تعداد بازدید: 4115

توصیه به دیگران 16

چهارشنبه 2 خرداد 1397-8:13

یادداشت دیگری از لطف الله آجدانی

آرش کمانگیر و بدخوانی های تاریخی

درست است که منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی کهن ترین متنی است که در آن از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است، اما این متن کهن ترین متن در باره آرش کمانگیر نیست. جدای از دو متن باستانی «اوستا» و متن پهلوی «ماه فروردین روز خرداد» که قرن ها پیش از منظومه ویس و رامین پدید آمده اند، منابع متعدد و فراوان دیگری نیز در دوره اسلامی پدید آمده اند که در آنها داستان آرش کمانگیر روایت و جملگی این منابع در قدمت زمانی و تاریخی بر منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی تقدم و سبقت دارند.


 مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، لطف الله آجدانی تاریخ پژوه: هیچ تاربخ پژوه و محقق معتقد به ضرورت سخت کوشی و دقت علمی در توصیف و تحلیل و نقد تاریخ و فرهنگ، نمی تواند پنهان و انکار کند که جای تاسف خواهد بود اگر بخواهیم با پاره ای ساده انگاری و بدخوانی و بدفهمی تاریخ و فرهنگ، فراز و عرش پر منزلت و با ارزش ادراک و شعور تاریخی، فرهنگی و علمی را با آن ساده انگاری ها و بدخوانی ها و بدفهمی های درآمیخته به کم دانشی یا تعصبات خرد ستیز و معرفت آزار به فرود و فرش بی مقدار و بی منزلت ادعاهای پوچ و بی اساس و شبه علمی تقلیل و تنزل دهیم.

نمونه ای روشن از تاربک اندیشی و بدفهمی ها و طرح ادعاهای بلند و سترگ ناشی از آن اما کوتاه نگرانه و نحیف را که در ترازوی نقد و عقلانیت هیچ وزنی ندارد و دستاوردها و سرمایه علمی درخشانی را به دست نمی دهد، می توان در باره آرش کمانگیر یکی از نمادهای مهم و برجسته ملی و حماسی ایران و ایرانیان و ادعای انتساب محل پرتاب تیر او به شهر ساری بازجست و به دست داد.

« آرش کمانگیر؛ ساروی یا آملی؟!» متن گفت و گویی است کوتاه از لطف الله آجدانی با سایت وزین مازندنومه. آن گفت و گوی کوتاه به این نکته بلند نظر داشت که باید« دقت کنیم روایات اسطوره ای و حماسی و شبه تاریخی را نمی توان با قاطعیت به واقعیت های تاریخی نسبت داد و‌پیوند زد.» و نیز تاکید شد :« جدای از میزان واقعی و تاریخی بودن یا اسطوره ای بودن آرش کمانگیر ؛ او یک نماد ملی و میهن پرستی در ایران و نزد ایرانیان است که به اتکای اسناد و منابع، انتساب او به هر شهر از ایران زمین را باید به دیده احترام نگریست و از تحریف و دستبردهای اسطوره ای، تاریخی، فرهنگی و قومی و اقلیمی اجتناب ورزید.» 

نیز تصریح شد:«در دو منبع؛ یکی در منظومه ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی و دیگری در کتاب تاربخ گزیده حمدالله مستوفی؛ از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش کمانگیر برای تعیین مرز ایران و توران یاد شده است. و جز این دو مورد، هیچ اثر تاکنون دست یافته را نمی توان به دست داد که از ساری به عنوان محل تیراندازی آرش کمانگیر یاد کرده باشد
.اما بسیاری از منابع به طور مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر صحت انتساب محل پرتاب تیر آرش به آمل دارند.» از این جمله اند: «مجمل التواریخ و القصص» از نویسنده ناشناس و احتمالا ابن شادی اسد آبادی از اهالی اسد آباد همدان؛  کتاب « طبقات ناصری» تالیف منهاج الدین سراج جوزجانی ؛ کتاب « تذکره الشعرا» از دولتشاه سمرقندی؛ و کتاب « تذکره مجمل الفضلای » از بقایی بخارایی، که به صراحت محل پرتاب تیر آرش را آمل یا قلعه آمل دانسته اند. علامه قزوینی نیز در مطلبی که در باره مقدمه ابومنصوری نوشته است آمل را به عنوان مکان پرتاب تیر آرش معرفی کرده است.

جدای از صراحت منابع متعدد در دلالت بر انتساب محل پرتاب تیر آرش به آمل، آنجا که در بند ششم یشت هشتم کتاب اوستا به عنوان قدیمی ترین متن باستانی در باره آرش، محل پرتاب تیر آرش کوه « ایریو خشونه» یاد شده است، این کوه با توجه به صراحت منابع در اتفاق این داستان در طبرستان و نیز تاکید و تصریح ابوعلی محمدبن محمد بلعمی در کتاب «تاریخ بلعمی» در دلالت بر این که :« آرش از جایی تیر انداخت که از آن بلند تر کوهی نیست»، جملگی  با دماوند آمل قابل تطبیق است و نه با ساری.

این نکته نصرالله هومند مازندران پژوه برجسته که: «از قدیم بنا بر این بود که اگر کسی می خواهد تیری را رها کند به جای بلندی می رفت و نه جای پست و ما باید ببینیم شهر آمل، ساری و یا بابل کدامشان در بلندی و کدامشان در پستی قرار دارد»، از این درست اندیشی دور نیست که دماوند و ارتفاعات آمل می تواند همان جایی باشد که به تصریح بلعمی :« از آن بلند تر کوهی نیست».

افزون بر آن دقت کردنی است که استاد احسان یارشاطر که یازده داستان از داستان های ایران باستان را از منابع و آثار و متون اوستایی، فارسی باستان و پهلوی و پارتی و سغدی در کتابی به نام «داستان های ایران باستان» به فارسی روایت کرده است، با علم به این که اوستا محل پرتاب تیر آرش را کوه «ایریو خشونه» معرفی کرده است، آن کوه را با قله دماوند آمل قابل تطبیق دانسته و در نخستین داستان از این مجموعه که داستان آرش کمانگیر است در شرح و روایت داستان آرش چنین آورده است که:«آن گاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر قله کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را از شست رها کرد».

   وانگهی دقت کردنی است حتی آن جایی که در کتاب « آثارالباقیه عن القرون الخالیه» ابوریحان بیرونی از رویان به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است، رویان آن روزگار از توابع آمل قدیم بوده و نه ساری.

بسیار مهم ودقت کردنی است که کوبندگان بر طبل ادعای انتساب محل پرتاب تیر آرش کمانگیر به ساری در حالی گرانیگاه ادعای خود را بر قدمت تاریخی یک بیت شعر از منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی که در قرن پنجم هجری و قمری پدید آمده و در آن آمده است: «از آن خوانند آرش را کمانگیر / که از ساری به مرو انداخت یک تیر» قرار داده اند که هیچ یک از کوبندگان بر این طبل، توضیح نداده اند که دلایل اثبات ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در انتساب محل پرتاب تیر آرش به ساری چیست؟! قطعا نه فخرالدین اسعد گرگانی ادعای آن داشته است که در هنگام پرتاب تیر آرش همراه و در کنار او و شاهد عینی در زمان و مکان پرتاب تیر آرش بوده و یا از علم غیب برخوردار بوده و نه آنانی که به ادعای او استناد می کنند می توانند چنین داعیه ای گزاف و غیر عقلایی و غیر علمی داشته باشند.

پرسش این است: ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در انتساب محل پرتاب تیر آرش به ساری مستند به کدام منابع و اسناد و متون متقدم و دلایل نقلی و عقلی است؟! بر آگاهان به منابع و متون تاریخ و ادبی و منابعی که به آرش کمانگیر پرداخته اند نباید پوشیده باشد که ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در انتساب ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش، ادعایی است که بر هیچ منبع و متون و اسناد متقدم استوار نشده و خود محتاج سند و دلیل است. شگفت از این همه ساده دلی و بدفهمی آنانی که دلیل ادعای خود در انتساب محل پرتاب تیر آرش به ساری را  به ادعای بدون سند و دلیل  فخرالدین اسعد گرگانی که خود محتاج سند و دلیل و اثبات است، مستند کرده اند.!

درست است که منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی کهن ترین متنی است که در آن از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است، اما این متن کهن ترین متن در باره آرش کمانگیر نیست. جدای از دو متن باستانی «اوستا » و متن پهلوی « ماه فروردین روز خرداد» که قرن ها پیش از منظومه ویس و رامین پدید آمده اند، منابع متعدد و فراوان دیگری نیز در دوره اسلامی پدید آمده اند که در آنها داستان آرش کمانگیر روایت و جملگی این منابع در قدمت زمانی و تاریخی بر منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی تقدم و سبقت دارند.

نکته مهم این است که ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در باره ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش در حالی طرح شده است که آن ادعا مستند به هیچ دلایل عقلی و دلایل نقلی از منابع پیشین و متقدم در باره آرش نیست.

در هیچ یک از روایت های موجود و مختلف در منابع متقدم بر منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و از جمله در متن زرتشتی «اوستا»، متن پهلوی «ماه فروردین روز خرداد»، «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا» حمزه اصفهانی، «زین الاخبار» گردیزی، آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی، «تجارب الامم» احمد ابوعلی مسکویه، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، «البدء والتاریخ» ابو نصر بن طاهر مقدسی، «غرر السیر» ثعالبی و «تاریخ الرسل و الملوک» محمدبن جریر طبری، هیچ نامی از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش نیست. 

افزون بر آن در منابع و متون  متاخر پدید آمده در دوره اسلامی نیز جز در کتاب «تاریخ گزیده» حمدالله مستوفی که در آن از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است،  به شرح پیش گفته، منابع گسترده و مختلفی جملگی دلالت و صراحت بر قوت صحت انتساب محل پرتاب تیر آرش این پهلوان حماسی متعلق به همه ی ایران و ایرانیان، به کوه دماوند و شهر آمل دارند.

گزیده منابع:

_ ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد. تاریخ کامل( الکامل فی التاریخ)، ترجمه حسین روحانی، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۳.

_ اسعد گرگانی، فخرالدین. منظومه ویس و رامین، با تصحیح و.ن.لیس و منشی احمد علی، کلکته: انتشارات جامعه مسلمان بنگال، ۱۸۶۵ میلادی.

_ اصفهانی، حمزه بن حسن. تاریخ پیامبران و پادشاهان( تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا)، مترجم جعفر شعار، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶.

_ بقایی بخارایی، محمد عارف . تذکره مجمل الفضلاء، زیر تظر یوسف بیگ باباپور، تهران: انتشارات منشور سمیر، ۱۳۹۴.

_بلعمی، ابوعلی. تاریخ بلعمی( ترجمه تاریخ طبری)، به تصحیح ملک الشعرای بهار و محمد پروین گنابادی، تهران: انتشارات هرمس، ۱۳۹۵.

_ بیرونی، ابوریحان. آثار الباقیه، مترجم اکبر دانا سرشت، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۶.

_ ثعالبی نیشابوری، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل. تاریخ ثعالبی( غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم) ، مترجم محمد فضائلی، با مقدمه زتنبرگ، با دیباچه مجتبی مینوی، تهران: نشر نقره، ۱۳۶۸.

_ دولتشاه سمرقندی. تذکره الشعرا، با مقدمه و تصحیح و توضیح دکتر فاطمه علاقه، تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۵.


_ سراج جوزجانی، منهاج الدین. طبقات ناصری، با تصحیح عبدالحی حبیبی. تهران: دنیای کتاب، ۱۳۴۳.

طبری، محمد بن جریر. تاریخ طبری ( تاریخ الرسل و الملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵.

_ گردیزی، ابوسعید. زین الاخبار، با مقدمه و تصحیح و تحشیه عبدالحی حبیبی، با دیباچه و مقدمه ای از سعید نفیسی و محمد قزوینی، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳.

_ مجمل التواریخ و القصص. ( نویسنده ناشناخته، احتمالا ابن شادی اسدآبادی)، به کوشش محمد تقی بهار( ملک الشعرا)، ( بی نا) ، ۱۳۱۸ شمسی.

_ مستوفی، حمدالله. تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲.

_ مسکویه، ابوعلی. تجارب الامم ( آزمون های مردمان). « ۲ جلد در ۸ مجلد)، ترجمه و تحشیه دکتر ابوالقاسم امامی، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۸۹.

_ مقدسی، مطهربن طاهر. البدء و التاریخ، ( آفرینش و تاریخ)، « ۶ جلد در ۲ مجلد)، برگرداننده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۷۴.

_ یارشاطر، احسان. داستان های ایران باستان، تهران: ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۷.

*مطالب مرتبط:

آرش کمانگیر؛ ساروی یا آملی؟!

آرش متعلق به همه ایرانیان است، نه یک شهر خاص

اسطورۀ آرش، پهلوانی بی سرزمین یا حماسه ای فراملی؟

 


  • حمید ستودیانپاسخ به این دیدگاه 2 1
    پنجشنبه 27 تير 1398-8:32

    با توجه دقیق و با نگاهی علمی به دیدگاه آقای آجدانی براحتی مستفاد میشود که ایشان با استفاده از کلمات تند و کوچه بازاری با لعابی از چند صفحات تاریخی !! متأسفانه مغرضانه و دور از شأن یک انسان متین پژوهشگر سخن رانده و از دائره یک پژوهشگر تاریخی براحتی خارج شدند بزرگترین آفت و بلا به جان یک پژوهشگر اغراض و سوء نیتی است که دربیان یک واقعه یا یک حماسه ولو اسطوره ای و افسانه ای بیان شود شوربختانه ایشان با لحن بسیار نازیبا و کوچه بازاری و حساب نشده و غیرموجه با حرص و ولع خاصی که از حب و بغض ایشان برخاسته اساسا از حیطه یک انسان عادی و متعارف خارج شده چه رسد به یک پژوهشگر ! و با کمال تأسف بایستی گفت اثرات سوء بیانات یک چنین افرادی هم در تخریب شخصیت فرد نامبرده و هم بر افرادی که ایشان را بعنوان محقق و پژوهشگر میشناسند اسباب تخریب وجه اجتماعی شان را موجب شده تحلیلشان خواهد برد و بهتر میبود که مصاحبه با ایشان انعکاس رسانه ای نمی یافت که تأثیرات سوء آن بمراتب بیشتر از تأثیرات خیرش بوده کمترینش تصویر بد بدست دادن ایشان با آن لحن بسیار غیر ادبی و بنوعی فحاشی تلقی میشود بوده است .
    با سپاس

    • جناب کاویان پورپاسخ به این دیدگاه
      شنبه 5 خرداد 1397-15:42

      جناب کاویانپور قدری تامل کنید و تصور نمایید اگر تاریخ بخشی از ایران که نام زیبای فارس در اصل از آنجا نشات گرفت فقظ بر اساس مکتوبات کهن ایرانی ْ بیان می شد یعنی مطابق همان ها که تبری نوشت و یا فردوسی حکیم سرود و یا بزرگانی دیگر ْْ و بی توجه به یافته های مستشرقین پرشمار صورت می گرفت که طی یکی دو قرن اخیر کشف گنجینه های پرس پلیس یا همان تخت جمشید در فارس نمونه ای از کار های شان بوده است . در غیاب این یافته ها که یاد نمودیم فکر می کنید جه جیز حاصل تحقیق مان در مورد فارس می شد؟ باور کنید شبیه همین کار می شد در مورد آرش که شما و آقای آجدانی و آقای هومند تقدیم کاربران مازندنومه می کنید . بله ما در مورد تاریخ شمال ایران و در مورد اقلیم جنگلی آن هنوز اندر خم یک کوچه ایم . دانشکده های بی کار تاریخ ما مسئول این کوتاهی اند .

      • جلیل کاویان پورپاسخ به این دیدگاه 2 3
        جمعه 4 خرداد 1397-21:41



        اندر در حکایت اسطوره آرش کمانگیر
        با توجه به مطرح شدن موضوع ثبت شهر ساری بعنوان شهر آرش کمانگیر بر اساس پیشنهاد یکی از جوانترین اعضای شورای شهر ساری و درخواست ثبت در تقویم رسمی کشور و در پی آن عکس العمل برخی از شهروندان و مسئولین شهر آمل به این تصمیم و اعلام اینکه اسطوره آرش مربوط به آن شهر است و متعاقباً گفت و شنیدها و نقد و تحلیل هایی فراوان در فضای مجازی ، بر آن شدم تا اندکی به این موضوع بپردازم و با ارائه اسناد و مستندات و کتابهای مربوطه ، این موضوع را تشریح نموده و موجب روشنی فکر و نگاه هموطنان و هم استانیهای عزیز مازندرانی بویژه اهالی ساری ، آمل و خصوصا صاحبنظران و اندیشه ورزان و نیز مدیران و تصمیم گیران فر هنگی و سیاسی شده تا از هر گونه اقدام شتاب زده و تصمیم عجولانه پرهیز نمایند.
        اسطوره آرش کمانگیر ، یک داستان حماسی با ویزگی اسطوره است که از مرز واقعیت فراتر رفته و پا در حریم خیالات می نهد. اما با توجه به مطرح شدن این اسطوره در کتب تاریخی همچون تاریخ الرسل و الملوک طبری و مجمل التواریخ و القصص و آثار الباقیه ابوریحان بیرونی و زین الاخبار ابن محمود گردیزی و نیز کتاب اشعار حماسی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و ... و بیان واقعه تیراندازی او در تعیین مرز ایران و توران و پایان جنگ و سپس جان دادن او پس از پرتاپ تیر ، نظر به اهمیت موضوع در تاریخ ایران باستان و تثبیت یک شخصیت ملی و میهنی بعنوان نماد و اسطوره در شجاعت و ایثار ، چند نکته از نقلهایی در کتب مختلف شده را در ذیل بیان می نمائیم. امیداوریم که مفید فایده افتد.

        آرش کمانگیر یا آرش کمانکش یا آرش تیرانداز یا آرش شیواتیر به اوستایی اِرِخْشَه و به زبان پهلوی اِرَش شیپاک‌تیر نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره‌است. آرش، از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه «اییریو خشوتا» در زادگاه فریدون رفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در خاور رها کرد و پس از پرتاپ تیر و تعیین مرز ایران و توران و ایجاد صلح ، جان خود را از دست داد.

        1- قدیمی ترین متن موجود مربوط به کتاب آثار الباقیه ابوریحان بیرونی( 362- 440) می باشد که در مورد آرش کمانگیر چنین می گوید: پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر چیره شد و در طبرستان گرداگرد او را گرفت،بر این پیمان شدند که مرز ایران و توران با پرتاب تیری نشانه شود. در این هنگام فرشته اسفندارمذ نمایان شد و فرمان داد تا تیروکمانی چنان که در اوستا بیان شده است،برگزینند. آنگاه آرش را که مرد پاک و حکیم و دینداری بود،برای انداختن تیر بیاورند.آرش برهنه شدوبدن خویش رابه کسان نمایاند وگفت:ای پادشاه‌وای مردم!به تنم بنگرید.مرا زخم‌وبیماری نیست؛ولی میدانم که پس ازانداختن تیر،پاره‌پاره شوم و فدای شما گردم.
        پس از آن،دست به چله کمان برد و به نیروی خداداد تیراز شست رها کردوخود جان داد.اهورمزدا به باد دستورداد تا تیر را نگاهداری کند.آن تیر از کوه رویان به دورترین مکان خاور،به فرغانه رسیدوبه ریشه درخت گردکانی(که در جهان بزرگتر از آن درختی نبود)نشست.آنجا را مرز ایران و توران شناختند.گویند ازآن جا که تیرپرتاب شدتا بدان جایی که فرونشست شست‌هزارفرسنگ درازا است.از آن پس جشن تیرگان به مناسبت این پیمان آشتی میان ایران و توران برپا شد.
        باید اشاره کنم در تاریخ طبری و بلعمی این افسانه با اندکی دگرگونی آمده است.

        2- ابوسعید عبدالحی ضحاک بن محمود گردیزی (جردیزی) در زمره مهم ترین مورخان سده پنجم هجری قمری (389 – 453 ه . ق ) و معاصر با ابوالفضل بیهقی و ابوریحان بیرونی بوده است. وی دبیردیوان رسالت دربارغزنوی و زیر نظر بونصرمشکان و بوسهل زوزنی(رؤسای دیوان محمود غزنوی واسلافش) بوده و بنظرمی رسد به متون و اسناد تاریخی دیوان دسترسی داشته است.کتاب زین الاخبار گردیزی در شمار قدیمی ترین کتب تاریخ عمومی موجود به زبان فارسی پس از تاریخ بلعمی قرار دارد . همینطور قدیمی ترین اثر تاریخ مستقل فارسی به نثر است که دورهای پادشاهی شاهان ایرانی پیش از ورود اسلام و پس از آن را نقل می کند .امروزه از کتاب زین الاخبار تنها ۲ نسخه باقی مانده که هر دو در بریتانیا نگه داری می شود :
        ۱ (نسخه کیگزکالج کمبریج که در سال ۹۰۳ یا ۹۳۰ میلادی در هند نوشته شده است.
        ۲( نسخه کتابخانه بادلیان آکسفورد که در تاریخ ۱۱۹۶ میلادی در هند نوشته شده است.
        فارغ از گزارش های مستند وی درباره اتفاقات مقارن فرمانروایی غزونیان که می توان آنها را ازجمله منابع دست اول تاریخی به شمار آورد، وی در بخشی از کتاب زین الاخبار خود به بیان جشنهای ایرانیان و مناسبتهای مربوط به آنها می پردازد که طی صفحه 518 آن ،درباره جشن تیرگان گوید : پس آرش تیر بینداخت از کوه رویان و آن تیر اندرکوهی افتاد میان فرغانه و طخارستان ...

        3- در کتاب وِهَرُود و اَرَنگ (جستارهایی در جغرافیایی اساطیری و تاریخی ایران شرقی) نوشته محقق آلمانی ژوزف مارکوارت چاپ موقوفات دکتر محمود افشار یزدی در صفحه 18 به نقل از آثارالباقیه ابوریحان بیرونی آرش تیری از فراز کوه رویان و به نقل از یشت 8 اوستا از کوه فدشوارگر به پرواز در می آورد تا مرز خراسان میان فرغانه و طبرستان..

        4- دکتر ذبیح الله صفا در کتاب حماسه سرایی در ایران در گفتار چهارم – صفحه 588 تا591 به بررسی و تحقیق و تدقیق درباره آرِشِ شواتیر می پردازد که در آنجا پس از بررسی، از روایات مورخین اسلامی نقل میکند که آرش تیر را از کوه رویان باقصی نقاط خراسان بین فرغانه و طبرستان برد . همچنین ایشان بیان می دارد که روایت ابوریحان از دیگران درست تر و شهرتی بیشتر دارد. در ادامه ایشان به بیان ذکر داستان آرش در ادبیات فارسی و در یک مصرع از یک بیت در منظومه ویس و رامین توسط فخرالدین اسعد گرگانی(403 الی 446 ه . ق ) می پردازد که در آنجا چنین آمده است : ( از آن خوانند آرش را کمانگیر که از رویان بمرو انداخت او تیر) و در ذیل این بیت اشاره می کند که در نسخه های دیگر بجای رویان ، ساری و گرگان نیز دیده شده است. در ادامه دکتر صفا محل پرتاپ تیر توسط آرش را به نقل از اوستا بیان میدارد که کوه خشوث که یکی از قله های پتشخوارگر که همان سلسله جبال البرز می باشد تیر اندازی شده است که میرخواند در روضه الصفا آن کوه را دماوند می داند.و ابوریحان بیرونی آن را رویان می داند و می گوید : رویان یکی از اعمال طبرستانست که شاهان آن را فرشوادگر می گفتند و فرشوادگر ظاهرا کلمه ای است که از نگارش غلط پشتخوارگر پیدا شده است. و رویان لاشک همان روییشنومند بوندهشن و رائیذیت زامیادیشت است و روییش نومند نیز لاشک یکی از اجزا یا نام دیگر پشتخوارگر.

        5- دکتر محمد جعفر یاحقی در کتاب فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی در صفحات 36 الی 38 درخصوص آرش به نقل از مجمل التواریخ و القصص و اوستا و آثارالباقیه ابوریحان و نیز ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی به معرفی آرش و واقعه تیراندازی او و تعیین مرز ایران و توران می پردازد که در صفحه 37 بیان میدارد آرش از فراز کوه رویان به سوی دورترین نشانه ها تیری پرتاپ کرد. و در ذیل این متن از فخرالدین اسعد گرگانی بیتی را می آورد که می گوید : از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر ( ویس و رامین . چاپ کلکته – ص 280)

        6 _ بهاءالدین محمدبن حسن بن اسفندیار کاتب در کتاب تاریخ طبرستان در صفحه ۶۱ گوید: منوچهر از طبرک به شهر خرامید و حصار را حصن ساخت و بعد شش ماه که آنجا نیز بودن تعذر گرفت، به شب بگریخت و به طریق لارجان بطبرستان رسید، افراسیاب جهان بسیط و عریض چون سوراخ سوزن تنگ کرد بر او.
        بدنبال او بطبرستان آمد، منوچهر به حد رویان با دیهی افتاد که مانهیر گویند(به نقل میرسید ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان، رویان و مازندران ، مانهیر را سی سنگان گویند) و آنجا غاری عظیم است در روی کوه که کسی را به آخر آن نتواند رسید؛ جمله خزائن و ذخایر در آنجا نهاد... و افراسیاب به بقعه ای که خسروآباد گویند از دیه های آمل فرود آمد و بالای این دیه درختی بود که شاتی مازبن گفتند. خیمه افراسیاب زیر آن درخت زده بودند. دوازده سال آنجا بماند. چون افراسیاب عاجز شد از یافتن منوچهر، مصالحه برفت بر آنکه بر یک پرتاپ تیر مُلک که منوچهر را مسلّم دارد و بر این عهد رفت. آرش از آنجا تیر به مرو انداخت و در بسیار کتب تازی و پارسی نظما و نثرا ذکر این تیر انداختن نبشتند..

        اینها تنها چند نمونه از اسناد مربوط به این واقعه می باشد که جهت پرهیز از اطاله کلام از ذکر دیگر متون و منابع خودداری گردید.

        از آنجایی که آقایانی که موضوع استناد آرش را به شهرهای مورد علاقه خود ، یک کلمه از یک مصرع از یک بیت در اشعار فخرالدین اسعد گرگانی قرار داده اند باید گفت : این شاعر حماسه سرای گرگانی در سالهای 403 الی 446 می زیسته در حالیکه ابوریحان بیرونی صاحب آثارالباقیه 40 سال قبل از او و در سال362 ه . ق متولد شده و در سال440 از دنیا رفته است. همچنین ابن محمود گردیزی نیز متولد 389 ق یعنی 14 سال قبل از فخرالدین اسعد بوده و در سال443 ق وفات نموده است و او نیز متقدم بر این شاعر می باشد.

        ضمن اینکه درخصوص ادله اثبات مدعا در تاریخ ، نیک می دانیم که آنچه از اهمیت بالا و مستندی قوی برخوردار است ، کتب تاریخ و مورخین بنام و مورد وثوق است نه یک کلمه از یک مصرع در یک بیت از یک شعر که آنهم به تایید همه اساتید فن و مورخین و ادیبان ، دارای اختلاف و روایات متعدد از رویان ، گرگان ،آمل و ساری است. لذا نمیتواند مورد وثوق و استناد قرار گیرد چرا که هر کس میتواند ادعایی داشته و آن را مربوط به یک قول و نقل و به یک جای خاصی نماید.

        از اینها گذشته ، آیا یک اسطوره که کمتر شباهت به واقعیت دارد و از آن گذشته مورد اختلاف است ، باید مستمک اغراض سیاسی و قومی برخی سیاست زدگان شود ؟ کجایند اهل دانش و بینش ؟ اساتید تاریخ و آگاهان این سرزمین کجا هستند که یک موضوع اینچنینی باید موجب اختلاف و انشقاق بین مردم شهرهای مختلف گردد ؟ کاش صاحبنظران و متخصصین امر از گوشه کتابخانه هایشان بیرون آمده و به تبیین واقع مطلب بپردازند تا مردم یکدل و برادر ما دچار تفرقه و اختلاف و درگیری نشوند. همچون چند سال گذشته که برخی دوستان از ساری دو ماه از تاریخ و برخی از آمل یک ماه از تاریخ را بیان نکردند تا موضوعی چون اولین محل قیام علویان طبرستان را بنام یکی از شهرهای مزبور مطرح و برجسته نمایند. دوستان و برادران عزیز ، تاریخ ساختنی نیست. بحمدالله کتب فراوانی موجود و دم دست همگان قرار دارد. چرا حقیقت را پنهان میکنیم و نمیگوئیم اولین مردمی که از علویان دعوت کرده و دست دوستی دادند و قیام کردند و و اولین حکومت شیعی را درجهان تاسیس کردند مردمی از سرزمین رویان تاریخی (شامل نور-کجور- نوشهر-چالوس- کلاردشت فعلی) و از روستای صالحان کجور در 27 ماه مبارک رمضان سال 250 هجری قمری و در دوره امامت امام حسن عسگری (ع) بودند. و از رویان حرکت کرده و به سمت پایدشت (ناتل چمستان) آمده و نمایندگان حکومت خود را منصوب و در ماه شوال به سمت آمل رفته و سپس در ذی القعده همان سال به سمت ساری و تا گرگان پیش رفته و اولین حکومت یکپارچه مقتدر شیعی را در جهان در قریب به 1200 سال پیش بنا نهادند. آری . تاریخ حقیقتی است که پنهان شدنی نیست.

        آیا نمی شد این همه موضوعات تاریخی و دینی مردم شهرهای ما بعنوان مظهر یک شهر و استان مطرح و معرفی گردد ؟
        دوستان عزیز و هموطنان گرامی بویژه اساتید گرانقدر تاریخ شناس ، لطفاً قبل از آنکه یک موضوع تاریخی مورد اختلاف به صحنه جامعه و بین عامه مردم مطرح و موجب اختلاف گردد ، بیائیم و به تبیین واقعیت ها بپردازیم و تعصب و خودخواهی و احساسات قوم گرایانه را کناری نهاده و صادقانه و بیطرفانه به بیان واقعیت های تاریخ و فرهنگ مان بپردازیم.

        آری دوستان عزیز . اینکه آرش در کدام کوه تیر انداخته و ایثار کرده و جان داده چندان مهم نیست. چه ساری ، چه آمل ، چه گرگان و چه رویان. مهم اینست که که او اسطوره و نماد یک قوم بنام ایرانی است و آن ایرانی که در بیش از 3 هزار سال قبل بیش از یک چهارم زمین تحت سیطره او بوده است. او نماد یک مردمانی است که قرنها و هزاران سال ، با ایثار و شجاعت زیستند تا وحدت میهن و مردمانش حفظ شود نه آنکه با اقدام جوانکی ناپخته ، مردمان چند شهر در یک استان به جان هم افتاده و دچار کینه و کدورت گردند.

        خوش بود از ملت اسلام عزيز دست بشويند زکين و ستيز
        زانک فزون است بد انديش ما دشمنان ملک و عدوي کيش ما
        چاره ما نيست به جز اتحاد اين ره رشد است فنعم الرشاد
        ديوان ملک الشعراي بهار ، ص 452


        جلیل کاویان پور

        • جمعه 4 خرداد 1397-0:1

          همین که شما مهمترین قطعه و معروفترین روایت از آرش کمانگیر رو درست بخونی و دستکاری نکنی برای ما کفایت میکنه جناب آجدانی..پس قبول کردی بالاخره که:
          از آن خوانند آرش را کمانگیر /که از ساری به مرو انداخت یک تیر

          • ابوالحسن سلیمانی تپه سریپاسخ به این دیدگاه 2 2
            شنبه 5 خرداد 1397-17:48

            درود بر جناب کاویانپور
            از کامنت شما لذت بردم و استفاده کردم حق هین بود که به شکل مقاله ارایه میشد.آرش از آن تبرستان و ایران است.

          • پنجشنبه 3 خرداد 1397-9:1

            سلام. با توجه ب متون، ارش کمانگیر یا تیر رو از آمل پرتاب کرده یا از ساری. درهر صورت، اگر از آمل بوده و آمل یک شهر تاریخی و کهنه، چرا هیییچ‌نشونی از تاریخی بودن این شهر وجود نداره؟ مثلا برای تاریخی بودن همدان هییچ نیازی ب مدرک نیست، چون تاریخ کهن، اونجا زنده س؛ ولی آمل...؟؟؟ و آیا آمل اون زمان ک در کتب تاریخی اسمش اومده، همین آمله؟ دقیقا همین محدوده و منطقه و وضع جغرافیایی؟؟؟؟؟

            • مهندس نجومیپاسخ به این دیدگاه 4 5
              پنجشنبه 3 خرداد 1397-0:11

              جناب لطف الله خان بی خیال شو ...

              • قابل توجه اقای اجودانیپاسخ به این دیدگاه 8 7
                چهارشنبه 2 خرداد 1397-23:20

                درود شما استاد تاریخ هستید و تاریخ حدس و گمان است و صد درصد تایید شده نیست ولی باستان شناس از روی کشف و ثار دیده شده نظر میدهد شما میگویید لطفا مطالعه کنید و پیش نهاد میکنم حتما به ساری تشریف بیاورید و با حقایق ان اشنا شوید!!!!!!!
                باستان شناس میراث فرهنگی مازندران در کشفیات خود گفته!سامان سورتیجی روستای نوده را قدیمی ترین استقرار نزدیک به شهرستان ساری یاد کرد و افزود:با این کشف، پیشینه استقرار بومیان مازندران در محدوده شهرستان ساری، به حدود ۶ هزار سال پیش و به دوره مس سنگی یا مرحلة گذار میان عصر سنگ و عصر مفرغ باز می گردد.اوه پس هخامنشیان چه دوره ایی بود تقای اجودانی!!!!

                • اینست باغی که گلش ممینه است !پاسخ به این دیدگاه 13 18
                  چهارشنبه 2 خرداد 1397-9:2

                  با نا امیدی باید بگویم راه زیادی مانده است تا مازندرانی از تاریخ خود تصور درستی پیدا کند . فراموش نکنیم نوشته بالا افاضات ادیبانه معلمی است که مدعی دانستن تاریخ است . جان مایه سخن او اینست که آمل مکانی مرتفع تر از ساری ست . پس تیرانداز از آن مکان دورتر می اندازد !! شوخی و جدی باید به ایشان بگوییم ساری هفتاد کیلومتر به مرو نزدیک تر است ، تیر انداز عاقل آیا ساری را بر می گزیند که فقط پنجاه متر از آمل کم ارتفاع تر است یا آمل را که هفتاد کیلومتر از مرو دور تر است !!؟؟ آیا بهتر نیست که این جور حرف ها را کنار بگذاریم و سعی مان مبتنی بر درک و فهم علمی از تاریخ مان باشد . امروز از سنگ و خشت هم می شود خبر پرسید .

                  • ساروي با نمكپاسخ به این دیدگاه 14 10
                    چهارشنبه 2 خرداد 1397-11:44

                    كامنت نويس عصباني آخه عزيز دل موقع پيشداديان آمل وچود داشت اما ساري كه وجود نداشت هنوز. اسم ساري در منابع از بعد از اشكانيان ديده ميشه. فردا لابد ميگيد آرش سارويه چون شناسنامش رو از ساري گرفت چون اداره كل ثبت و احوال اونجاست. واي چقدر خنده داره . خخخخخخخخخ


                  ©2013 APG.ir