسرک برگشت. درخت از شادی تکان خورد و گفت : « بیا پسر ، از تنه ام بالا بیا با شاخه هایم تاب بخور و خوشحال باش »
پسرک گفت : « آن قدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم، زن و بچه می خواهم و به خانه احتیاج دارم می توانی به من خانه بدهی ؟
درخت گفت : « من خانه ای ندارم خانه من جنگل است، ولی تو می توانی شاخه هایم را ببری و برای خود خانه ای بسازی و خوشحال باشی . »
آن وقت پسرک شاخه هایش را برید و برد تا برای خود خانه ای بسازد و درخت خوشحال بود اما پسرک دیگر تا مدتها بازنگشت و وقتی برگشت ، درخت چنان خوشحال شد که زبانش بند آمد با این حال به زحمت زمزمه کنان گفت : « بیا پسر ، بیا و بازی کن »
پسرک گفت : دیگر آن قدر پیر و افسرده شده ام که نمی توانم بازی کنم . قایقی می خوانم که مرا از اینجا ببرد به جایی دور؛ می توانی به من قایق بدهی ؟
درخت گفت : تنه ام را قطع کن و برای خود قایقی بساز آن وقت می توانی با قایقت از اینجا دور شوی و خوشحال باشی . پسر تنه درخت را قطع کرد قایقی ساخت و سوار بر آن از آنجا دور شد. و درخت خوشحال بود.
پس از زمانی دراز پسرک بار دیگر بازگشت ، خسته، تنها و غمگین. درخت پرسید : چرا غمگینی ؟ ای کاش می توانستم کمکت کنم اما دیگر نه سیب دارم، نه شاخه، حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو.
پسر گفت : خسته ام از این زندگی ، بسیار خسته و تنهام و فقط نیازمند با تو بودن هستم ، آیا می توانم کنارت بنشینم ؟ درخت خوشحال شد و پسرک پیر کنار درخت نشست و در کنار هم زندگی کردند و سالیان سال در غم و شادی ادامه زندگی دادند … (شل سیلور استاین)
***
قدیم ها می گفتند: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق.» مثل این که این روزها دیگر تشکر کردن مد نیست. بله دیگر! اشرف مخلوقاتی که ما باشیم و مخصوصا ما کشورهای جهان سومی که با دست خودمان کمر به نابودی خودمان بسته ایم، به درخت خدا هم رحم نمی کنیم.
یعنی وقتی به درخت که این همه برای مان اکسیژن می سازد و تامین کننده ی نفس های ما است، آن هم از آن نوع نفس که بر هر یک دانه اش دو شکر واجب است، چون وقتی فرو می رود ممد حیات است و وقتی هم که بر می اید مفرح ذات، رحم نمی کنیم؛ می خواهیم به گرگ و پلنگ و حتی پرنده رحم کنیم؟
در این شهر ساری که هوا در تابستان به آن درجه از شرجی و گرما می رسد که همه می دانیم، در خیابان چه چیزی بهتر از سایه یک درخت به داد آدم می رسد؟
فرق دمای سایه و آفتاب چندین درجه است. ماشینی را که در آفتاب پارک کرده اید و دو ساعت رفته اید دنبال یک کاری، مقایسه کنید با همانی که گذاشته اید در سایه. ببینید کدام شان قابل تحمل است.
اگر در این شهر درخت به اندازه کافی وجود داشت، آیا در خیابان های شهر این همه از گرما جان مان به لب می رسید؟ چرا به جای آن که درختان پیر و کهنه را تیمار کنیم و به آن ها برسیم، نه تنها - به دلیل محرومیت سبزی که گریبان شهرهای شمالی را گرفته- کاری به کارشان نداریم، که بعضی وقت ها حتی تن آن ها را با اره برقی آشنا می کنیم؟ آن هم با آن صدای دوست نداشتنی اش که خون را در رگ ها خشک می کند؟
درخت دوست ما است. در اثبات دوستیش همین بس که هر چه داریم از درخت داریم. از نیازهای اولیه زندگی، تا این همه وسایل تجملاتی و شیک که دور و بر زندگی مان را گرفته است و به بهانه آن ها است که این بیچاره ها را قطع می کنیم.
تازه این وسایل را هم که سالی یک بار عوض می کنیم و به این بهانه درخت های بیشتری را قطع می کنیم. بعد با علم به این موضوع، بلوار می کشیم از مثلا خیابان معلم تا بلوار خزر، البته دست شان درد نکند واقعا شاکر هستیم ... منظورم بلوار تازه تاسیس امام هادی (ع) است، آن هم کاملا شرقی غربی و رو به خورشید، که در تمامی ساعت روز آفتاب مستقیم و معکوس چشم همه را می سوزاند، بعد می آییم در باغچه های وسطش به جای درختان بلندی که سایه سار خیابان باشند، شمشادهای کوتاه و خپلی می کاریم که نه تنه به درد بخوری دارند، نه برگ های درشتی و نه بالطبع سایه ای. مثلا این شهر شمالی است!
تنها یک خیابان این شهر رنگ و بوی شمال دارد و بس. آن هم خیابان فرهنگ است با آن چنارهای عزیز. که در پاییز با آن رنگ های زیبا یادمان می آورد که سرور و شادی یعنی چه. و تابستان ما را از خطر گرمازدگی نجات می دهد و در بهار با جوانه های سبز کمرنگ و زیبایش نوید عید می دهد، و در زمستان زیباترین مناظر را درست در وسط شهر برای مان به ارمغان می آورد. آن هم برای ما شهری های فلک زده ای که برای دیدن طبیعت باید حتما ماشین سوار شویم و چندین کیلومتر برویم تا به منطقه ای طبیعی برسیم و بتوانیم به بچه های مان بگوییم ببینید، این رودخانه است، این دشت است، این اسب وحشی است، این درخت چنار است، این درخت سپیدار است، این یکی برگ های پهن دارد، گردویی که می خوری از این درخت به وجود می آید، سیبی نوش جان می کنی از این درخت به عمل می آید....
- چهارشنبه 30 بهمن 1392-10:2
واقعا من لذت مبرم ميبينم مخالفان عبوري مطلب قابل عرضه اي ندارند واقعا جاي خوشحاليه از يه گوني روي درخت تا چاله مربوط با آب وفاضلاب و.
واقعا كيف كردم...- پنجشنبه 1 اسفند 1392-22:46
توجه کردید توی کامنتها فقط یک نفر از شهدار حمایت میکنه و عرشیاست که مواجب بگیر اون دستگاهه؟!! این آقا نسبت به ر چی که رنگ و بوی درخت و زباله و چاله و چوله و اینها باشه حساسه و فکر میکنه شهردارجونش رو دارن می زنند!! حالا مهم نیست نویسنده یا خبرنگار منظورش چاله اسکندرون باشه! اون میاد یه دفاع بد از شهردار میکنه و تازگیها هم مازندنومه عزیز رو می کوبه!من تعجبم چرا مازندنومه کامنتهای یک طرفه این آقا رو درج میکنه. آدم متعصب جاهله. ارادت ورزی هم حدی داره. این اقا از حد گذرونده. برادر این یه مطلبه با چند تا عکس. اسمی از عبوری برده نشده. چرا تا انبر رو گرفت بالا دادت دراودم. اگر عملکرد عبوری مشعشعه چرا باکی از یک خبر و گزارش داری؟ واقعا آستانه تحملتون این قدره؟ صدرحمت به حجازی که تو این فازها نبود. عرشیا با این کامنت گذرایهات داری به عبوری خیانت میکنی. بس کن بچه جون. ننویس تا رسانه ها آزادانه کار خودشون رو بکنند. نقد و نوشتن معضلات شهری یکی از وظایف رسانه هاست. شهردار بهت چقدر میده تا جلوی نوشتن رو بگیری؟ مخالف اندیشه
- سه شنبه 29 بهمن 1392-11:35
كامنت من بذارمازندنومه
براشما كه صحنه را گرم نكه ميداريم - سه شنبه 29 بهمن 1392-10:55
من از این نوشته برداشت بدی ندارم. فکر کنم بعضی دوستان به علتی که ما از اون بی خبریم، دوست ندارند زشتی ها نشون داده بشه. البته به نظر من بیشتر مردم ساری از شهردار راضی هستند در اغلب کوچه پس کوچه های شهر نشانه هایی از اقدامات مثبت ایشون دیده میشه. اتفاقا این نوشته و عکسهایی که آقای مهدیان فرستادند، کمک خوبی به شهردار به حساب میاد. به نظرم شهردار محبوب ما اگه از مازندنومه و آقای مهدیان تشکر بکنه، خادم بودن خودشو رو ثابت میکنه. مازندنومه دقیقا داره به رسالتش عمل میکنه. در مورد پارک خیابان طبرستان دقیقا یادم میاد که شهرداری بلافاصله پس از گزارش انتقادآمیز مازندنومه وسایل خظرناکی که ممکن بود حتی به مرگ بچه ها منجر بشه رو جمع کرد و این خیلی خوب بود هم رسانه و هم مسئولان شهرداری به رسالتشون عمل کردند. از شهردار خوبمون می خواهیم همچنان به انتقادات توجه کنه تا بیش از پیش محبوب بمونه
- سه شنبه 29 بهمن 1392-10:26
مازندنومه
سپهرعزيز
يكي از كامنتها كه با نام عرشيا باعنوان حمايت ازعبوري رامن ننوشتم
هرچندبه جهت سالم بودن عبوري ومحبوب قلبهاي ساروي ها شدن به جهت تكريم انان وكوتاه كردن دستهاي اختاپوسها و...من هم دوستش دارم
هرچند اعتراف دارم عبوري هم بي نقص نيست تابحال چيزمنفي نديدم دراين موقعيت داره خوب كارميكنه ومن هم حمايتش ميكنم هرچند ما كجا وعبوري كجا - سه شنبه 29 بهمن 1392-10:18
قابل توجه
سپهر وشهروندان عزيز
لطفا سري به سايت شهرداري ساري وسازمان پاركها وفضاي سبزبزنيد ببينيد آمارغرص نهالها وافزايش سرانه فضاي سبز وتوسعه پاركها احداث پاركهاي جديدوترميم وبهسازي پاركهاي قديمي چقدربوده تعدادانگشت شمارقطع ناگزير درخت (بدليل مسير كمربندي كوچه ياخيابان )آنهم بامجوز كميسيون قطع اشجارچقدراست؟
حالا قطع درختان انبوه در جنگلهاي شمال توسط دستگاههاي ذيربط وغرص نهال چقدراست !؟
نهادهاي عريض وطويل حامي محيط زيست ومنابع طبيعي چه كردند؟
آيا قطع يك يا دو درخت آنهم به ناچار....
قضاوت با شما.... - سه شنبه 29 بهمن 1392-10:6
سپهرعزيز
باسلام
كامنت آخري را من نزدم دوست عزيزي كه به نام من عرشيا كامنت گذاشتي لطفا نكن اين كارهارا
سپهرجان
من بدهكار كسي نيستم عبوري هم يه انسانه اشتباه داره يانه
الان تو اين شرايط داره خوب كارميكنه ومردم ساري من جمله من دوستش دارم وحمايت منطقي ميكنم ايراد هم داشته باشه قطعا من اولين نفرم انتقادميكنم - سه شنبه 29 بهمن 1392-9:54
متاسفانه نه مقامات و نه عامه مردم مازندران به درخت و به خصوص به روند فزايند حذف درخت از زندگي روزمره و چشم انداز طبيعي توجه ندارند. در همين كامنتها اگر دقت كنيم، تنها چيزي كه مورد توجه نيست، خود درخت است. به جاي آن يا تعارف است يا جدل. در حاليگه كه گزارش - كه من سوگ نامه اي براي درختان مي نامم- به خوبي به مسئله پرداخته است. روز درختكاري نزدبك است - در تقويم رسمي 15 اسفند - اما در سنت ما مازني ها كل اونه ما-كه همزمان با اسفند ماه است- كاشتن درخت مناسب است. گفتن ندارد اما برخي درختان تنها با جدا كردن شاخه و كاشتن آن در زمين، بهار را ارمغان مي آورد.
- سه شنبه 29 بهمن 1392-8:8
مازند نومه هرچه مطلب علیه عبوری داری خالی کن به جایی نمیرسی
- سه شنبه 29 بهمن 1392-10:19
من خودم به شخصه بعد از دیدن یک طرفه شدن چهار راه های پر ترافیک و مشکل ساز اطراف پیام نور و حل مشکلات آنها، اسفالت شدن و لکه گیری های متعدد خیابان ها ، گلکاری ها و تزیینات میادین شهر و حتی آسفالت مناطقی از روستاها که به چشم نمیآمدند لحظه ای به خودم آمدم که نکند شهردار تغییر کرده باشد و من نمیدانم. با این که به هیچ وجه علاقه ای به دانستن نام مسولان و رجال سیاسی ندارم ولی با دیدن این همه تغییر کنجکاو شدم نام شهردار جدید را بدانم. با این همه برای بهسازی شهر ساری و سرافکنده نشدن پیش هموطنان سایر استان ها وظیفه داریم نقش چشم و گوش توانا را برای شهردار بازی کنیم تا مشکلات را ببیند و در صدد رفعشان برآید. ما همه انسان هستیم و در یک جامعه و در یک شهر زندگی میکنیم. پس بهتر است به جای انداختن سنگهای مجازی برای هم به این بیندیشیم که از چه راهی میتوانیم شهری زیباتر داشته باشیم و درختان قدیمی مان را که ریه های شهر هستند حفظ کنیم. از حمایت شما از شهردار خوب و لایق شهر هم تشکر میکنیم.
- سه شنبه 29 بهمن 1392-8:55
عرشیا دیروز منتظرت بودیم که این کامنت رو بذاری!! چه جوری طاقت آوردی برای شهردار کامنت حمایتی نذاری، اون هم بعد از 24 ساعت تاخیر؟!! لااقل اسمت رو عوض کن که کامنهای فراوونت برای عبوری و شجاعی تابلو نشه! شهرداری که تحمل 4 تا عکس درخت رو نداره معلومه آخرش چی میشه؟! آقای مازندنومه از فردا شروع کن عکسهای خوب خوب از شجاعی وعبوری بذار تا بدن عرشیا نلرزه! شهر که اصلا مشکلی نداره و درختها سالمن و همه چی درسته. مگه کوری آقای مازندنومه که نمی بینی درختها تو زمستون هم میوه دادن به لطف شهردار و عرشیاش!
- دوشنبه 28 بهمن 1392-12:41
متاسفانه اينهمه ادارات ونهادهاي عريض وطويل با مديرومعاون وپرسنل وساختمان و دفتر ودستك دوستدارمحيط زيست!!كجان
وجدانا بيان گزارش بدهندتابحال چنداصله نهال كاشتند والان اين نهالها كجان!؟وچه كردند!؟ - دوشنبه 28 بهمن 1392-12:23
خانم همتی به موضوع بسیار مهمی اشاره کردن - متاسفانه برخی از دوستان حساسیت موضوع رو درک نکردن.
کاش روزی برسه که نه تنها هیچ درختی قطع نشه بلکه هر روز بر تعداد درختان محیط شهری اضافه بشه - دوشنبه 28 بهمن 1392-11:9
قصه ی خوبی بود هه هه
مازندنومه جای این قصه هاست دیگه - دوشنبه 28 بهمن 1392-8:39
اینقدر آسمون ریسمون بافتن نداشت بگو چرا درختهای کهنسال شهر میزنید و بجاش کاج کوتاه میکارین.... بهر حال ممنون از نگاه نگارنده به مسایل اطرافش این نگاه قابل تقدیر است.
- دوشنبه 28 بهمن 1392-8:38
باز این جا یه چیز درباره قطع درخت و مسایل شهری نوشته شد، الان وکیل مدافع مجازی شهردار (عرشیا) میاد می نویسه این خبر بی محتواست و شهردار فلان و بهمانه!!! شما ببینید یک کلمه تو این خبر راجع به شهردار نوشته شده یا نه!!