جدال در حاشیه، وحدت در مرکز
تاکنون نقد آکادمیک بر روی سریال پایتخت صورت نگرفته است/زبان مازندرانی به گویش ولهجه تبدیل شده است/ پایتخت، لهجه مازندرانی را عادی سازی کرد/ نمیشود در یک سریال نوروزی از علامه حسن زاده و جوادی آملی سخن بگوییم/ من پایتخت نشین نیستم اما در پایتخت ایستادهام/ تنابنده دانشجوی خوب ما بود، هنرمندی نیکو سرشت که اصلا قصد توهین و تمسخر هیچ کسی را ندارد و بسیار متفکر است.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، کلثوم فلاحی: پس از پایان پخش سریال پایتخت 3، موافقان و مخالفان این مجموعه در رسانه ها به اظهارنظر و نقد وبررسی مشغول هستند.
فردوس حاجیان یکی از چهرههای برجسته علمی و فرهنگی مازندران به شمار می رود که در زمینه های مختلف هنری و فرهنگی از جمله تئاتر، تعزیه، شعر، مجری گری، آموزش کودکان و...فعالیت کرده است. با او در زمینه سریال پایتخت3 به طور مفصل گفت و گو کردیم. بخوانید.
*مازندنومه: نقدهایی که بر سریال پایتخت 3 شده را چگونه ارزیابی میکنید؟
حاجیان: معتقدم که تاکنون نقد آکادمیک، چه از منظر علوم اجتماعی و چه از منظر سایر شاخصههای نقد، بر روی سریال پایتخت صورت نگرفته است و آنچه که گفته شده را میتوان اینگونه نامگذاری کرد که جمعی اعتراض کردند، جمعی دلنوشتههای خودشان را بیان کردند، جمعی هم دغدغههای شان را نسبت به آرمانگرایی خودشان به سرزمین پاک و مقدس و اسطورهای مازندران مطرح کردند و جمعی هم ایدهآلهای توسعه نیافته اقتصادی و فرهنگی این استان شریف را به بهانه پخش سریال پایتخت اعلام کردند.
بنابراین آنچه تاکنون گفته شده در دایره مطالبی است که عرض کردم. اما نقد مقوله دیگری دارد. به عنوان مثال اگر میخواهیم در حوزه علوم اجتماعی پدیده اجتماعی را مطرح کنیم حال اگر این پدیده خانه و خانواده، انسان و یا جامعه باشد این نقد در سه رویکرد انجام میشود. یا پوزیتیویستی است یا رئالیستی است و یا تغییر گرایی. هر یک از این سه رویکرد روششناختی با چهار بخش فرعی هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی و روشها و یا متدها توضیح داده میشود.
حالا شما بررسی کنید مجموعه صحبتهایی که درباره پایتخت شده است بیشتر متخصصان یا دلسوزان علوم اجتماعی بودند که احساس کردند جامعه مازندران مورد هجمه یا تمسخر واقع شده است که باید بنشینیم و گفتو گو کنیم و نقاط مثبت و منفی کار را دربیاوریم و ببینیم که این سریال با چه رویکرد و هدف و پیامی کار شده است.
مازندنومه: بعضی از منتقدان معتقدند که سریال پایتخت، زبان و گویش مردم مازندران را به تمسخر گرفته است. شما در این زمینه چه نظری دارید؟
حاجیان: معتقدم از منظر نشانهشناسی، اگر نشانهشناسی فرهنگی را یک سپهرنشانه درنظر بگیریم در پایتخت، نجابت، شرافت و عزت مردم مازندران در مرکز سپهرنشانه قرار دارد. طبیعی است که یک سری مفاهیم، خارج از متن، در حاشیه این سپهرنشانه قرار دارد و حاشیه همیشه محل نزاع و درگیری است. به عنوان مثال وقتی خانواده نجیب مازندرانی را تصور کنیم که پدر خانواده که رکن رکین و ستون و عمود خیمه خانواده است و دچار بیماری آلزایمر دچار میشود و در پایتخت3 کمی توهم هم به آن اضافه شده، در مرکز سپهرنشانه مورد عزت واقع میشود ممکن است برای جلب توجه مخاطب در حاشیهی این سپهرنشانه قدری به طنز هم آغشته شود.
منولوگهایی نظیر "ناهار نخردمه"، "الکی میگه" و یا "عباس معصومی" در حاشیه قرار دارد، متن، نجیب و عزتمند است و غرور یک خانواده مازندرانی را به تصویر میکشد که حاضر نمیشوند پدر را به خانه سالمندان بسپارند.
افرادی که دغدغه دارند و دلسوز هستند و احیانا خوانش جامعه شناسی مردمگرایانه دارند در دغدغههای بومی، این را اهانت به خرده فرهنگها میدانند حال آنکه اینگونه نیست. این ابزاری است برای اینکه مخاطب بنشیند و اثر را ببیند و اثر، تاثیر موثر بر مخاطب بگذارد.
من به هیچ وجه اعتقاد ندارم اینگونه منولوگها و یا حتی بعضی دیالوگها که زمینههای طنز را با خود به همراه دارد، تمسخر و یا هجو یک آیین و فرهنگ اسطورهای سرزمین مادریمان را به تماشا بگذارد. اگر اینچنین باشد خودم نیز یکی از مدعیان و مخالفان اینگونه سریالها خواهم بود.
*مازندنومه: چرا بعضی از فرهیختگان هم تصور میکنند این سریال، زبان و گویش مردم مازندران را تمسخر میکند؟
حاجیان: شکی نیست که این سریال باید نقد شود. در نقد یک سیما هم سریال مفصل نقد خواهد شد و منقدان، نقدهای خود را خواهند نوشت، اما باید بگویم که سریال پایتخت3 یک خانواده شریف ایرانی را به تصویر میکشد نه فقط یک خانواده مازندرانی. ممکن بود این سریال در زاهدان و یا خراسان ساخته شود. شخصیت هدایت هاشمی بازیگر نقش "اوس موسی" که با لهجه خراسانی یا مشهدی در سریال حضور دارد، سرتاسر این حضور پر از بذلهگویی و لهجه مشهدی و بعضا جنگ و دعواهای خانوادگی برادران همسر این شخصیت با همان ویژگیهای شهرستانی و خندههای ممتد است که به گونهای تماشاچی را تحت تاثر قرار میدهد، پس این را هم باید بگوییم تمسخر؟ اینگونه نیست.
مازندرانی در درجه اول یک زبان است و در درجه دوم گویش و لهجه. به عنوان کسی که از نویسندگان کتابهای درسی فارسی هستم معتقدم که در دیرینههای تاریخی، مازندران دارای زبان بود. این زبان، آرام آرام در عصر تکنولوژی، مدرنیته و ارتباطات و در دنیای ماهوارهای قرن بیستمی، جای خود را به لهجه و گویش داد و زبان مازندران به کلی فراموش شد. اکنون مردم مازندران هرکجا صحبت کنند، مخاطب میفهمد که این مردم شریف، دارای گویش و لهجه هستند نه زبان. پس ما باید تلاش کنیم که در درجه نخست، زبان مازندرانی را احیا کنیم. فرهیختگان مخالف این سریال، بنشینند کتاب بنویسند، مستند تولید کنند، در نقطه مقابل بعضی از فیلمها، فیلم بسازند و زبان مازندرانی را احیا کنند که کاملا فراموش شده است.
به عنوان مثال اگر از کسی بپرسی "سی" چه معنایی دارد میگوید عددی است از اعداد فارسی، حال آنکه در زبان مازندرانی مفهوم قله و تپه را دارد.
اگر از مردم مازندران درباره واژه "تَش کِله" و "تِش کِله" بپرسی، تفاوت این دو واژه را نمیدانند.
*مازندنومه: پس معتقدید سریال پایتخت، لهجه مردم مازندران را مورد تمسخر قرار نداده است.
حاجیان: طبیعتا گویش و لهجه هر استانی برای دیگر استانها به گونهای در آغاز، باورناپذیر است و موجب خنده و یا خوشحالی آنی یا ابراز احساسات لحظهای میشود اما اتفاقا سریال پایتخت، لهجه مازندرانی را عادی سازی کرد.
در پایان 13 قسمت، محسن تنابنده انگار فرزندی از فرزندان مازندران است که با گویش ما صحبت میکند، "باباپنجعلی" انگار پدری است از انبوه پدران رنج کشیده و دردمند مازندرانی که عمری کار و تلاش کردند برای زندگی شرافتمندانه.
*مازندنومه: درباره ویژگیهای اقتصادی، فرهنگی و گردشگری سریال چه نظری دارید؟
آنچه در پایتخت3 در مرکز سپهرنشانه قرار دارد توجه به محیطزیست است که از شعارهای اصلی سازمان ملل متحد است و این توجه از منظر نشانهشناسی به وسیله بهبود فریبا به تصویر کشیده میشود.
ملاحظه میکنیم که یک محیطبان مازندرانی که به حداقل دستمزد خود هم قانع است و البته اعتراضات مدنی خود را هم پنهان نمیکند در نهایت با جانفشانی از محیطزیست مراقبت میکند.
دیگری توجه به کشتی پهلوانی است. درست است که همه میدانند مازندران مهد کشتی جهان است اما عدم پردازش به کشتی پیشکسوتان باعث فراموشی میشود.
پایتخت3 با قرار دادن کشتی پهلوانی پیشکسوتان در مرکز سپهرنشانه میخواهد مانع آلزایمر اجتماعی شود. یعنی مدام تلنگر میزند که ضمیر ناخودآگاه جمعی مردم مازندران به یاد آورد این دیار ما علاوه بر کشتیگیران جوان مانند پهلوان یزدانی و ... پهلوانان پیشکسوتی مانند مرحوم سید رسول حسینی، امامعلی حبیبی و ... هم داشته که نباید فراموش شوند.
آیتم دیگری که در مرکز سپهرنشانه قرار گرفته ازدواج ارسطو است. مغز متفکر این سریال یعنی محسن تنابنده، به گونهای خواست ارسطو را در مرز قرار دهد. آن سوی مرز، دیگری فرهنگی است، این سوی مرز هم فرهنگ خودی. مرز همیشه محل بروز حوادث و التهابات است، محل چه کنم چه نکنمها، بروم یا نرومها و اتفاقا نقی مدام هشدار میدهد که ما میتوانیم دیگری فرهنگی را خوب بشناسیم و زیر یک خم آنها را بگیریم و مواظب باشیم که فتیله پیچ و ضربه فنی نشویم. فرهنگ خودی را باور کنیم و با حفظ فرهنگ خودی، میتوانیم با دیگری فرهنگی تعامل هم داشته باشیم.
شما درنظر بگیرید برای سه لوکیشن عروسی، سالن کشتی و پردهبرداری از پیراهن تیم ملی، تهیه کننده سریال در ایام تعطیلات چه زحماتی را کشیده است. اینها را فقط در نقد فنی میتوان دید، یعنی حتما باید ساختار و تلویزیون را بشناسیم و برآوردهای مالی را درک کنیم. مشقت حضور 1200 هنرور در ایام تعطیلات را بشناسیم و بعد بگوییم سریال خوب بود یا بد.
نقد سریال اینگونه نباید باشد که فقط نقاط منفی را ببینیم. مثلا باید بگوییم بهتر بود که اقتصاد مازندران دیده میشد، بگوییم این همه زمین، جنگل، دریا، کوه و ... را چگونه میشود در توسعه استان استفاده کرد، این وظیفه یک مجموعه تلویزیونی نیست. وظیفه نمایندگان، مدیران، وزرا و دستاندرکاران اجرایی کشور است.
یک مجموعه میتواند به واسطه تاثیرگذاری خود، تلنگر بزند. مثلا دلسوزان یا فرهیختگان به سریال مشاوره بدهند و بگویند که فقر اقتصادی مازندران که در پشت سرسبزیهای آن پنهان شده است را به نمایش بگذارند.
بگویند سریال تلنگری بزند که از فیروزکوه که به سمت مازندران سرازیر میشویم و از پل ورسک عبور میکنیم، از پل سفید به زیراب و شیرگاه تا قائمشهر و علیآباد، چه کنیم که از این مواهب الهی برای صنعت گردشگری و جذب توریسم استفاده شود.
بگوییم سریال بپردازد به اینکه مفاخر مازندران نظیر طالب آملی، نیما، مفاخر علمی مازندران و ... به گونهای معرفی شوند که البته این هم در حوزه فعالان یک مجموعه طنز نوروزی نیست.
درنظر بگیرید که مازندران دو گوهر گرانمایه علامه حسنزاده آملی دارد که ایشان عارف عالم هستند و علامه جوادی آملی که ایشان هم عالم عارف، اما نمیشود در یک سریال نوروزی از این دو علامه سخن بگوییم. مازندران باید پیشنهاد بدهد برای چنین شخصیتهای ماندگار و جاودانه تاریخی، هنگام که در حیات هستند مجموعههای تاریخی ساخته شود. تجلیل به جای خود نیکو است، اگر ما داشتههایی داریم که به آن افتخار میکنیم خوب است که فیلمنامه نویسان، طراحان، کارگردانان و ... به میدان بیایند و زندگینامه بزرگان ما را در ژانر تاریخی مذهبی به تصویر بکشند.
آنچه که سریال پایتخت میخواهد بگوید اتفاقا برعکس آن چیزی است که برخی معترضان میگویند. سریال پاییتخت میخواهد بگوید که پایتخت جای خوبی برای زندگی نیست، این نکته قشنگی است. پایتخت با همه زرق و برقها، امکانات، آپارتمانهای سربه فلک کشیده، با برج میلاد و هرآنچه امکانات رفاهی دارد اما چیزی کم دارد و آن عدم ارتباط عمیق عاطفی بین دو همسایه دیوار به دیوار، دو همکلاسی دانشگاه و یا دو کارمند شاغل در یک اداره است. حال آنکه ما در سریال پایتخت میبینیم که پدر، پسر و عروس با همه سختیهایی که وجود دارد در کنار هم زندگی میکنند. علاوه بر آن داماد خانواده هم چند ماهی میهمان خانه میشود، پسر خاله هم در جمع حضور دارد. مردم کوچه و بازار همدیگر را میشناسند.
پایتخت میخواهد گسست اجتماعی و فرهنگی انسانهای سرگشتهی قرن بیست و یکمی را به تماشا بگذارد و اتفاقا این نقدی بر آپارتاید شهری است. شهر نمیتواند با همه ویژگیهای مثبتی که دارد عاطفه را در خود جای دهد، اینجاست که خرده فرهنگها، روستا، دهکده، کوه، جنگل و دریا تلنگر میزند که من هستم، نفس میکشم، حضور دارم، مرا ببینید و این حلقه مفقودهای است که منتقدان پایتخت به آن توجه نکردهاند.
البته به گمان من سریال پایتخت بیشتر فرهنگ شرق مازندران و کمی نزدیکتر به استان گلستان را مطرح میکند. صدای دلنشین ترانههای "توتونجاری" استاد اسحاقی و بعضا استفاده از ترانههای استاد ارزمون و نظام و ملودیهای حاکم بر موسیقی متن این سریال به نوعی دلبستگیهای محسن تنابنده را به سرزمین علیآباد و شرق مازندران نشان میدهد که زمانی به مدت دو سال در همان شهر در خانه خالهاش زندگی میکرد.
خیلی خوب است اگر سریال پایتخت به غرب و مرکز مازندران هم بیاید.
*مازندنومه: در صحبتهای تان گفتید پایتخت جای خوبی برای زندگی نیست. شاید عدهای بر شما خرده بگیرند که پس خودتان چرا در پایتخت زندگی میکنید؟
حاجیان: همه میدانند پایتخت اصلی من، روستای افراکتی در شهرستان قائم شهر و استان مازندران است و میدانند اکثر کتابهای آموزشی خودم را در خانه مادریام مینویسم و میدانند از فرصتی استفاده میکنم و به سمت زادگاهم میآیم.
من پایتخت نشین نیستم اما در پایتخت ایستادهام، چون اصلا جای نشستن نست. ایستادهام تا در این دنیای تکنولوژی و رسانه، بتوانم به عنوان کسی که میخواهد برای فرهنگ صلح و همزیستی مسالمتآمیز و آموزش جهانی کار کند نقش خودم را ایفا کنم. من در پایتخت میایستم و در زادگاه خودم مینشینم.
*مازندنومه: به زندگی محسن تنابنده در علیآباد اشاره کردید، پس اینگونه نیست که محسن تنابنده بدون شناخت نسبت به فرهنگ مردم مازندران، این سریال را ساخته باشد؟
حاجیان: او به خوبی فرهنگ مازندران را میشناسد. در سال 77 تا 81 که رئیس دانشکده هنرهای معماری بودم تنابنده از دانشجویان خوب ما بود. بسیار فهیم و با اخلاق است، هنرمندی نیکو سرشت که اصلا قصد توهین و تمسخر هیچ کسی را ندارد و بسیار متفکر است.
ساعتها با او صحبت کردم ، او به مردم مازندران عشق میورزد، با سیروس مقدم هم گفتو گویی داشتم و او هم احساس فوقالعاده قشنگی به مردم مازندران دارد.
*مازندنومه: موافق هستید که فصلهای بعدی سریال پایتخت هم ساخته شود؟
حاجیان: معمولا در دنیا مرسوم است که برخی سریالها و مجموعهها تا 20 یا 30 سال ساخته میشود و مخالفان هم بهتر است به جای مخالفت با تولید و پخش سریال، پیشنهاد بدهد و کاستیها و محاسن سریال را بیان کنند، کاستیها برطرف و محاسن تقویت شود.
پایتخت 3 کاستیهای خود را دارد اما نقاط مثبت سریال خیلی بیشتر از کاستیهای آن است. نزاع و دعوا در حاشیه سپهرنشانه است. در متن، وحدت و انسجام و پایداری وجود دارد.
امید است پایتخت4 با لحاظ کردن پیشنهادها، عزتمندی، فرهیختگی، توسعه فرهنگی و اقتصادی، روح فداکاری، ایثار و گذشت نهفته در متن سرزمین همیشه سرسبز و اسطورهای مازندران را بیشتر به نمایش بگذارد.
*مطالب مرتبط:
باید از سازندگان پایتخت تجلیل کنیم
تجمع کم شمار مخالفان پایتخت در ساری
کم تر از 50 نفر آمدند/ به این بچه بازی خاتمه دهید!
محمدی: توهینی در پایتخت ندیدم/موسیقی مازندران را معرفی کردیم
بزرگ نیا: پایتخت یک فرصت برای مازندران است
مسئولان استان از سازندگان پایتخت قدردانی کنند
«پایتخت»ی که در قلب ها ماند
نگاه خود را از اثر به تاثیر معطوف کنیم
- سه شنبه 19 فروردين 1393-23:31
بعد از مصاحبه سردبیر مازندنومه درباره پایتخت که آن را من سه بار خواندم، این مصاحبه عالی بود. دوبار کامل خواندم و بهره بردم. تشکر از خبرنگار محترمه و استاد حاجیان عزیز
- شنبه 23 فروردين 1393-13:25
با این اوصاف و توضیحات جناب حاجیان ، مطمئنا سریال پایتخت یکی از نامزدهای اسکار امسال هست. پیشاپیش این موفقیت رو به آقای سیروس مقدم تبریک می گویم.
- چهارشنبه 20 فروردين 1393-0:21
خبرنگار محترمه!!؟سطح سواد مازندنومه چی ها کنج قلبم
- سه شنبه 19 فروردين 1393-22:38
فکر میکنم بیشتر احساسی شدید برای شاگرد گذشته تان تا نقد کنید جناب استاد.
- سه شنبه 19 فروردين 1393-21:41
me nezar ine ke ,ama hame vere be ghole aghaye Hajian aval az hame zeboone Tabari(mazandarani) re ehya hakenim,ve baraye in zeboon Rasmolkhat banvissim ke in zeboon be soorate Neveshtari darbiyeh(meteasefaneh asatide mehterame zabanshenase mazeni hanooz bahaham tavafogh nakerdeneh.Age aghaye Hajian pishghedam bavan ve in kare re sarperasti hakenan melyoonha Mazeni re kheshhal kenneneh.
- پنجشنبه 21 فروردين 1393-13:44
میچکا مازرون جان. شما نمی خواد نگران احیای زبان مزانی و ایجاد رسم الخط برای این زبون باشی. جنابعالی اول فارسی رو به خط و زبون فارسی بنویس. بعد هر وقت یاد گرفتی حروف فارسی روی کیبورد کجاست بیا نظر بده. فارسی رو انگلیسی مینویسن بهش میگن فینگلیش. شما مازندرانی ناقصی که بلدی رو انگلیسی تایپ کردی که از زبان مازندرانی دفاع کنی؟ شتر گاو پلنگ میدونی چیه؟!!! همین متنی که شما نوشتی!!!
- سه شنبه 19 فروردين 1393-15:52
خيلي منطقي و خوب دفاع کرديد استاد فردوس، به اميد تمام شدن کج فهميها در استان
- سه شنبه 19 فروردين 1393-15:49
من فقط سه قسمت رو ديدم اما خوش ساخت بود،متاسفانه سفر بودم،دست مريزاد
- سه شنبه 19 فروردين 1393-12:20
... اونایی که میگن پایتخت 3 آزار دهنده و بد بود.آخه شما از سینما چی حالیتون میشه خاک...
- چهارشنبه 20 فروردين 1393-18:24
شما به بزرگی خودت ببخش آقای "وودی آلن" عزیز! لابد شما خودت فیلمساز هالیوودی!
- سه شنبه 19 فروردين 1393-11:1
نقد منصفانه ای بود لذت بردم . اما چقدر خوب است زمانی که رسانه ملی سریالی را پخش می کند نقد و بررسی این سریال هم بخش پایانی آن باشد تا بینندگان با تفکر و اهداف نویسنده و کارگردان آشنا شوند و قضاوت درستی انجام دهند و بتوانند نظرات خود را از طریق تلفن ،شبکه های اجتماعی بیان نمایند .این چیزی است که رسانه ملی به ان بی توجه است .
- سه شنبه 19 فروردين 1393-10:21
با درود فراوان و ارزوی سالی خوب برای تمام دوستان. سریال پایتخت 3 به نظرم امسال خیلی پخته تر و هدف دار تر و برازنده تر بوده و اتفاقا خیلی ظریف به ایرادهای اساسی ما مازندرانیها اشاره داشت که خوبه بدو نیم تا خودمون رو اصلاح کنیم و از طرفی خیلی تمیز خصوصیات خوبه ما رو به نمایش گذاشت و نیز یه سری اهداف ملی رو بزرگتر و همه گیر تر کرد. انتخاب موسیقیای محلیش که واقعا حرف نداشت. قلبا سپاسگزاریم
- سه شنبه 19 فروردين 1393-8:14
از اين مصاحبه بسار منطقي لذت بردم در انتظار پايتخت 4
- سه شنبه 19 فروردين 1393-7:25
كامنتها نظرشخصي افرادند وماهيتش مشخصه اما برخي افرادخود را بچه شهر ميدونندوبافرهنگند براحتي چشمشان وميبندندودهانشان را باز ميكنند عجب بچه شهري با كلاس .....
- سه شنبه 19 فروردين 1393-2:29
بحث حاشیه و مرکز در نقد این فیلم مساله ای بسیار جالب و حرفی جدید است. اگر مخالفان، مرکز و حاشیه را از همین زاویه بنگرند بسیاری از سوءتفاهمها برطرف می شود اما چه می توان کرد؟امری که در نظر برخی مرکز محسوب می شود از نگاه برخی دیگر حاشبه ای بیش نیست و بالعکس. عواملی هم که در تعیین این مرکز و حاشیه دخالت دارند خیلی پیچیده اند؛ از عوامل شخصیتی گرفته تا اوضاع محیطی و اجتماعی. فکر می کنم کل اختلاف مخالفان و موافقان پایتخت در همین امر خلاصه می شود.
امروز گلایه های آقای تنابنده خواندم و خیلی متاثر شدم. من به همراه اکثریت مازندرانی ها از همین الان چشم انتطار پایتخت 4 هستم. - دوشنبه 18 فروردين 1393-22:56
میخای بگی خیلی با نفوذی؟؟!!
- دوشنبه 18 فروردين 1393-19:49
از اقای صادقی بخاطر تهیه این مطلب سپاسگزارم واقعا خیلی مطلب جامعی بود لذت بردم در دیدگاهم تاثیر گذار بود وواقعا نگاهم را عوض کرد نسبت به موضوع از عمو فردوس خوبمان نیز مچکریم
- دوشنبه 18 فروردين 1393-16:34
از تمام هنرمندان اين سريال و استاد فردوس حاجيان از همکلاسيان دوره تربيت معلم داداشم تشکر مِيکنم-سريال جالبي بودبنده از داوران کشتی هستم-از زمانی که اين سريال پخش شده حتی تمام دختر خانمها دوست دارند ورزش کشتی تمرين کنند- يا توکوچه های کرج شنيدم بچه ها داد ميزنند هو هو پلنگ مازندران - اين يعنی تآثير عميق يک سريال.اما يک گلايه زمانی که توی شب تير اندازی کردند به محلی ها اطلاع رسانی نمِيکنند-خِيلی ازمردمان بخصوص سالمندان احساس وحشت کردند جالبتر اينکه در تيتراژپايانی نامي از روستای شيرجيکلاء برده نميشه-يا سياهي لشکراشونم سارويها بودندمقصردوستاني هستندکه دوست داشتند در اين ميان کاسبي کنند.
- دوشنبه 18 فروردين 1393-12:9
مازند نومه بس كن استهزا وشليك خنده نمايندگان مجلس را نشنيدين !!!؟؟
چرا حرفي ازنقي معمولي شد نگفتند به به چه چه عجب فرهنگي....- دوشنبه 18 فروردين 1393-18:54
خود شکن آیینه شکستن خطاست . عیب رفتارهای ما رو جلو چشم مون آوردند بعضی ها طاقت ندارند مثل عرشیا معلوم نیست از کجا اومد زمین و مال فروخت الان تو شهر هست دیگه ! راستی پیراهنت چه رنگیه با چه گلهایی؟ .... ولش کن دیگه همه چی رو به مسائل شخصی متصل نکنید
- دوشنبه 18 فروردين 1393-16:39
نمايندگان به عيدي 20 ميليوني نخنديدند!؟خ
- دوشنبه 18 فروردين 1393-11:38
درود بر استاد حاجیان- و چه نیکو ظریف و استادانه نقد شد. آفرین بر شما.