و آهو وسط موهای جنگلی ات...
«بیایید قلبتان را چسب بزنم» مجموعه شعرهای فاطمه حیدری -شاعر ساروی- منتشر شد+معرفی کتاب
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، احسان مهدیان: فاطمه حیدری شاعر این مجموعه که پیش تر از او شعرهای خوبی خوانده و شنیده بودم، اواخر سال گذشته پرینت آن را به منظور بازبینی جهت اقدام به جمع آوری و انتشار مجموعه " بیایید قلبتان را چسب بزنم "، برایم آورده بود.
با اینکه با شعرهایش آشنا بودم هم آن روز خوشحال شدم و هم امروز که مجموعه " بیایید قلبتان را چسب بزنم" را به دستم رساند؛ واقعا چسبید .
شاعر : فاطمه حیدری
ناشر: پریوشان
قیمت : 5000 تومان
چاپ و صحافی : طرح و نقش تهران
شعرها با اینکه از نبوغ مولف حکایت دارد، آمیختگی بسیاری از احساس و عاطفه مندی در لابلای واژگان جدی و سخت " بی رحم و با انضباط " مثلا بر می خوریم به سطرهایی چون " دیوانه ترین عضو بدن اشک است " ص 32 و یا اینکه " دختران زیبا هرگز نمی میرند " .... ص 43
عشق در پاییز تخم ریزی می کند / مگر من از روسری ات چه می خواهم ؟!....
.........
پدر بزرگ معتقد بود شاعر یعنی کسی که خون جگر می خورد !
دریا بوی تنت را برد آنطرف / چه سیاستی دارد عشق ......ص 34
ملاحظه می فرمایید که حیدری شاعر ، حیدری طنز پردازیست که قابلیت های شعری خود را در کنار چاشنی های طنازانه در متن انتشار می دهد . دوست دارم با هم شریک خواندن این مجموعه باشید :
چه شد قلبت گشادتر
و آهو وسط موهای جنگلی ات...
بازی می کند
به گلها زنبور می دهم
این فقط یک علاقه نیست
معشوق من یک بسته نمک است .......... ص 37
وبالاخره در ص 72 مجموعه " بیایید قلب تان را چسب بزنم " می خوانیم:
چه کسی خودکار سرمه ای را آفریده است؟
چه کسی چشم های تو را به وجود آورده است؟
لطفا کمتر نگاهم کن!
تا تمرکز بگیرم در این قسمت عشق
و دقیقا بفهمم
چه عاملی ما را به هم نشان داده است
جسارت او در خلق لحظه های شاعرانه در بازی های زبانی و برهم زدن بعضی قواعد ساده به زیباترین وجهی انار شدند، نارنگی و نارنج شدند، حتی شعر شدند تا ما با هم کنار گندم زارهای نیمه کاره بخوانیم و قفل ها را باز کنند .
- سه شنبه 14 مرداد 1393-9:13
دلم می خواست به جای آقای مهدیان باشم به زبان خودت جواب ( منتقد ) را بدهم وبگویم شما بویی از ادب و دانش ادبی نبرده اید کتاب شاعره محترم خانم حیدری بسیار زیبا و شیرین است طنز هم خیلی نشان داده است از شهرکتاب آن را تهیه نمودم هنوز کامل نخواندم. ولی همین اندک به فرمایشات جناب مهدیان صحه می گذارم چون که شاعره محترم می خواهد تراوشات ذهن خود را با لحن طنز بیان کند در صفحه 11 کتاب در ادامه شعر صفحه قبلی نوشته شده است :
(تو ترسو تر از آن بودی
که سر مشق مرا بخوانی
از لج همه را به میخ کوباندی)
و در صفحه 12 کتاب در بخشی از شعر آمد:
( تلِ تو توی دریای من چه می کرد ؟
عاشقی دامن می خواهد
روسری بلنذ
کت و شلوار گلدارت
خاک های دورش مال من!....
غروب ها خورشید عسل می دهد)
اکنون که به چنین سطرهایی بر خوردم ایمان دارم جناب آقای مهدیان عزیز به درستی و هوشمندی کتاب فوق را معرفی کردند و پاسخ تند شما را نیز معقول و با متانت نوشتند . من تازه کتاب و خریدم از خواندنش خوشم آمد ولی چاپ ضعیف کتاب خیلی اذیت می کند . در استان مازندران چاپ خانه های خیلی بهتر هستند ناشر تهرانی بی مبالاتی کرده است چون تاکنون شاعره را ندیده ام قضاوت نمی کنم ولی محتوی کتاب با چاپ خوب بهتراست از نام تهران و چاپ تهران . پیش نهاد می کنم ناشران و چاپ خانه های استان مازمندران را برا کتاب بعدی امتحان فرمایید- پنجشنبه 13 شهريور 1393-2:2
من به دلیل جدا کردن شاعر خانم و آقا لفظ شاعره آوردم از این بابت ببخید مرا .
درد این است که شخصی یک کتاب رو میخوانه خوشش میاد میگوید دیگران بخوانند حال اگر کسی خوشش نیامد نخواند چرا به شاعر و معرف توهین می کنند . - يکشنبه 19 مرداد 1393-16:47
دوست گرامی اگر منظور شما از منتقد،بنده هستم،من نیز نظری غیر از آنچه شما فرمودید ندارم.کامنت بنده در پاسخ به دیدگاه سرسری جناب "سوارکاری او" بود.اندکی دقت!ما نیز پیش از شما شعر شاعره محترمه را ستوده ایم.
- چهارشنبه 22 مرداد 1393-10:44
آقای منتقد ! بی احترامی تان به دوست تعجب را بر می انگیزد . دوستانتان بی دقت اند و ذهنی مبتذل دارند . دست شان کراهت دارد و فکرشان چنین است چنان است و سروده های به قول شما شاعره محترمه !! ( که لفظ درست آن شاعر محترم است !) را نمی فهمند . ظاهراً مازندنومه هم بر نتابید و سهمی از توهین های شما را ممیزی کرد و حذف نمود. تمام هتاکی ها به نویسنده نقدی بود که ظاهراً شما آن نقد را نپسندیده اید . آیا تنها تایید شما از شعر و بیان یک دلیل برای هدفی که داشته اید شایسته تر نبود ؟ تا واژه دوست را اینگونه مبتذل به کار نبرید ؟
- دوشنبه 13 مرداد 1393-2:20
با سلام به هر دو کامنت گذار و دست مریزاد . شما بنویسید بهتر ما بیاموزیم .
البته چینش زبان و نوشتار شاعر همینگونه است نوعی طنز بردازی در لایه های عاطفه مند اگر کتاب دستتان است کمی دقت کنید حب و بغض ها تا حالا چیزی بر ادبیات مازندران اضافه نکرد زین پس هم نمی کند .
ضمنا این چند جمله صرفا جهت معرفی مجموعه است نه چیز دیگری اگر آب در خوابگه مورچگان ریخت از ذات شعر است مسئولش من نیستم .
ممنون از حضورتان - يکشنبه 12 مرداد 1393-23:38
دوست گرامی نگاه سطحی به آثار ژرف و سرشار از احساس شاعر خوش ذوق، زاییده ی ذهن مبتذل شماست...دید مسمومتان را به خورد دنیای شعر ندهید...ذهن شما درگیر فضای دیگری است،لطفا با این حال دست به مطالعه ی شعر نزنید...کراهت دارد!!!
- شنبه 11 مرداد 1393-17:47
ابتذال اسب زین کرده ی شاعر شده است!! ببین که جه آسان خنده را به ریش بلند تو پرتاب میکند !!