کزازی: مردم مازندران آشتی جو و شهرآیین هستند
گزارشی از اجرای موسیقی ایرانی گروه ورشان در مقام فردوسی فرزند ایران- ساری: 9 خردادماه 1393
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: جمعه 9 خرداد ماه در ساری ، گروه ورشان موسقی ایرانی را در مقام فردوسی، فرزند ایران، در سالن هلال احمر ساری اجرا کرد.
در این نشست هنری دکتر میر جلال الدین کزازی -فردوسی پژوه و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی و از چهره های ماندگار- درباره کوشش های پایدار و مانای حماسه سرای بزرگ –فردوسی- در زبان و ادبیات فارسی به ویژه آفرینش شاهنامه و جایگاه خنیاگری در اشعار فردوسی سخن به میان آورد.
وی در بخشی از سخنان خود با اشاره به نام بردن فردوسی از مازندران در شاهنامه گفت : دیوان در شاهنامه ، با آنچه که ما امروز می شناسیم یکسان نیستند.
این استاد دانشگاه افزود : آن دیوان که در آغاز شاهنامه از آن سخن رفته است، در اوستا جایگاه شان سرزمین چهار گوشه و چهار ور و از سوی دیگر مزنه دانسته شده است.
وی ادامه داد: به باور فردوسی در شاهنامه ، دیوان در مازندران ، مردمانی بودند بسیار شهر آیین ، فرهیخته و برخوردار از فرهنگ درخشان که مایه شگرفی و بهره مندی این مردم در هزاره پنجم پیش از میلاد در پهنه تاریخ آشکار می شود.
دکتر کزازی یادآور شد : این سخن پر گزاف نیست که یکی از ویژگی های فرهنگی این مردمان که به راستی مایه شگفتی است، خردآشوب است.
وی تصریح کرد: در شهرهایی که از این دیوان بر جای مانده است پادگان دیده نشده است، به سخن دیگر مردمان مازندران مردمانی بودند آشتی جو که با هیچ کس سر جنگ نداشتند و نیازی هم به سپاه و پادگان نمی دیدند.
کزازی با بیان این که سوی دیگر این است که هیچ کاخی در شهرها دیده نمی شده است، تاکید کرد: سخن دیگر این است که مردم مازندران فرمانروا و پادشاه نداشته اند.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه سخنان خود افزود : ویژگی دیگر آن بود که پرستشگاهی هم در این شهرها هرگز یافته نشده است، زیرا هر کس هر آیینی را که می خواسته، می ورزیده است.
وی یادآور شد: به راستی ما پس از هزاران سال هنوز نتوانسته ایم به آن فرهنگ شهرآیینی برسیم که مازنی های کهن از آن برخوردار بودند.
دکتر کزازی با اشاره به این که باستان شناسان نشانه هایی از شهرهای کهن در مازندران، یافته اند، گفت : مبادا گمان ببرید که دیوان شاهنامه با آن دیوان (اهریمنان و پتیارگان)یکسان اند.
گفتنی است در این برنامه تصنیف شکوه یار با شعر میر عبدا... سیار کاوردی ، کجا خفته ای با شعر حسین مسرور و چهار پاره با شعر کیوس گوران توسط سید پرویز سیاهدشتی خوانده شد.
در بخش دوم نیز قطعاتی از تصنیف روزگار و حصار از فردوسی، آواز رجز و فرود (فردوسی) و تصنیف گنج سرود با شعر خواستار اجرا شد.
اعضای گروه موسیقی ایرانی ورشان عبارتند از: مهرداد عالمی( سرپرست گروه و نوازنده سنتور) ، پویا ایمانی (عود) ، حامد ایمانی(کمانچه) ، امیر خواستار (نی و نقاره) ، سیاوش دانش (تنبک) ، فرزاد محمدنژاد (تار) ، گلمهر عالمی (کمانچه و همخوان) ، پرویز عبداللهی ولیکچالی (قرنه) ، سید بهمن ساداتی(گوینده آواز باستانی) ، سید پرویز سیاهدشتی (خواننده) و سامره مفتون (روایتگر شاهنامه).
در پایان این برنامه با اهدای لوح سپاس از خدمات علمی استاد دکتر کزازی ، تجلیل به عمل آمد.
- سه شنبه 13 خرداد 1393-23:57
اگر مازندران شاهنامه همین استان خودمان نبود آیا فردوسی میهن پرست آن را شهر ما ( سرزمینی که برای خود و خوانندگان ایرانی شاهنامه عزیز و ارجمند است) می خواند و آرزوی آبادانی و خرمی جاودانه برایش می کرد؟ ریشه یابی روستای خرچنگ ساری به واژه ادره جنگ یا همان ارژنگ و کوه اسپیروز شاهنامه به اسپرس کنونی می تواند موضوع را کمی روشن کند.دکتر کزازی بیم آن دارد مازندرانی ها هنگامی که داستان یورش خونبار کاووس به مازندران و کشته شدن بزرگان این سرزمین همچون دیو سپید و ارژنگ دیو به دست رستم دستان را می خوانند سپاه ایرانی به فرماندهی کاووس و نیز رستم را بیگانگان متجاوز به خاک خود بدانند و احساس سرافکندگی کنند و خود را نه با رستم و فرمانروای ایران که با دیو سپید و ارژنگ دیو همداستان و همسو بیابند پس می کوشند یا مازندران شاهنامه را سرزمینی در پاکستان و جایی بیرون از ایران کنونی بشناسانند و یا دیو شاهنامه را جدا از دیو فارسی به معنای اهریمن و پتیاره بخواند ما هم می دانیم دیو شاهنامه همان دیو فارسی نیست وگرنه نام روستا و خاندانی مازندرانی را دیو کتی و دیو سالار نمی نهادیم دکتر کزازی نمی داند این واژه دگرگون شده دِوَ به معنای ارباب است و لقب احترام انگیزی در مازندران بوده است و در روندی زبان شناختی به دیو انجامید که از سر اتفاق با دیو فارسی یکسان تلفظ می شود
- پنجشنبه 15 خرداد 1393-14:3
آقای مهرداد. فردوسی اگر میگوید که مازندران شهر ما یادباد..،دقت کنید که اززبان چه کسی میگوید.ضمنا یکبار دقیق داستان را بخوانید.مازندران سرزمینی بیگانه بود که کاووس قصد گشودنش کرد و دستگیر و زندانی شد و رستم با گذر از هفت خوان اورا نجات داد.
- دوشنبه 12 خرداد 1393-15:6
دکتر کزازی وقتی در همایشهای گوناگون در مازندران از مازندران حرف می زند مصداق باب طبع میزبان سخن گفتن است.اصلا مازندران شاهنامه ربطی به مازندران کنونی ندارد.دیگر این که ایشان متخصص تاریخ و پیشاتاریخ نیستند بلکه ادیبی پرتوان هستند که آشنایی با اسطوره هم دارند.دریغ است استادی چنو که حقیقت را فدای مصلحت کند.جا دارد در یک همایش تخصصی کم هزینه آخرین پژوهشها درباره مازندران و دیوان آن مطرح شود.آقا یا خانمی که آن کامنت انتقادی را گذاشته ای متشکرم.این گونه سخنرانیها باب طبع کسانی است که میخواهند به گذشته های موهوم ببالند و از خواندن کتب و مقالات علمی ناتوانند.
- سه شنبه 13 خرداد 1393-12:11
جناب ناظر شما می گویید مازندران شاهنامه ربطی به مازندران ما ندارد . تا این جاش شما با کزازی برابرید . کزاری هم مدعی است مازندران در اصل جای دیگر بود و مازندرانیان به زور و جبر آریاییان به محل فعلی پناه آورده اند .
حال آن که در و دیوار گواهی بدهند .... مازندران همین جا بود و همین جا هست و مازندرانیان نیز از تیره اقوام آریایی اند .- پنجشنبه 15 خرداد 1393-13:59
آقا یا خانم در و دیوار
آقای کزازی در سخنرانیهای مازندرانش مازندران شاهنامه را همین مازندران کنونی می داند.شما کتاب دکتر صادق کیا را درباره مازندران شاهنامه بخوانید.اتفاقا دکتر کیا خود مازنی بوده است..
- دوشنبه 12 خرداد 1393-10:50
«به باور فردوسی در شاهنامه ، دیوان در مازندران ، مردمانی بودند بسیار شهر آیین ، فرهیخته و برخوردار از فرهنگ درخشان که مایه شگرفی و بهره مندی این مردم در هزاره پنجم پیش از میلاد در پهنه تاریخ آشکار می شود.»
در این عبارت زیبا که نقل شد استاد کزازی اصالت مازندرانیان و ریشه های قومی مردمش را جدا از اقوام آریایی ترسیم می کند .اشاره به هزاره پنجم ( پیش از هزاره چهارم قبل از میلاد،پیش از آمدن آریاییان به فلات ایران )موید همان گمان نادرست ایشان است .
آقای کزازی بدون هیچ دلیلی روشن ، تمدن باستانی مازندران را به تمدنی کهن وصل می کند که به باور بسیاری از جمله خود ایشان دلیل انهدام آن، تجاوز و تهاجم اقوام آریایی به شهر هایشان بوده است . تمدنی که ایشان به آن اشاره می کنند، در مکانی موسوم به مُهنجا دارو ، واقع درپاکستان امروز بوده است و آثار باستانی آن نیز درهمان جا باقی است اما قائل شدن به یک ارتباط مستقیم بین این خرابه ها با تمدن مازندرانیان ، فقط و فقط ابتکار آقای کزازی است .
بلی اگر مردم مازندران آشتی جویند و با هیچ کس سر جنگ ندارند در عین حال گفتار نادرست و بی مدرک از تاریخشان را نیز برنمی تابند .
زبان مردم مازندران و شناسه های فرهنگی این مردم و سوابق تاریخیشان، همه و همه به روشنی آنان را به اقوام آریایی نسبت می دهد . اصرار بی دلیل ادیب سره نویس ما آقای کزازی در ارائه چنین سابقه ای سوال برانگیز است .
گمان ناپخته ای است اگر تصور کنیم پیشینیان این مردم به دلیل فشار مردم آریایی، در تعقیب و گریزی طولانی، از دره سند پاکستان به دامنه های شمالی البرز گریخته اند . این روایت بی پایه و اساس که آقای کزازی از ابراز مکرر آن هیچ ابایی ندارد ،حاکی از نگاه نادرست و عدم آشنایی شان به تاریخ و به ویژه به مقوله جغرافیای تاریخی است .
ضمن گفتن خوشامد به استاد، از ایشان می خواهم در مورد مردم این خطه و تاریخ آن ها همان دقتی را بکار برند که در سخن گفتن سره به آن خو کرده اند . - دوشنبه 12 خرداد 1393-10:42
فرصتی ناب از دستم رفت
کاش بهتر اطلاع رسانی می شد.
گلایه از مازند نومه - دوشنبه 12 خرداد 1393-9:19
استاد عزیز و عالیقدر جناب اقای دکتر کزازی ازینکه خصلتهای نیک نیاکان ما را توصیف نمودید و تصحیح فرمودید که جای این تصحیح بسیار خالی بود- تشکر می کنیم و امیدواریم بخواهیم و بتوانیم دوباره با ان نیکی ها که امروز همگان فقط به ان می بالیم در حالیکه محتاجیم اشتی کنیم . نامتان چون همیشه بلند و عمرتان جاوید باد
- يکشنبه 11 خرداد 1393-21:17
از همۀ آنهایی که با دعوت از بزرگان، ما را سرافراز می کنند سپاس گزارم