تعداد بازدید: 3166

توصیه به دیگران 1

جمعه 23 مرداد 1388-0:0

تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم

توضيحات مازندنومه در خصوص پيام هاي چند مخاطب درباره آگهي هاي سفارشي به يکي از نشريات استان.


  ماجرا از پيام يک مخاطب که خود را"يك خبرنگار" معرفي کرد(درستون مهمان سايت مازندنومه )شروع شد.اين خواننده نوشت:

"سلام همكاران محترم.چند هفته اي است كه مي خواهم مطلبي را برايتان بفرستم اما راستش را اگر بخواهيد بدليل اينكه شايد اين رويه اصلاح شود از آن خودداري نمودم . اينجانب دو سالي است كه به عنوان خبرنگار با نشريات محلي و سراسري همكاري دارم و شايد بدانيد كه محل درآمد ما آگهي هاي دريافتي از ادارات مي باشد و از حقوق ثابت محروم هستيم كه خود جاي سئوال دارد كه چرا افرادي مثل من كه تحصيلكرده اين رشته هستيم نبايد امنيت شغلي داشته باشيم و چشممان به آگهيهاي ادارات باشد . اما مسئله اي كه اكنون قصد مطرح كردن آنرا دارم بحث ديگري است . چند هفته اي است كه با مراجعه به برخي از ادارات مسئولين مربوطه از دادن آگهي خودداري مي كنند و پس از كنكاش بسيار معلوم شد با دستور برخي از مديران آگهي ها بايد به روزنامه ايران داده شود كه فردي بنام غلاميان مشاور استاندار نمايندگي آنرا مدتي است كه در اختيار دارد . البته شنيده ام اين آفا داماد شفقت استاندار سابق مازندران و استاندار فعلي بوشهر مي باشد. بازهم شنيده ام كه آقاي شفقت هم از دامادش براي گرفتن آگهي حمايت مي كند. اگر اين مسائل صحت داشته باشد كه بايد بسياري از خبرنگاران از نان خوردن بيفتند تا اين آقاي داماد مسئولين به نوائي برسد. البته شايد آقاي شفقت از اين مسئله و عمق فاجعه با خبر نباشد . باور بفرمائيد بيشترين حمايت را ما خبر نگاران از شفقت نموديم و حتي برخي از خبرنگاران براي معارفه اش به بوشهر رفتند . آيا اين رسم مردمداري است؟"


دو روز پس از درج اين پيام مخاطب ديگري به نام" ن.ق" ضمن تاييد محتواي مطلب بالا پيام داد:
" من هم نوشته هاي اين آقا يا خانم خبرنگار را تاييد مي كنم. مشاور استاندار مازندران راه افتاده اين اداره و آن اداره دنبال آگهي جمع كردنه. واقعا جاي تاسف داره. از مازند نومه تقاضاي بررسي داريم".


اين يادداشت هاي پي در پي با پيام خواننده اي به نام" ح رمضاني" ادامه يافت.وي نوشت: 
 
"در مورد دو پيام قبلي يكي از طرف يك خبرنگار و ديگري از طرف ن-ق . به نظر من بايد مازندنومه اين مسئله را پيگيري كند . نكند شما هم كبريت بي خطر شده ايد.حداقل مي توانيد صحت و سقم پيام را از آقاي مشاور يا آقاي شفقت بپرسيد. نترسيد سايت شما را تعطيل نمي كنند"!


همين مخاطب چند روز بعد نوشت: 
"در مورد پيام هاي قبلي مربوط به روزنامه ايران و مشاور استاندار پيگيري نشد ؟"


پس از درج اين پيام ها در سايت موضوع را از چند خبرنگار و آگاهان رسانه اي استان پرسيديم
و به نتايجي نيز رسيديم، اما:
مازندنومه خيلي راغب نيست وارد مسايل نه چندان پراهميتي از اين دست شود(حداقل کم اهميت در برابر برخي موضوعات مهم امروز ايران و استان) که اگر بخواهيم به رابطه ها و باندبازي ها و رفيق بازي هاي مرسوم در سازمان ها و اداره هاي استان اشاره کنيم،به حاشيه مي رويم و بايد هر روز خبرهايي چون نماينده روزنامه ايران و فاميل فلان مسئول و بهمان مدير و مانند اين ها را تيتر کنيم.


باور داريم هدف رسانه ها شفاف سازي،انتقاد به قصد اصلاح،تغيير کژي ها و ناراستي ها و نماياندن راه صحيح است اما در اين گام اولويت هايي نيز وجود دارد.

نه اين که براي مان مهم نباشد از کنار خبرهاي مربوط به رفيق سالاري ها و تبارگرايي هاي جديد در استان بگذريم،ليکن اهم آن است که موضوعاتي بزرگ تر را دست مايه کارمان قرار دهيم و اگر ميل بر پي گيري بود به مسايلي چون:اوضاع نابسامان گردشگري و ميراث فرهنگي،ورزش قهرماني،کشاورزي و دامداري نابود شده مازندران،وضعيت جاده ها و ترافيک شهرهاي استان و ناامني ها و زورگيري هاي شبانه و ضعف پليس در شناسايي اوباشان و اشرار و... اشاره کنيم.


اهميت و فراگيري خبرهاي زير را مقايسه کنيد با آن چه مخاطبان ارجمندمان براي پي گيري درباره سفارش فلان مسئول براي آگهي دادن به فاميل فلان مدير طلب کرده اند:


1-چندي پيش خبردار شديم که در نزديکي غار باستاني و منحصربه فرد اسپهبدخورشيد در سوادکوه،سودجويان اقدام به برداشت شن و ماسه کرده اند و  از غفلت سازمان گردشگري و ميراث فرهنگي استان نهايت استفاده را برده اند.از قرار اين غار تاريخي در معرض تخريب جدي قرار گرفته است و البته وقتي انتقادهاي علاقه مندان ميراث فرهنگي بالا گرفت،کاربدستان ميراث استان از توقف تخريب و شن برداري خبر دادند!


2- فصل برداشت شالي شروع شده است اما هيچ اراده و برنامه اي براي تضمين خريد رقم هاي بومي و پرمحصول به قيمت مناسب وجود ندارد.نمايندگان شمالي مجلس و تناني از مديران بومي چند وقتي است که به وزارت بازرگاني وجهاد در اين زمينه تذکر داده اند اما برنج خارجي دانه بلند و کوتاه و... بازار را پر کرده است. برنجکار مازندراني هنوز نتوانسته است شالي سال گذشته اش را بفروشد و شالي کوبي هابه شالي کاران پيغام داده اند که ديگر جا براي انبار کردن برنج هاي سال گذشته آن ها ندارند! اين در حاليست که قيمت نهاده ها و کود و سموم شيميايي و مزد کارگران کمر برنج کار را خم کرده است.

براي آگاهي بيشتر به دو گزارش اخير ما مراجعه کنيد:

كارد به استخوان رسيده است: http://mazandnume.com/?PNID=V9862

بازار در دست برنج خارجي: http://mazandnume.com/?PNID=V9808

وضعيت دامپروري مازندران که اظهر من الشمس است!بر اساس آمارهاي ر سمي اتحاديه دامداران استان، بيش از 90 درصد دامداري هاي صنعتي مازندران طي سال هاي اخير ورشکسته شده اند و اکنون ورود به حوزه دام و طيور ريسک بسيار بالايي دارد.

از اوضاع قمر درعقرب موزکاران و بدهي هاي آنان به بانک کشاوزري و همين طور باغداران و کيوي کاران و نيز بيکاري تحصيل کرده هاي کشاورزي که به قول يک نماينده مجلس به کار شريف لحاف دوزي مشغولند(!)درمي گذريم.


3- ورزش قهرماني استان و نزول در اين بخش را به نوشته اي که چندي پيش در مازندنومه پخش شد احاله مي دهيم.در آن يادداشت شعبان وفايي نژاد-يکي از خبرنگاران و فعالان حوزه ورزش استان- استدلال کرده بود که ورزش مازندران در سال هاي اخير به بيراهه رفته است.

(مراجعه شود به مطلب"زنگ خطر سقوط ورزش مازندران،منتشر شده در سايت مازندنومه به تاريخ 17 تيرماه http://www.mazandnume.com/default.asp?PNID=V9816)


4-چند روز پيش در خبري با عنوان"شب هاي خشن"(http://www.mazandnume.com/default.asp?PNID=V9897) اعلام کرديم که زورگيري ها و ناامني هاي شبانه، خانواده هاي مازندراني را تهديد مي کند و اوباشان وچاقوکشان به خاطر ضعف عملياتي پليس، به گسترش فعاليت هاي خود مشغولند.البته بايد به فعاليت هاي مثبت نيروي انتظامي استان در حوزه هاي مختلف دست مريزاد گفت اما نمي توان ناراستي ها را ناديده گرفت.حداقل در اين بخش نمي توان نمره قابل قبولي به حافظان امنيت مردم داد.

در دو هفته گذشته خبر چند موردسرقت و چاقوکشي و زورگيري و اقدام به تجاوز به عنف فقط در شهرستان قائم شهر به دست مان رسيد.جالب اين که اين زورگيري هاي شبانه وسرقت ها براي به چنگ آوردن لوازم خردي مثل گوشي موبايل،برنج انباري آپارتمان ها و مانند اين ها بوده است!


در بخشي از اظهارات يکي از مخاطبان ما به نام"ميثم" آمده:


"من دربامداد روز 12 مردادماه،ساعت يک و پانزده دقيقه صبح،زماني که پياده از محل کارم به منزل برمي گشتم،با دو جوان موتورسوار روبه رو شدم که بعد از چاقو زدن به من، گوشي موبايلم را به سرقت بردند.خانواده ام مرا فوري به بيمارستان ولي عصر قائم شهر انتقال دادند و تحت معالجه قرار گرفتم.ازقرار چاقو به کليه ام آسيب رسانده بود.

از همان بامداد خانواده ام پليس را در جريان قرار داد و با پيگيري هاي برادرم ماموري به بيمارستان آمد و سئوال هايي از من پرسيد.همان روزاين پيگيري ها از طرف برادرم ادامه يافت اما خودمان فهميديم که به جايي نمي رسيم.

پليس بعد از کلي بوروکراسي و کاغذبازي هاي مرسوم و به دليل اين که  مامور مربوطه به مرخصي رفته است برادرم را دست خالي روانه منزل کرد! جالب اين که يکي از ماموران براي ثبت شکواييه اينجانب نمي دانست آن را در ذيل کدام سرفصل ثبت کند و در نهايت با کمک يکي از ماموران باتجربه تر به اين نتيجه رسيدند که سرفصل شکواييه من سرقت منجر به ضرب وشتم است!

ما تصور مي کرديم مانند آن چه در سريال ها و فيلم هاي پليسي مشاهده مي کنيم،نيروي انتظامي همان بامداد ضربت خوردن من،با تکنيک ها وفنون خاص پليسي و چهره نگاري و رديابي شماره سريال موبايل و خط گوشي،خيلي زود ضاربان را پيدا مي کنداما خيال مان باطل بود.

نهايت قضيه اين که بعد از چند روز پي گيري به  ما اعلام کردند که خودمان به مخابرات اطلاع مي دهيم که  موبايل تان را رديابي کنند،چون سرمان شلوغ است شما 45 روز ديگر براي گرفتن پاسخ مراجعه کنيد!"


اين مخاطب صدمه ديده که با خوش شانسي کليه اش را از دست نداده و به تازگي از بيمارستان مرخص شده و پزشک سه هفته به او استراحت مطلق داده است، در ادامه نوشت:"اگر احيانا" من در اثر چاقو مرده بودم آيا ضاربان از اين ضعف پليس در رديابي و يافتن زورگيران و اوباشان براي فرار و خروج از استان يا کشور استفاده نمي کردند؟!"


وي در پايان اطلاع داد که تخت روبه رويي او در بيمارستان نيز به مجروح ديگري اختصاص داشت که اوباشان جلوي چشم همسرش، با چاقو معده اش را چاک داده بودند!


5-بيشتر بنگاه هاي توليدي استان حال و روز خوبي ندارند.برخي کارآفرينان و سرمايه گذاران از نبود مواد اوليه شکوه دارند و عده اي ديگر از هزينه هاي جاري و نبود تسهيلات بانکي و سخت گيري هاي بعضي سازمان هاي دولتي و از دست دادن بازار و مشتري مي نالند.

مديرعامل يکي از شرکت هاي صنعتي بزرگ استان به ما اظهار داشت:فعلا"با دستور رييس جمهوري بدهي هاي زير دوميلياردتومان ما به مدت يک سال استمهال پيدا کرده است،بعدش خدا بزرگ است!وي از تهيه فهرست شرکت هاي بدهکار در  استانداري مازندران و ارسال اين ليست بلندبالا به تهران براي استمهال بدهي ها خبر داد.در اين فهرست نام بسياري از بنگاه هاي توليدي استان وجود دارد.

حال دوستان گرامي خبرنگار ؛ با توجه به مختصري که آمد بايد کلاه را قاضي کرد که مهم چيست و اهم کدام است؟

به نظر شما همين اذعان صادقانه دوست خبرنگارمان که گفته:

"محل درآمد ما آگهي هاي دريافتي از ادارات مي باشد و از حقوق ثابت محروم هستيم كه خود جاي سئوال دارد كه چرا افرادي مثل من كه تحصيلكرده اين رشته هستيم نبايد امنيت شغلي داشته باشيم!" مهم تر از آگهي دادن چند اداره به يک نشريه خاص نيست؟


ومخلص کلام اين که هرگزقصد سياه نمايي وبناي يک طرفه به قاضي رفتن را نداشتيم که ديوارمان کوتاه و گردن مان از مو نيزباريک تر است و جايي که امثال ابطحي و عطريان فر و ...لنگ مي اندازند ما که در شمار و عدد هم نيستيم!فقط خواستيم به دوستان و همکاراني که از روابط برخي در گرفتن آگهي و رپرتاژ گله داشتند بگوييم که:
تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم
از که مي نالي و فرياد چرا مي داري؟(حافظ)


  • سه شنبه 27 مرداد 1388-0:0

    حرف دل ما را زدی اما ...!

    • شنبه 24 مرداد 1388-0:0

      با درود به شما مازندنومه اي ها
      گزارش بسيار جالبي بود و قابل تامل.
      واقعا چرا استان ما به بي راهه مي رود. چرا مديران ضعيف در مازندران فراوانند؟


      ©2013 APG.ir