مهربانی را بياموزيم
مهربانی را در گوشهای از این زندگی گم کردهایم و اصلا نمیخواهیم دوباره آن را پیدا کنیم. مازندران با وجود همه مواهب الهی اما مانند کویری که تشنه باران باشد، تشنه محبت است.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، کلثوم فلاحی: این روزها فیلم شهر موشها 2 ، صندلیهای سینما را مملو از جمعیتی مشتاق کرده که آن چنان دل خوشی از سینما ندارند.
اگرچه که نقدهایی هم بر این فیلم تقریبا موفق وجود دارد، نمیتوان از حس قوی "نوعدوستی" در فیلم شهر موشها 2 چشم پوشید.
آنجا که بچهموشها، بچه گربه را از آب میگیرند و نجاتش میدهند، آنجا که موش کور برای نجات بچه گربه جان خود را به خطر میاندازد، آنجا که بچه موشها در مقابل پلیس میایستند و بچه گربه را تحویل نمیدهند، آنجا که شب تا صبح را در مدرسه بالای سر گربه مریض میمانند تا از حال بچه گربه باخبر باشند و آنجا که موش کور کبریت را از دست بچه موشها که میخواهند گربههای بدجنس را از بین ببرند، میگیرد تا بچهای مرتکب عمل غیر کودکانهای نشود؛ در تمامی این صحنهها محبت، مهربانی، نوعدوستی و دوست داشتن موج میزند.
وقتی خانوادهها میخواهند فرزندان خود را از پیش بچه "اسمشو نبر" ببرند اما بچهها اصرار بر ماندن در کنار بچه گربه بیمار دارند و اصلا بچه گربه را در تراز و در قبر "اسمشو نبر" قرار نمیدهند و به ایوان مدرسه میآیند و شعری سر میدهند: ... چه بچه گربه چه بچه ی موش خواهان مهریم و گرمای آغوش ... به خانوادههای خود اعلام میکنند این کودک اگرچه فرزند دشمن آنها است اما طفل بیپناه و نیازمند حمایت و محبت است.
بچه موشها، خود و شهر خود و ساکنان آن را به خطر میاندازند اما بچه گربه را به آن گربههای جنایتکار، تحویل نمیدهند.
استاندار مازندران صبح روز اول مهرماه در زنگ مهر، پرسشی را که در روز خبرنگار مطرح کرده بود، دوباره بیان کرد و گفت هنوز هیچ جوابی نگرفته است که با وجود نعمات فراوانی که در مازندران وجود دارد پس چرا مازندران در جایگاه خود قرار نگرفته است.
شاید تصور کنید سوال استاندار مازندران نیازمند ماهها تحقیق و پژوهش و ضرب و جمع، نظرسنجی و ... باشد، نیازمند نوشتن مقاله اقتصادی هم نیست، نه، جواب سوال استاندار بسیار کوتاه است.
نه اینکه سوال مهم نباشد، جواب آسان است. مازندران پر از نور، در ظلمت قرار گرفته و به جای اینکه استانی برخوردار باشد، استانی محروم است. علت این محرومیت را باید در خودمان جستوجو کنیم: «این مردم سیاه در آن خانه ی سفید تلفیق ماهرانهای از نور و ظلمت است»
ما مردمانی هستیم که مهر ورزیدن را فراموش کردهایم و اگر بچه گربه قصه شهر موشها در اختیار ما بود حتما تحویل گربههای نامرد میدادیم که قصد جانش را کرده بودند تا خودمان راحت باشیم.
مهربانی را در گوشهای از این زندگی گم کردهایم و اصلا نمیخواهیم دوباره آن را پیدا کنیم و به کار بگیریم. مازندران با وجود همه مواهب الهی اما مانند کویری که تشنه باران باشد، تشنه محبت است.
کمی به اطراف خود نگاه کنید، دوستیهایی که از بین رفته و کینه ها و زیرابزنیهایی که جایگزین آن شده و این مسئله بیش از هر استان دیگری در مازندران موج میزند و به همین دلیل است که گاهی استان سبز ما را از نظر محرومیت با سیستان و بلوچستان با آن طوفانهای شن مقایسه میکنند.
دست ما کوتاه نیست و جواب سوال هم بر قله قاف قرارنگرفته است، پاسخ، همینجا در میان ما است.
مهربانی کودکی تنهاست
مهربانی را بياموزيم....
* تیتریادداشت عنوان شعری است از محمدرضا عبدالملکیان
- شنبه 5 مهر 1393-14:9
تنها آن زمان که انسانی رشد یافته، پخته، هوشیار و آگاه شوی خواهی توانست به مردم خدمت کنی. بلی تنها در چنین حالتی می توانی خدمت کنی، چون چیزی داری که می توانی تقسیم کنی : عشق و مهربانی. چیزی داری که یاری رسان است : درک و خرد."اشو"
- شنبه 5 مهر 1393-11:43
با این طرز تفکری که دوستان نسبت به هم دارند .......... واویلا ا ا ا ا ا
- پنجشنبه 3 مهر 1393-18:27
از مطلب سرکار خانم فلاحی لذت درس گرفتم برای برخی افراد کامنت گذار که اسم خود را خبرنگار گذاشتن متاسفم واقعا شما همکار زنده یاد جابر هستید شرم حداقل واژه در خور شماست
- پنجشنبه 3 مهر 1393-7:18
اینکه فلاحی مهربون نیست یا هست کاری نداریم ولی هرچی باشه در حق دشمنش زیر آب زنی نمیکنه چه برسه به دوست!! از طرفی جالبه برخی از همین خبرنگارا نمک همکارا ن رو هم میخورن از جیبشون هم پول هم میگیرن ولی جالب تر از ایکه وقتی همون همکار و دوست رو تو جلسات میبینن چشم و ابرو هم نازک می کنن !!!!! آدم شاخ در میاره والله! ولی هیچ کس از مرام به فلاحی نمیرسه، بهتره فلاحی یه کم به بعضی از بچه مچه های دور و برش یاد بده انسانیت خارج از دینداری در کشورهای مدرنیته هم مد روز هست خجالت نکشن که یه موقع با انسان بودن یه قدم به افکار اسلامی نزدیک میشن هیچ وقت این شائبه پیش نمیاد ای دوست !!!!یه کم لااقل انسان باش. فلاحی تو مطمئن باش جدای همه هستی به جد میگم واین حرف رو با تاکید میگم. مواظب خودت باش حسود زیاد داری
- پنجشنبه 3 مهر 1393-17:8
آخه فلاحی چی داره که حسود زیاد داره ؟!!!!!!!!خنده داره خوبه وضعیت خودشو خانوادشو و موفعیتشو همه میدونن یه حرف بزن که دیگران نیشخند نزنن
- پنجشنبه 3 مهر 1393-1:18
از ماست که بر ماست. متاسفانه
- چهارشنبه 2 مهر 1393-22:9
تو فلاحی دم از مهربونی میزنی خودت همیشه پاچه همرو میگیری مگه خودت مهربونی بلدی ...
اقای صادقی هر مطلبی من واسه این خانم گذاشتم شما نصفه نیمه گذاشتی اما خدایی اینو بزار تا یه کم این بشر ...به خودش بیاد- پنجشنبه 3 مهر 1393-1:21
خبرنگار محترم، هیچوقت پشت سر همکار دیگه ات اینجوری حرف نزن. چرا شما همیشه باید کامنت بد بزاری و متوقع هم باشی ناسزاهایت انتشار یابد؟؟ مگر اینکه قلبت هم بد باشد. ما که خبرنگار نیستیم وقتی این فضا را می بینیم نگران می شویم. دوست خبرنگارت هر چی هم بد باشد زیر مطلبش نباید بد وبیراه بنویسی. تهمت خوب نیست. دنیا دو روز است. قدردان هم باشین. گله هم اگر دارید آشکارش نکنید. دوستان رعایت کنند و زیر مطلب دربار همان مطلب نظر بزارن و توهین نکنند.با تشکر از نویسنده این مطلب که جوان است و پرکار
- چهارشنبه 2 مهر 1393-15:9
شما اول خودتو درست كن ...
- چهارشنبه 2 مهر 1393-13:7
درود بر خانم فلاحی.تحلیل شما از فیلم شهر موشهای 2 زیبا بود.
حس نوستالوژیک و خاطره زیبا و بیادماندنی نسل ما- بچه های ده 50 -و پدران و مادران امروز از فیلم شهر موشهای یک که نمایش آن بر پرده سینما هر چند آماتور در نوع خود بی سابقه بود همه را بر ان داشت تا بار دیگر خاطرات شیرین آن روزها تداعی شود.