پنجشنبه 21 فروردين 1393-18:58

روایت صداقت و یکرنگی

  تعدادی از نمایندگان مجلس با ورود به حوزه هایی که مستلزم داشتن تسلط کافی است، کاملا شتابزده و ابن الوقت گونه، بدون ارائه ی دلایل محکم، رئیس محترم سازمان صدا و سیما را متهم به سوء نظر نسبت به اقوام خاص نموده، تقاضای تصویر برداری مجموعه پایتخت را در استان های دیگر داشتند!


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، خاطره امیری، کارشناس ارشد مدیریت آموزشی: مجموعه ی پر مخاطب پایتخت 3، یا همان پربیننده ترین سریال نوروز 93 که هر شب در ایام تعطیلات نوروزی برای ساعتی بینندگان را پای شبکه ی  یک سیما میخکوب می کرد، تمام شد، اما همچنان شاهد نقد و بررسی این مجموعه در برخی سایت های محلی در استان هستیم که اتفاقا به نظر نگارنده این مساله می تواند به عنوان یک اتفاق فرخنده در نظر گرفته شود؛ چرا که به نظر میرسد تلاش جناب تنابنده، نابغه ی طنز این روزهای سیما و شبکه های خانگی که بقول "مقدم" کارگردان مجموعه، در واقع همه کاره ی این سریال هم هست، درارائه ی بهترین انعکاس از برداشت خود نسبت به آداب و سنن فولکلوریک مازندران، همراه با موفقیت بوده است.

در طی سه فصل گذشته ی مجموعه ی مذکور با انتخاب شهر شیرگاه سوادکوه شمالی، تحت عنوان انتزاعی -علی آباد- به عنوان لوکیشن اصلی برای شش قسمت اول فصل سوم مجموعه، سعی در نمایش روش زندگی، آداب و رسوم و در نهایت فرهنگ غنی سنتی یک خانواده ی مازندرانی داشت که علی رغم وجود همه ی  کاستی ها، به نظر می رسد در نمایش صداقت، صفا و صمیمیت موجود در اهالی این استان، کاملا موفق بوده است .

با توجه به این نکته که توقع بی نقص بودن یک اثر نمایشی، آن هم از نوع طنز، همواره از سوی بزرگان، دور از ذهن به نظر می رسد، اما توجه به نکات تربیتی موجود در این اثر، موجب می گردد که همچنان بحث و بررسی این طنز در جریان باشد.

نگارنده به هیچ عنوان قصد ورود به حوزه ی فنی و هنری این مجموعه را ندارد، چرا که به دور از حوزه ی تخصصی است، لذا ضمن احترام به نظرات همه ی موافقان و مخالفان پخش این سریال، با توجه به اندک سواد علمی و علاقه به حوزه ی مسائل تربیتی، در این گفتار سعی دارم به برخی از نکات آموزشی جالب این مجموعه که عوامل آن با حساسیت زیاد سعی در نمایش آن در دانشگاه رسانه ی ملی داشته اند، بپردازم.

آن طور که از آرشیو مطالب سایت ها پیداست بزرگان سیاسی استان، به دلایل مختلف و شاید تحت فشار افکارعمومی به خصوص بعد از پخش قسمت های نخست مجموعه ی مورد نظر -شتابزده- همگی سعی در تحریم و تخریب این اثر نمایشی داشتند، که دلیل این امر را هم استفاده ی بد از لهجه ی مازنی به عنوان توهین به فرهنگ مازنی عنوان می کردند؛ این در حالی است که امروزه در عصر تکنولوژی، بسیاری از خوبی ها رنگ می بازند و حتی خانواده های مازنی با عدم انتقال باورهای عامیانه ی این خطه به فرزندان خود، سعی در فراموشی لهجه ی شیرین مازنی دارند.

در چنین شرایطی عوامل مجموعه سعی نمودند در قالب یک سناریوی مناسب در ژانر طنز ، که اتفاقا در استان مازندران از رنگ و بویی کاملا واقعی هم برخورداراست، یکرنگی ، صفا و صمیمیت هم استانی های عزیز را که هر روزه شاهد آن هستیم، به نمایش بگذارند.

همه ی ما بر این واقعیت واقف هستیم که ایران عزیزمان، سرزمینی پهناوری است که حتی  می توان  چهار فصل طبیعت را در آن واحد، در چهار گوشه ی آن تجربه کرد و این اتفاق میمون که یک گروه تلوزیونی طی سه سال اقدام به تولید یک سریال از یک منطقه ی خاص می نماید، به تنهایی نمی تواند اتفاقی باشد، چرا که توجیه اقتصادی هزینه کرد چنین پروژه هایی از بودجه ی بیت المال باید توسط تهیه کننده از قبل محاسبه شده باشد؛ بنابراین تنها عامل ساخت فصول جدید این مجموعه می تواند اقبال عمومی بینندگان این اثر باشد،.

این درحالی است که  تعدادی از نمایندگان محترم مازندران در مجلس شورای اسلامی، که ظاهرا بیشتر از نگارنده فرصت دیدن چنین مجموعه های طنزی را داشتند(!) با ورود به حوزه هایی که مستلزم داشتن تسلط کافی است، کاملا شتابزده و ابن الوقت گونه، بدون ارائه ی دلایل محکم، رئیس محترم سازمان صدا و سیما را متهم به سوء نظر نسبت به اقوام خاص نموده، تقاضای تصویر برداری این مجموعه را در استان های دیگر می نمایند!

هرچند به هیچ عنوان قصد کم رنگ نمودن تلاش این عزیزان در حوزه های انتخابی را ندارم، اما انتظار از کسانی که داعیه ی وکالت جمع بی شماری از هم استانی های فهیم مازنی را دارند بسیار فراتر از این اظهار نظرها است. چرا که بیان جملاتی نظیر " آقای ضرغامی با ساخت پایتخت از جان مازندران چه می خواهد "و یا" به نظر می رسد آقای ضرغامی با مازندران مشکل دارد، شاید زمانی که دکتر لاریجانی رئیس صدا و سیما بود به ایشان توجه نکرده است، وقتی که با این گستردگی برای تخریب فرهنگ استان مازندران اقدام می کند باید دید که مشکل ایشان واقعا چیست؟ " از سوی این عزیزان مستلزم مطالعه و دقت بیشتری است.

نویسنده ی موفق این سریال با پر رنگ کردن اتفاقاتی ساده که تبدیل به طنز موقعیت می شود و رخ دادن آن در هر خانواده ای دور از امکان نیست، نهایت سعی خود را در نمایش صداقت و یکرنگی در بین خانواده های مازندرانی دارد.

یکی از ابعاد تربیتی مربوط به این مجموعه را می توان در سکانسی دید که طی آن نویسنده ی مجموعه از زبان آقای مهران احمدی در نقش فریبا، محیط بان علی آبادی، با ته لهجه زیبای مازنی از تریبون فرضی رونمایی از لباس تیم ملی بیان می گردد.

این دیالوگ چنان ساده و دلشین بیان شده است که به نظر می رسد بازیکنان تیم ملی دعوت به حماسه ای بزرگ می شوند. همچنین به قول سرکار خانم ابتکار معاونت محترم رئیس جمهور و رئیس محیط زیست« بدون شک یکشنبه شب بغض بسیاری از محیط بانان کشورمان در گلوی "بهبود فریبا" شکست و همین یک سکانس سریال «پایتخت» بهتر از صدها ساعت سخنرانی و همایش و نمایشگاه، ندای مظلومیت حامیان محیط زیست ایران را فریاد زد».

شاید هرچه فعالین محیط زیست، روزنامه نگاران، سازمانهای غیر دولتی، رسانه های مکتوب و مجازی و مسئولان سازمان محیط زیست برای آگاه سازی افکار عمومی در این باره تلاش می کردند و برای به گوش رساندن مشکلات محیط بان ها حنجره پاره می کردند، به اندازۀ همین چند دقیقه نقش آفرینی مهران احمدی تأثیرگذار نمی بود و به خاطر نمی ماند.

در این قسمت که به تجلیل از این محیط بان آسیب دیده در مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی فوتبال با طرح "یوزپلنگ آسیایی" پرداخته شده بود، به یاد بینندگان آورده شد که صنفی مظلوم و زحمت کشی به نام «محیط بان» هم در این کشور وجود دارند.

"مهران احمدی" با بازی درخشان خود در نقش «بهبود فریبا» در این قسمت با برشمردن برخی مشکلات محیط بانان از سختی شرایط کار تا حقوق دور از شأن و منزلت آنها همچنین با یاد کردن از محیط بانان مجروح و از کار افتاده ای که در کنج عزلت و گمنامی به سختی روزگار می گذرانند و آنها که به تاوان ایستادن در برابر شکارچیان غیرقانونی و دفاع از کیان طبیعت و حیات وحش ایران اینک در گوشۀ زندان در انتظار اجرای حکم قصاص هستند، نم اشکی را در گوشۀ چشم بینندگان نشاند.

ظاهرا عمده ترین دستاویز مخالفان این مجموعه مقایسه ی غیر علمی دو سریال با موضوعات متفاوت یکی با عنوان سرزمین کهن که سریالی سیاسی-تاریخی بود، با سریال  پایتخت که سریالی طنز منطبق با تعریف طنز، که می بایست ناهنجاری های جامعه را در قالب شوخی به تصویر بکشد و براساس لوکیشن داستان از لهجه ی شیرین مازنی هم استفاده شده است، عنوان می گردد که به نظر می رسد به دلیل اینکه استفاده از لهجه اصفهانی ، مشهدی، شیرازی و غیره، بدون هیچ توهینی، مسبوق به سابقه است، باید بین این دو مساله تفاوت قائل شد.

هرچند داستان این فصل از قسمت دوم از ضرب آهنگ مناسبی برخوردار نبود، اما در ادامه ی داستان به کمک زبان و لهجه ی دوست داشتنی مازنی گوشه ای از زحمات بچه های تیم ملی کشتی را به نمایش در آورد.

  هموطنان عزیز تاکنون تنها نظاره گر مسابقه و روی سکو رفتن پهلوانان خود بوده اند  و کمتر به این مساله پرداخته اند که یک قهرمان ملی، که همه از او کسب رتبه ی نخست را خواهانیم شبیه همه ی ما یک انسان است و او هم ممکن است در شرایط سخت قرار گرفته، اما به خاطر عشق به مردم اقدام به ادامه ی رقابت بگیرد، از چه جایگاه والایی برخوردار است، و یا اینکه با زبانی ساده از سوی هزاران طرفدار فوتبال کشور با لهجه ی شیرین مازنی از بازیکنان و فوتبالیست های ملی پوش در کمتر از 60 روز به جام جهانی خواسته شود که در قبال دریافت دستمزد های آنچنانی، کمی هم بفکر علاقه مندان باشند، از چه جایگاه والایی در تزریق روحیه به این عزیزان برخوردار خواهد بود.

عوامل مجموعه با تلنگری غیرگزنده به مسئولان یادآور شدند که هرچند تشویق فقط مادی نمی شود، اما خلاصه یکی باید پیدا شود که حمایت مالی هم از دستاوردهای علمی و فرهنگی جامعه داشته باشد، این مطلب یعنی گذر و عدم توجه به مدال آوران از سوی مسئولین، با توجه به موفقیت چند باره ی کارآموزان آموزشگاه های سوادکوه در مسابقات ملی مهارت در مقاطع استانی، کشوری و حتی بین المللی کاملا از سوی نگارنده در طی سه سال گذشته محسوس بوده است.

طوری که در جریان یکی از این موفقیت های کشوری ما، یکی از متولیان شهری در کمال ناباوری از نصب نکردن بنر تشویقی به دلیل عدم تمکن مالی عذرخواهی نموده بود، هرچند نگارنده بر این باور است که نصب بنر الزامی ندارد اما بزرگداشت مدال آوران بخصوص جوانان شهر، چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت.

لازم به توضیح است از سر تصادف سکانسی که طی آن آقای تنابنده درنقش نقی معمولی سکه های خود را بزرگوارانه به بزرگان شهرش اهدا می کند در همین شهر ما قبلا اتفاق افتاده است.  

هرچند رفتار یک خانواده دلیل بر جمع مازنی ها نیست و اینکه اتفاقات روی داده در این مجموعه امکان دارد در هر خانواده ی غیر مازنی دیگر هم اتفاق بیافتد هیچ مساله ی گنگی نیست، اما اگر از دید کارآفرینی به این مجموعه نظر کنیم، بنظر می رسد به جهت حمایت از جذب سرمایه به مازندران که خوشبختانه به نحو جالبی هم از سوی جناب تنابنده بدان اشاره شد، لازم است همچنان به این مساله پرداخته شود، هرچند ما همواره از نمایندگان خود انتظار تبلیغ مازندران بعنوان قطب سرمایه گذاری و گردشگری را داریم، اما به هر صورت پرداختن به پتانسیل مازندران از زبان هرکس باشد در راستای کارآفرینی ارزشمند است.

و در انتها، به قول بزرگی اصولا پایتخت طنز شیرینی در بطن خود دارد که مشکلات و کاستی ها و دردها را به زبانی نرم به تصویر می کشد. نوع طنز و دیالوگ های پایتخت، طنز سخیف و هتاکانه نیست. ادب در آن رعایت می شود و روابط عالی انسانی در عین سادگی بین شخصیت های قصه دیده میشود، مثل رابطه هما و نقی یا هما و باباپنجعلی یا هما و فهیمه یا... سبک نگارش دیالوگ ها بسیار قوی است تا جایی که آدم حس میکند تک تک صحنه ها را نویسنده با پوست و گوشت و استخوان درک و زندگی کرده است.پردازش طنز در صحنه ها، خلاقانه و زیباست مثلا آنجا که اوس موسی گوشی موبایلش از دستش می افتد و او به حالت خوابیده بقیه مکالمه اش را با خانمش ادامه میدهد یا آنجا که نقی و ارسطو و اوس موسی درباره اینکه چگونه نام ارسطو، ارسطو شده باهم بحث میکنند، طنازی کم نظیری را به نمایش می گذارند.

براستی ما از یک نمایش طنز چه توقعی داریم مگر نمایش همین نکات نمی تواند دلیل بر ابعاد تربیتی موجود در جامعه ی مازندران، همچنین توجه به اشاعه ی تبلیغات، برای جذب گردشگر در مازندران تلقی گردد؟پس بیائید از فرصت هایی که دیگران در اختیار ما قرار می دهند در جهت برون رفت از مشکلاتی نظیراشتغال جوانان استفاده کرده و از هنر به نحوی مطلوب و مقبول درجهت سودآوری برای جوانان در زمینه ی اشاعه ورزش و منش پهلوانی استفاده کنیم.

*مطالب مرتبط:

باید از سازندگان پایتخت تجلیل کنیم

تجمع کم شمار مخالفان پایتخت در ساری

کم تر از 50 نفر آمدند/ به این بچه بازی خاتمه دهید!

محمدی: توهینی در پایتخت ندیدم/موسیقی مازندران را معرفی کردیم

بزرگ نیا: پایتخت یک فرصت برای مازندران است

مسئولان استان از سازندگان پایتخت قدردانی کنند

«پایتخت»ی که در قلب ها ماند

نگاه خود را از اثر به تاثیر معطوف کنیم

جدال در حاشیه، وحدت در مرکز

 محسن تنابنده: بیشتر نقدها به «پایتخت» آزاردهنده بود